eitaa logo
برش‌ ها
415 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
494 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمد کاظمی در ترکش خورده بود به سرش. با التماس بردیمش اورژانس. اصرار داشت سر پایی مداوایش کنند. پزشک که زخم عمیقش را دید بستریش کرد. بر اثر خون ریزی زیاد از هوش رفت؛ اما یکباره به هوش آمد و گفت بلند شو برویم. اصرار کردم و دلیل این تصمیم را پرسیدم. گفت می گویم به شرط اینکه تا زنده ام به کسی نگویی. در اتاق عمل خوابیده بودم که حضرت زهرا سلام الله علیها از در وارد شدند. دستی به سرم کشیدند و گفتند بلند شو! بلند شو! چیزی نیست. بلند شو برو به کارهایت برس. (س) راوی: راوی: آقای خانزاده (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 59. به نقل از مجله پیام انقلاب شماره ۱۲ تیرماه ۱۳۸۷. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
میگما: قبلا در یک مطلبی درباره شرافت نداشته اصلاح طلبان صحبت کرده بودیم. این هم دم خروسی دیگر. انسان عقل هم نداشته باشد، اما شرافت داشته باشد، چنین یاوه سرایی نمی کند. تنها، کسانی در میدان جنگ سخن از مذاکره می رانند که مقلد ابو موسی اشعری اند. همو که جنگ صفین را مغلوبه کرد و معاویه یک قدم مانده به هلاکت را از مرگ و شکست رهانید. اگر نماینده مجلس بودم، طرحی ارائه می کردم برای استخدام و به کارگیری چندین روان شناس و بلکه روان پزشک خبره در هیأت دولت. بندگان خدا آن قدر مشغولند، وقت نمی کنند به دکتر مراجعه کنند ؛ نیش نوشت های پراکنده. @boreshha
عماد از همان ابتدای کار، دنبال لقمه های بزرگ بود. برش اول: وقتی از #سازمان_فتح جدا شد با دوستانی تشکیلاتی را راه اندازی کرد به نام «جهاد اسلامی». این گروه در طول دهه 80 میلادی بزرگ ترین و پر سرو صدا ترین عملیات ها را علیه نیروهای آمریکایی و اسرائیلی به راه انداخت. نمونه اش حمله به مقر نیروهای آمریکایی و فرانسوی در بیروت بود که نتیجه اش این شد که آمریکایی ها دم شان را روی کول شان گذاشتند و از لبنان خارج شدند. برش دوم: بعد از سال 2003 که #آمریکا عراق را اشغال کرد، تمرکزش روی آموزش #مجاهدین_عراقی بود برای مبارزه با آمریکایی ها. آن قدر علیه متجاوزان آمریکایی عملیات کردند که آمریکا مجبور شد به از شهرهای عراق به پادگان های نظامی نقل مکان کنند. عراقی ها خودشان را خیلی مدیون عماد می دانستند. به همین خاطر بعد از شهادتش در کاظمین تشییع نمادین برگزار کردند. #شهید_عماد_مغنیه #سیره_سیاسی_شهدا #دشمن_شناسی #آمریکا #کتاب_ابو_جهاد ؛ صد خاطره از شهید عماد مغنیه، نویسنده: سید محمد موسوی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول؛ ۱۳۹۶؛ خاطره شماره 69 و 18. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
اواخرجنگ بود. آمد سراغم که روی سینه اش بنویسم «یا زهرا (س)» و پشت پیراهنش «می روم تا (س) بگیرم». روزی که قبول شد، می گفت: «مگر می شود وعده حضرت زهرا (س) عملی نشود. خودش به من وعده شهادت در این جنگ را داده است». بعد از قبول قطع نامه برای دفع تجاوز صدام، به شلمچه اعزام شدند. کنار خاکریز برای بچه ها صحبت می کرد که «اسم حضرا زهرا را بدون «سلام الله علیها» بر زبان نرانید» ترکش خمپاره ای شد قاصد حضرت زهرا (س). راوی: هم رزم شهید (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 23. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مصطفی بیسیم_چی ریزه میزه گروهان بود. تازه پشت لبش سبز شده بود. وقت نماز_شب که می شد از همه جلوتر بود. بچه ها سر به سرش می گذاشتند که: «تو از جان خدا چه می خواهی که این قدر نماز می خوانی و گریه می کنی؟» در عملیات والفجر هشت تیر به شکمش خورد و شد اولین شهید گردان حضرت معصومه (س) در عملیات_والفجر_هشت. راوی: حاج حسین یکتا کتاب_مربع_های_قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: دوم بهار ۱۳۹۷؛ صفحه ۳۵۰-۳۵۱. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
سه روز مانده بود به (س). بعد از نماز صبح زیارت حضرت زهرا (س) را خواند. متعجبانه پرسیدم: مگر امروز روز شهادت است؟ گفت: نزدیک است. وقتی رفت، ترکش به سرش خورد و بردندش بیمارستان. وقتی شهید شد، شب شهادت حضرت زهرا (س) بود. این جا بود که سرّ زیارت پیش از موعدش روشن شد. راوی: همسر شهید (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 26. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شب شهادت جانسوز حضرت فاطمه زهرا (س) را به همیشه شیعیان و دلدادگان حضرتش تسلیت عرض می کنم. یاد می کنیم از شهدایی که می رفتند تا انتقام سیلی زهرا (س) بگیرند. و حضرت زهرا (س) چقدر دلتنگ شهدایی بود که پای ولایتش جان می دادند و خون نثار می کردند؛ اما نبودند و همین نبودن شان عرصه را بر ایشان چنان تنگ کرد که در شعری انشاد فرمودند: صُبَّت عَلَیَّ مصائبٌ لو أنَّها صُبَّت عَلَی الایام صِرنَ لَیالیاً مصائبی بر من گذشت که اگر بر روز روشن وارد می شد آنها را تبدیل به شب سیاه می کرد. سلام بر بانویی که «و علی معرفتها دارت القرون الاولی» سلام بر بانویی که همسر شهید و مادر شهید است بلکه خود شهیده است. آری! سلام بر سلام بر گمنامی که همدم شهدای گمنام است. خدا می داند که چقدر محتاج گوشه چشمی از مادر شهیدانم؛ از همان گوشه چشم هایی که شهدا را از فرش به عرش رساند. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شهید غلامحسین افشردی معروف به «حسن باقری» معاون اطلاعات عملیات سپاه (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید مجید بقایی؛ فرمانده قرار گاه کربلا (استان خوزستان، شهرستان بهبهان) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید علیرضا نوری؛ قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۵ ه.ش) ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فاصله بین شوش تا #فکه یک ساعت و نیم است. در صندلی های عقب بین حسن و مجید نشسته بودم. محید همیشه یک قرآن جیبی همراهش بود و در هر فرصتی تلاوت می کرد. توی این فاصله داشت #سوره_فجر را حفظ می کرد. قرآنش را داد دست من و گفت: ببین درست می خوانم؟ من داشتم حفظ هایش را کنترل می کردم. وقتی رسیدیم به آیات آخر سوره فجر «یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى‏ رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِى فِى عِبَادِى وَادْخُلِى جَنَّتِى‏ (27-30)»، رسیدیم به فکه. مجید به حسن گفت: نمی دانم چرا آیات آخر سوره را نمی تونم حفظ کنم. گیر دارد. نمی دانم گیرش چیست؟ حسن با خنده گفت: می دانی گیرش چیست؟ گیرش یک #ترکش است. گیرش یک لقمه #شهادت است. بابا! یا ایتها النفس المطمئنة در شأن امام حسین (ع) است. شوخی که نیست. راست می گفت حسن. گیر ورود به جمع یاران شهید، خصوصی های خدا، یک لقمه شهادتی بود که در فکه با هم نوش جان کردند. #شهید_مجید_بقایی #سیره_عبادی_شهدا #حفظ_قرآن_شهدا راوی: مرتضی صفاری #کتاب_ملاقات_در_فکه ؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی) نویسنده: سعید علامیان نشر: سوره مهر نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۷؛ صفحه 300-299. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا