هدایت شده از روی خط شهادت
روی خط شهادت
مرجع سخنرانی ، مداحی، نماهنگ، مستند درباره فرهنگ جهاد و شهادت
#بنر
https://eitaa.com/khateshahadat
هدایت شده از روی خط شهادت
19.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیگیری پیشنهاد ره بر:
«گاهی میبینید یک نفر پای #تلویزیون نشسته و منتظر یک فیلم است. تلویزیون #آگهی_تبلیغاتی پخش می کند و گاهی پخش تبلیغات بیست دقیقه طول میکشد. یک وقت است کسی به آن تبلیغات احتیاج دارد. اما کسی که احتیاج ندارد آگهیهای تبلیغاتی را ببیند، این بیست دقیقه را چرا بیکار بنشیند؟! یک کتاب دم دستش باشد؛ بردارد و بیست دقیقه #مطالعه کند. اگر مردم ما عادت کنند که از این وقتهای ضایعشونده برای مطالعهی کتاب استفاده کنند، جامعه خیلی پیش خواهد رفت و فرهنگ کشور، خیلی ترقّی خواهد کرد.» ۱۳۷۵/۰۲/۲۲
مشاهده این کلام رهبر معظم ما را متذکر عقب ماندگی بزرگ مان می کند؛ عقب ماندن از مطالعه:
در این خصوص چند نکته قابل تأمل است:
1. ضرورت مطالعه بر تک تک ما روشن است. با مطالعه وسعت وجودی پیدا می کنیم و بدون آن دچار جهالتی می شویم که در صحنه کربلا بهترین انسان ها را از ما گرفت: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَةِ». اگر مطالعه نکنیم، #شایعه_سواران دور مسلم را خالی خواهند کرد. تا زمانی که شایعات بر صفحه دل و عقل مان حاکم اند ما نه به درد امام حسین (ع) می خوریم و نه به درد مُسلم و نه به درد خودمان. یادتان هست سخنرانی جنجالی رئیس جمهور محترم در همدان درباره دیوار کشی بین زن و مرد را. ایشان هم سوار بر مرکب شایعات شده، از ما سواری گرفتند؛ چرا؟ اگر جاهل نباشیم کلاغ را جای قناری قالب مان نمی کنند.
2. برای خودمان نوشابه باز نکنیم. این وب گردی را مطالعه به حساب نیاوریم. این سونامی کپی پیست در #فضای_مجازی که فرصت نفس کشیدن را هم از ما گرفته، مطالعه نیست. مقاتله است. وقت مفیدمان را صرف مطالبی می کنیم که درد چندانی از ما دوا نمی کند و در عوض از ضروری ترین اطلاعات محروم می مانیم. چیزی که ما نیاز داریم مطالعه هدف مند است. ما به #سیر_مطالعاتی نیازمندیم.
3. خاطره ای که از شهید سیاهکالی ذکر کردیم، یک ایده آل است؛ خانواده ای که کاسه لیس تلویزیون نباشند و فارغ از شعبده های این غول جادویی، بنیان خانواده را مستحکم کند. داروی درد، مطالعه خانوادگی است. یعنی اعضای خانواده با هم و یا برای هم کتاب بخوانند. یک سطر بخوانند و درباره اش بحث کنند. اگر می نالیم که آمار صحبت زوجین در خانواده ناچیز است، بسم الله. برای این کار باید همسران باهم صحبت کنند، اقناع و همیاری را جدی بگیرند. تبلیغ چهره به چهره را هم «الاقرب فالاقرب».
تا زمانی که تلویزیون خاموش نشود و اینترنت قطع نشود، نه #آمار 13 دقیقه ای مطالعه ارتقا خواهد یافت و نه میزان تعامل بین اعضای خانواده بیشتر خواهد شد. متأسفانه ورود گوشی های هوشمند به زندگی، هوشمندانه زندگی را از ما گرفته است. شده ایم شاهد مثال آن شعر ابو سعید که : «گر در یمنی چو با منی پیش منی/ گر پیش منی چو بی منی در یمنی».
آری! به واقع رسانه های هوشمند، دورها را نزدیک و نزدیک ها را دور کرده اند. شده مثل #دروغگو که دور را نزدیک و نزدیک را دور می نمایاند: « لَا تَسْتَشِرِ الْكَذَّابَ فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ [إِلَيْكَ] الْقَرِيب».
3. شروع به جبران این مسئله هم با راهکار رهبر معظم است. باید راه ورود تبلیغات تلویزیونی به به کانون خانواده را مسدود کرد. این کار دو فایده دارد: روحیه #مصرف_زدگی را در ما کم می کند و از طرف دیگر با مطالعه می توانیم هوشمندانه تر بشناسیم دردها و درمان های خود را.
4. شهید طهرانی می گفت: ساخت #موشک مهم نیست، مهم طریقه رسیدن به موشک است. اگر طریقه را یاد بگیریم در تمامی صنایع، چون موشکی خواهیم شد.
ما باید #روش_شناسی را هم در صنعت و هم در انسان یاد بگیریم. شهید حججی نتیجه یک فرمول است. آن فرمول را روی هر انسان بی مانعی اجرا کنیم به آنجا می رسد. شروع این فرمول حتما مطالعه هدف مند خواهد بود. با مراجعه به سیره شهدا و رزمندگان این تحول که از کتاب شروع می شود کاملا مشهود است. (ر.ک: کتاب من زنده ام؛ صفحه 93، کتاب شیر کوهستان؛ صفحه 32 و 33، کتاب خدا می خواست زنده بمانی صفحه 65، کتاب غریب غرب صفحه 15، کتاب یادت باشد؛ صفحه 12. )
5. برای عملیاتی شدن این راهکار از دوستان هم کمک خواسته ام؛ هر بزرگ واری پیش نهادی عملیاتی دارد، بفرماید سراپا گوشیم:(@boreshha_ir). پیشنهادم #پویش_مطالعه_دقیقه_ای است: «مطالعه خانوادگی در زمان تبلیغات با چاشنی فضای مجازی و الگو سازی در فضای واقعی با روش تبلیغ چهره به چهره».
#ته_دیگ_سوخته||سیاهه فرهنگی آخر هفته
@boreshha
هدایت شده از روی خط شهادت
50.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلم
#مستند
#مستند_ساکن_حرم
#شهید_مهدی_ایمانی
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدا_و_حضرت_معصومه
شهید مهدی ایمانی یکی از شهدای مدافع حرم ایرانی است که به مدت ۱۴ سال خادم حرم حضرت معصومه(س) بود.
به گفته دوستان و همرزمانش، زمانی که مهدی بی حرمتی به حریم اهل بیت (ع) را دید به تبعیت از حضرت زینب (س) راهی سوریه شد تا با تکفیری ها و گروه های تروریستی که آبروی اسلام را در معرض خطر قرار داده بودند مبارزه کند و در این مسیر، به فیض شهادت نائل آمد.
شهید ایمانی در ۲۲ آذر سال ۹۶ در منطقه دیرالزور به مقام والای شهادت نائل شد و هم اکنون پسر ۹ ساله او پا جای پای پدر گذاشته و در کسوت پر افتخار خادمی در حرم عمه سادات، حضرت معصومه(س) جای خالی پدر را پر کرده است.
مستند «ساکن حرم» به تهیه کنندگی مهران رستمی و کارگردانی مهدی رمضانی می باشد.
👇
@khateshahadat
استاد با همه مهربانی هایش، نسبت به #کلاس_درس خیلی حساس بود.
معمولا ۹۹ درصد زمان کلاس را درس می داد. بعضی مواقع زمان کلاس به دو سه ساعت می رسید.
اگر دانشجویی که شاگرد استاد نبود، تقاضای حضور در کلاس درس ایشان را داشت، با روی باز استقبال می کرد؛ اما شرطی داشت. همان اول کار اتمام حجت می کرد که باید جلسات درس را منظم شرکت کنند و آخر ترم هم امتحان بدهند.
برش اول:
نسبت به شاغلین و متأهلین خیلی سخت گیر بود. می گفت: کسی که #دانشجو شده جای یک نفر دیگر را اشغال کرده؛ اگر کسی به خاطر تأهل یا اشتغال می خواهد از درسش کم بگذارد، کنار بگذاردش بهتر است.
یک بار سر کلاس گفتند: همه باید در #کنفرانس امسال شرکت کنند، حتی اگر مقاله نداشته باشند. باید با مسائل و حوزه های مختلف این رشته آشنا شوید.
یکی از خانم های شاغل و متأهل گفت: من نمی توانم در کنفرانس شرکت کنم. دکتر هم گفت: اگر کسی نمی تواند بیاید، درسش را حذف کند و سر کلاس نیاید.
هنوز استاد از کلاس خارج نشده بود که صدای گریه خانم بلند شد. دکتر گفت: خانم! شوخی کردم.
بعدا خانمش را فرستاد تا از دلش در بیاورد.
برش دوم:
خیلی از اساتید نسبت به #غیبت دانشجویان حساس نبودند و حتی مسئولیت شان را هم کمتر می دیدند. اما استاد این طور نبود. بعضی مواقع که می رفتم اصفهان. وقتی کمی دیر می کردم. زنگ می زد که کجا ماندی؟ چرا نیامدی؟
#شهید_مجید_شهریاری
#سیره_علمی_شهدا
#ملاک_های_معلم_خوب
#سختگیری_علمی
#کتاب_شهید_علم ؛ صفحه ۳۹.
#کتاب_استاد ؛ صفحه ۴۷-۴۸ و ۱۵۰.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
پرنده رفت و نیامد پرنده بال نداشت
پرنده آمدنش دیگر احتمال نداشت
پرنده در افقی ناتمام گم شده بود
و مادر از غم او روز و ماه و سال نداشت
هوای کوچه پس از او همیشه ابری بود
و بعد از او، پدر آرامش خیال نداشت
پرنده، آه چنان عاشق پریدن بود
که قدر دست تکان دادنی مجال نداشت
خبر رسید که می آورند چلچله را
همان پرنده که چیزی به جز مدال نداشت
چقدر ساده و آرام و سبز آوردند
جنازه ای که لباس و کلاه و شال نداشت
بزرگ بود و بزرگ از میانمان پر زد
اگر چه #جبهه که می رفت سن و سال نداشت
[مریم کرباسی نجف آبادی]
#شعر_مقاومت
@boreshha
هدایت شده از روی خط شهادت
کتای صوتی #دا با قالب #روایی
این کتاب، خاطرات سیدهزهرا حسینی از روزهای آغازین جنگ تحمیلی در دو شهر بصره و #خرمشهر است و سالهای محاصرهٔ خرمشهر توسط نیروهای عراقی محور مرکزی کتاب را تشکیل میدهد. حسینی در آن زمان دختر #هفده سالهای بوده و گوشهای از تاریخ جنگ را بازگو میکند که غالباً به اشغال و فتح خرمشهر مربوط میشود. حسینی در این کتاب، خاطرات خود از روزهای آغاز مقاومت و روزهای پس از آن را با جزئیترین موارد روایت میکند تا آنجا که این گونه جزیینگری و بیان لحظه به لحظه وقایع باعث شده تا بسیاری آن را رمان بنامند؛ حال آنکه این کتاب سراسر مبتنی بر رویدادهای واقعی و خاطرات حقیقی سیده زهرا از آن روزهاست. راوی در آن روزها تنها 17 سال داشته و اهمیت این کتاب شاید در این باشد که وقایع جنگ ما برای اولین بار از زاویه دید یک دختر نوجوان روایت شده است؛ خاطراتی که راوی حدود 20 سال آنها را درون سینه خود همچون یک راز حفظ کرد و حرفی از آن نزد. در این کتاب ناگفتههایی از جنگ بیان شده که تاکنون کسی از آنها حرف نزده است.
این کتاب روایتگر روزهای آغازین جنگ تحمیلی است که در آن پدر و برادرش و در ادامه جنگ همسرش به شهادت می رسند.
این کتاب صوتی در 107 قطعه صوتی که دربرگیرنده بیش از 95 درصد متن کتاب می باشد توسط ایران صدا با نام "قصه بود و نبود" تولید شده است.
#قطعه_صوتی
#کتاب_گویا
#کتاب_دا
#مقاومت_خرمشهر
👇
@khateshahadat
سید در مبارزه با انحرافات و مفاسد اجتماعی بی تفاوت نبود.
برش اول:
در سال ۱۳۱۴ وقتی #رضا_خان به مبارزه با #حجاب و #لباس_روحانیت پرداخت، سید به طور علنی با این تصمیم حکومت مبارزه می کرد و در برابر آن موضع گیری می کرد. با اوج یافتن مبارزات سید، حکومت سید را ممنوع المبنر کرد؛ روی زمین می نشست و روشنگری می کرد. در برابر فشار حکومت می گفت: «شما مرا از منبر رفتن ممنوع کرده اید، نمی توانید از صحبت کردن منعم کنید».
سرانجام به سید ۲۴ ساعت برای خلع لباس فرصت دادند، سید که اخطار را جدی می دید، به نجف مهاجرت کرد. سید می گفت: «این مهاجرت اسباب خیر و استفاده از محضر بزرگان شد».
برش دوم:
در سال ۱۳۵۶ رژیم منحوس پهلوی با غرور خاصی #جنش_هنر_شیراز را به قصد قدرت نمایی در شیراز برگزار کرد. همان جشنی که سفیر اسبق اگلیس به شاه گفته بود: «اگر این جشن در شهر منچستر برگزار می شد، کارگردانان و هنر پیشگان آن جان سالم به در نمی بردند». سید در کمال شجاعت با این ترویج فحشا در سخنرانی های مختلف انتقاد کرد که زمینه بازداشت دیگری را برای سید ایجاد کرد:
«خدا لعنت کند کسانی را که در این جشن شرکت می نمایند. خدا لعنت کند افتتاح کنندگان جشن هزار را… یک چیزی شنیدم جشن خوک؛ عجب اسمس هم دارد. آنها که به این جاها می روند، نرو ماده با هم از #خوک پست ترند. ای لعنت بر آنها. مؤسس این جشن هم خوک است. لعنت بر آنها باد. تا کی این مملکت و این جوان ها را می خواهید گمراه کنید و به دست اعمار بدهید و منحرف کنید.».
#شهید_سیدعبدالحسین_دستغیب
#سیره_سیاسی_شهدا
#جهاد_فرهنگی_و_روشنگری
#کتاب_شاهد_عتیق؛ صفحات 17-18 و 83 -84.
@boreshha
هدایت شده از روی خط شهادت
کتاب صوتی من زنده ام با قالب #روایی
تهیه شده در ایران صدا با صدای فاطمه فراهانی
کتاب "من زنده ام" خاطرات دوران چهار سالهی اسارت معصومه آباد در زندانهای رژیم بعث صدام است. این کتاب در رابطه با اسارت و بخشی از خاطرات نانوشته 4 بانوی اسیر ایرانی به نگارش در آمده تا گویای وضعیت زنان اسیر در زندان های رژیم بعث عراق، و همچنین عفت و حیای آنان در دوران هشت سال دفاع مقدس باشد.
معصومه آباد، در زمان اسارت #هفده ساله بوده است، در روزهای ابتدایی حمله عراق تعدادی از ایتام جنگ زده را به شیراز برده بود تا آن ها را از صحنه جنگ دور کند و هنگام برگشتن ناگهان اسیر میشود و به همین جهت وی در کتابش، بیشتر روزهای نخست جنگ هشت ساله را ترسیم می کند.
عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده، دستخط خود معصومه آباد است. روزی که وی را به اسارت می بردند برای این که خانواده اش را از وضعیت خود باخبر کند، نوشته بود: «من زندهام. معصومه آباد».
"این کتاب را یکی از بهترین مبلغان عفاف و حجاب و نمونه در دسترس زن مسلمان می دانم."
#قطعه_صوتی
#کتاب_گویا
#کتاب_من_زنده_ام
#زنان_آزاده
👇
@khateshahadat
... عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ زَيْنَ الْعَابِدِينَ ع يَقُولُ مَا مِنْ خُطْوَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ خُطْوَتَيْنِ خُطْوَةٍ يَسُدُّ بِهَا الْمُؤْمِنُ صَفّاً فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ خُطْوَةٍ إِلَى ذِي رَحِمٍ قَاطِعٍ وَ مَا مِنْ جُرْعَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ جُرْعَتَيْنِ جُرْعَةِ غَيْظٍ رَدَّهَا مُؤْمِنٌ بِحِلْمٍ وَ جُرْعَةُ مُصِيبَةٍ رَدَّهَا مُؤْمِنٌ بِصَبْرٍ وَ مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَتَيْنِ قَطْرَةِ دَمٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَطْرَةِ دَمْعَةٍ فِي سَوَادِ اللَّيْلِ لَا يُرِيدُ بِهَا عَبْدٌ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.(خصال/ ج1/ صفحه 50)
ابى حمزه ثمالى گويد: شنيدم امام زين العابدين (ع) مي فرمود:
هيچ قدمى به سوى خداوند از دو قدم محبوب تر نيست قدمى كه مؤمن براى صف بستن در #جهاد بر مي دارد و قدمى كه براى #آشتى با خويشاوند بر مي دارد،
و هيچ جرعهاى نزد خدا محبوب تر از دو جرعه نيست يكى جرعه #خشمى كه مؤمن با بردبارى فرو مي برد و ديگر شربت #مصيبتى كه مؤمن با شكيبائى بنوشد
و هيچ قطرهاى نزد خداوند محبوب تر از دو قطره نيست يكى قطره #خونى كه در راه خدا ريخته شود و ديگر #اشكى كه در تاريكى شب فقط براى خدا از چشم بنده جارى شود.
#روایات_جهاد_و_شهادت
#فضیلت_شهادت
#فضیلت_جهاد
@boreshha