باسلام خدمت اعضای محترم به مناسبت ایام #راهیان_نور سعی می کنیم در شبهای آینده از #روایتگری برخی دوستان استفاده کنیم. برای شروع فردا شب سوم فروردین ساعت ۲۲ از #روایتگری_مکتوب حاج آقای خسروی استفاده خواهیم کرد.

«بسم رب الشهداء والصدیقین» گویند شباهت به جنون دارد عشق گویم از عقل فزون دارد عشق گویند چرا شهادت و عشق توأمند گویم در مکتب ما قیمت خون دارد عشق 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 یکی از دوستان شهید عباس بابایی تعریف می کرد زمانی که در دانشگاه لاواک در ایالت تگزاس آمریکا با عباس هم دوره بودیم، با هماهنگی دولت ایران (پهلوی) برای منحرف کردن افراد مذهبی و انقلابی و بهتر رصد شدن آنان، افرادی لاابالی و بی بند و بار را با آنان هم اتاق می کردند. در یکی از روزها برای تمرین دروس به اتاق عباس رفتم (بابایی نفر اول دانشگاه بود با نمرات عالی) با کمال تعجب دیدم که طناب رخت را در وسط اتاق آویزان کرده به گونه ای که نمی شد به آن طرف اتاق بروم. سؤال کردم: عباس! این چه کاریه؟ چرا بند رخت و وسط اتاق نصب کردی؟ چیزی نگفت، شروع کرد از من پذیرایی کردن. روز بعد باز برای تمرین دروس به اتاق عباس رفتم، دیدم طناب رخت مقداری بالا رفته به گونه ای که می شد با خم شدن به آن طرف اتاق رفت. روز سوم که به اتاق عباس رفتم دیدم اثری از طناب رخت در اتاق نیست. عباس هم خیلی خوشحاله. دیدم خود عباس شروع کرد به تعریف کردن که این بنده خدا هم اتاقی من یک انسان لاابالی و بی بند و بار بود در آن قسمت از اتاق مشغول کارهای خلاف شرع بود و حتی تصاویری از خواننده های غربی بر روی دیوار نصب کرده بود. من هم با نصب طناب وسط اتاق حریم خودم را با او جدا کردم. به هر اندازه ای که من توانستم روی او تاثیر بگذارم طناب را بالا بردم تا اینکه آن شخص مثل ما یک انسان نماز خوان شده و تمام تصاویر را از آن طرف اتاق برداشته و فرش ها را با کمک هم شسته ایم. روزی رسول خدا در جمع اصحاب خود فرمودند: «شیّبتنی سورة هود» «سورۀ هود مرا پیر کرد». اصحاب عرض کردند: کدام آیه؟ حضرت فرمودند: «فاستقم کما امرت و من تاب معک...». آیه ای که به رسول خدا و پیروان آن حضرت دستور استقامت و مقاومت می دهد. عباس بابایی با مقاومت خود و اجرای درست امر به معروف و نهی از منکر، توانست یک جوان لاابالی را از منجلاب گناه و فساد نجات بدهد و الگویی برای جوانان شود. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 #روایتگری_مکتوب