قبل از عملیات کربلای چهار بود. جلسه ای در قرارگاه مرکزی با حضور فرمانده کل سپاه، #محسن_رضایی. هر فرمانده گردان باید می ایستاد و طرح مانور خودش را توضیح می داد.
نوبت به #شهید_علی_باقری رسید. گفت: آقا محسن! طرح ما اشکالاتی دارد. این رودخانه عقبه چند لشکر است. برای دشمن بستن این عقبه با آتش بار کاری ندارد، اگر چنین کردند، برنامه شما چیست؟
محسن رضایی گفت: نقاط استراتژیک و این حرف ها #ربطی به شما ندارد. شما فقط طرح مانورت را بگو.
حسین خیلی ناراحت شد و خطاب به محسن رضایی گفت: آقا محسن! من می توانم به فرمانده گردان هایم بگویم که چیزی را نفهمند؟ می توانم بگویم متوجه نشوند؟ من هیچ وقت نمی توانم از این ها بخواهم که #درک نداشته باشند.
بعد هم از باقری خواست طرحش را توضیح دهد.
راوی: محمود جان نثاری
#شهید_حسین_خرازی
#شهید_علی_باقری
#حمایت_از_نیروهای_تحت_امر
کتاب زندگی با فرمانده؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی؛ نویسنده: علی اکبر مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: سوم؛ ۱۳۶۴، صفحه 21.
@boreshha