نگاهی به سویههای پنهان سخنان اکبرنژاد
✍ محسن سلگی؛ مسئول میز تبیین
📌 در ویدئویی تحت عنوان «دین و مدرنیته قابل جمع نیست» میگوید: خدای ادیان خدای طلبکار است و خدا در آن مدام از موضع بالا سخن میگوید اما خدای مدرنیته خدایی بدهکار است.
این سخنان را آقای محمد تقی اکبرنژاد که خود را استاد در امور دینی و سیاسی میخواند بر زبان رانده است. کسان زیادی به انحاء مختلف این مضمون را بازگو کردهاند. از جمله این افراد، عبدالکریم سروش است که از خدای خادم و خدای مخدوم سخن گفته و جانب اولی را میگیرد. اما سروش دین و مدرنیته را قابل جمع میداند. اساساً پرژوه روشنفکری دینی این بوده که تعبد با تعقل سازگار است و نه تمام دین تعبد است و نه تمام مدرنیته تعقل؛ هم مدرنیته وجه تعبدی دارد و هم دین وجه تعقلی. هر چند نگاه اینان نیز به دین، حداقلی است اما آقای اکبرنژاد با گفتاری فاقد وجه نظری و ادبیات تخصصی در پروژۀ خود نظر به ناسازگاری دین و مدرنیته دارد. از سویی دیگر ایشان مدام سعی میکند تلقیهای مدرن را بر دین تحمیل کند. حتی درباره پوشش روحانیت، نظر وی ساختشکنانه و مبتنی بر شبیهکردن این لباس با لباس آحاد جامعه است.
با این وصف، او باید دین را به کلی کنار بگذارد و به لوازم این ادعایش که میگوید «دین با مدرنیته قابل جمع نیست» وفادار و ملتزم باشد.
🔸 همچنین او در ویدئوی یاد شده تصویری قهار، مطلق و همهجایی از مدرنیته ارائه میدهد که دلالت تضمنی آن تسلیم دین و بدلکردن دین به امری صرفاً بدهکار است که نمیتواند چیزی را طلب کند و بنابراین چیزی را مطلوب بداند. بلکه میبایست همچون یک بدهکار، متواضع و در تردید و تلاش برای بقاء و ادای دِین باشد. در دنیای واقعی یک بدهکار همزمان میتواند طلبکار هم باشد یا میتواند روزی طلبکار و کاملاً مستقل و مقتدر شود. اما تلقی اکبرنژاد از دین، یک ذاتیت عارضی-تعبیر از من است و در ظاهر متناقض مینماید- را بر آن تحمیل میکند: «دین در دورۀ مدرن همیشه مطلقاً بدهکار است». البته او پا را از دین فراتر برده و خدا را در دورة مدرن خدایی مطلقاً بدهکار تلقی کرده و به این ترتیب، مطلق بودن متعارف در تلقی دینی را از خدا گرفته و به مدرنیته واگذار میکند. به بیان دیگر خدای او خدایی مدرن میشود و در برداشتی رادیکال، شاید خدای او مدرنیته میشود.
در تلقی صحیح دینی، خدا هم خادم و هم مخدوم است. خداوند چیزی را از انسان طلب میکند که بدهی خود انسان به خود انسان است. خداوند در طلب خود و دعوت به مطلوب شدن خود، زندگی مطلوب دنیوی و اخروی را به انسان وعده میدهد و انسان را نیز مطلوب خود قرار میدهد.
🟠 @borhan_inst
درسگفتار تحلیل سیاسی در ایران
❓اگر به جای حاکمان بودیم، چه میکردیم؟
📌 سیاست محیط بر ما است و ما ماهیان بحر سیاست هستیم. این که این آب در چه مسیری و برای کدام هدف در جریان است را باید دانست. جریان سیاست را باید شناخت. برای شناخت جریان سیاست در ایران پیشنهاد میکنیم در این درسگفتار شرکت نمایید.
مدرس: علی کاکادزفولی، دکترای جامعه شناسی سیاسی و مدیرمسئول روزنانه Iran Daily
📱 جهت شرکت در دوره، به شماره ۰۹۹۲۴۸۱۹۹۱۲ در یکی از پیامرسانها (تلگرام، بله یا ایتا) پیام دهید.
🟠 @borhan_inst
سناریوهای پیش روی ایران برای پاسخ به اسرائیل
✍ محمدمهدی محمدی؛ مسئول میز بررسیهای راهبردی و بینالملل
📌 «نکن!» این جملهی یک کلمهای، درخواست همراه با تهدید بایدن، رییس جمهور ایالات متحده، در پاسخ به خبرنگاری است که درباره اقدام ایران علیه اسرائیل پرسید. این روزها کنش ایران در مواجهه با اقدام رژیم اسرائیل در حملهی به ساختمان کنسولی جمهوری اسلامی، محل پرسش بسیاری از ناظران و مقامات سیاسی و نظامی جهان قرار گرفته است.
نتایج تهدید اسرائیل توسط ایران
این تجاوز، موجب تغییر قابل توجهی در تعریف معادلات میان رژیم اسرائیل و ایران شد که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. شکست تصویر رژیم: از سوی بسیاری از تحلیلگران و مقامات غربی، جنگطلبی فزاینده رژیم اسرائیل همواره برای ایران مورد تاکید قرار میگرفت، اما با اقدام رژیم اسرائیل در دمشق و اعلام قطعی پاسخ از سوی ایران، اسرائیل دیگر در نقش «بازیگر دیوانه منطقه غرب آسیا» نقش آفرینی نمیکند و تصویر او به مثابه یک سگ هار خدشه دار شده است. شاهد مثال این مدعی، تلاش دولتهای حامی اسرائیل، نظیر وزرای خارجه آلمان، استرالیا ، انگلیس و... برای منصرف کردن ایران از پاسخ است.
2. «انتقام» در برابر «بقا»: تقابل میان جمهوری اسلامی و رژیم در کفهای نامتوازن است، ایران در تلاش برای «انتقام» از خون سربازان خود است اما طرف دیگر سراسیمه به دنبال «بقا» میگردد. این سطح از عاقبت ناسنجی و هیجان در اقدام، جز از موجودیتی ساکن بر لبهی پرتگاه بر نمیآید.
3. فقدان دولت- ملت: شهروندان رژیم در این برهه ثابت کردند که هیچگونه پیوندی میان آنها و سرزمین مجعولشان نیست، یعنی مفهوم «Nation-state» بر آنها مترتب نیست، چرا که کمترین علقهای به حفظ سرزمین و ساختار حکومت خود نشان نمیدهند. ملتی که حافظ منافع ملی است در خطوط مقدم نبرد نقش آفرینی میکند نه آنکه در فروشگاه های تامین مواد غذایی بر پر کردن سبدهای خرید رقابت کنند.
سناریوهای جمهوری اسلامی چیست؟
جمهوری اسلامی مسیرهای زیادی برای اقدام پیشرو دارد، سطح و گسترهی آن به اراده او وابسته است. طیف این اقدام از هجمهای محدود تا ضربهای سخت و فلج کننده گسترده است. نکته قابل توجه آنجا است که جمهوری اسلامی فارغ از انتخاب هر سطحی برای کنش خود، تا بدین مرحله پیروز این میدان بوده است.
🔸 سناریو کنش حداقلی
حمله نیابتی محدود به اهداف نظامی کم اهمیت رژیم. حزب الله لبنان در شمال و همچنین نیروهای مقاومت سوریه و حشد الشعبی عراق در شرق و انصارالله در جنوب میتوانند در این باره نقش آفرین باشند. شلیک پراکنده مقاومت در مدت اخیر را شاید بتوان تست سامانه پدافند رژیم از سوی این نیروها دانست.
🔸 سناریو کنش پایاپای
الف. حمله به سفارتخانههای رژیم در کشورهایی که مزیت افزودهای برای جمهوری اسلامی تامین میکند. در این چارچوب مهمترین گزینه سفارت رژیم در جمهوری آذربایجان است.
ب. حمله به هدفی موثر در مناطق خاکستری اسرائیل: بلندی های جولان و مزارع شبعا و ناوگان دریایی رژیم در منطقه، همگی هدف خاکستری هستند.
🔸 سناریو کنش حداکثری
حمله فلج کننده به رکنی از ارکان حیاتی رژیم. بارزترین این اهداف، پایگاههای نیروی هوای رژیم است که در بمباران غزه نقش داشتهاند.
🟠 @borhan_inst
جمهوریاسلامی تنها کشوری است که مسئولانه و اخلاقی میجنگد
✍️ احمد فاضلزاده؛ کارشناس سیاسی
🇮🇷 جمهوریاسلامی در تمام طول حیات سیاسی خود نشان داده که هیچگاه حتی در مقابل دشمنان درجه یک خود نه آغازگر جنگ بوده و نه خواهد بود؛ در عین حال همیشه به توانمندسازی دفاعی خود پرداخته است، زیرا تاریخ کشورهای غربی و اروپایی نشان میدهد که هیچگاه قابل اعتماد نبوده و نیستند و هرلحظه می توانند علیه نظامهای سیاسی که منافع آنها را تامین نکنند، اقدام نظامی به عمل آورند. با وجود این ناگزیری از آمادگی برای جنگ، باز هم با نگاهی به سیره سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی میتوان «اخلاق جنگ» را به وضوح مشاهده کرد؛ چیزی که از آن می توان با عنوان «جنگ مسئولانه» نیز یاد کرد.
در جنگ مسئولانه جمهوری اسلامی موارد زیر رعایت می شود؛
▪️ابتکارات در راستای صلح یا کاهش تنش برای پیشگیری از وقوع جنگ
▪️پایبندی به اصول اخلاقی و قوانین بینالمللی در حین درگیری مسلحانه
▪️تمایز بین نظامیان و غیرنظامیان دشمن
▪️استفاده از نیروی نظامی متناسب با موضوع درگیری
▪️رعایت اصول عدالت و انصاف در مقابله نظامی
▪️سعی در به حداقل رساندن پیامدهای درازمدت درگیری
▪️دستیابی به اهداف نظامی با حفظ ارزش های اخلاقی
▪️حداقل رساندن پیامدهای درگیری برای همه طرف های درگیری (مستقیم و غیرمستقیم)
در واکنش دفاعی ایران به اسرائیل نیز این موارد قابل توجه است؛
▪️تامل و درنگ در انجام واکنش و فرصت دادن به دشمن برای آمادگی
▪️تناسب تجهیزات نظامی مورد استفاده با ماهیت اقدام
▪️اطلاع رسانی پیش از وقوع حمله و حتی پس از آغاز آن
▪️برنامه ریزی نقاط هدف متمرکز بر حوزه های نظامی و تلاش برای حفظ حداکثری جان شهروندان غیرنظامی
▪️ تلاش برای جلوگیری از گسترش جنگ و تنش در منطقه از طریق تفکیک میان دشمنان و محدودسازی سوژه مورد تهاجم
▪️به رسمیت شناختن حریم کشورهایی که به طور غیرمستقیم احتمال درگیرشدن آنها با مسئله وجود داشته است
🔸پایبندی به قوانین بینالمللی و اقدام مستند و موجه ذیل عنوان حق دفاع مشروع در مبارزه ایران با کشورهای متخاصم رعایت اخلاق جنگ و توجه به مسائل انسانی بسیار برجسته است. جمهوریاسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی دینی نشان داده که میتواند در عین حال به عنوان یک نظام سیاسی اخلاقی نیز عمل کند؛ صفتی که در نظامهای سیاسی غربی و اروپایی وجود ندارد. جنگ مسئولانه بدین معناست که جمهوری اسلامی تنها به دستیابی به اهداف خود به هر قیمتی فکر نمیکند و حتی در مقابله با دشمن نیز به رعایت مسائل انسانی و قوانین بینالمللی توجه دارد.
جمهوریاسلامی اولاً تاکنون آغازگر هیچ جنگی نبوده است و ثانیاً توانسته در اقدامات نظامی خود حتی زمانی که به درخواست سایر کشورها به آنها کمک نظامی کرده، به عنوان یک عنصر سازنده عمل کند.
نگاهی به کارنامه جمهوری اسلامی درکشورهایی مانند سوریه، یمن و عراق نشان میدهد که پشتیبانیهای ایران به گونهای صورت گرفته که نه تنها به مسائل و مشکلات این کشورها اضافه نکرده، بلکه در واقع نقش تسهیلگری داشته است.
نگاهی به تاریخچه جنگ در جهان به ویژه جنگهایی که آمریکا و اسرائیل به راه انداخته اند، نشان میدهد که هرجا آنها دست به اقدام نظامی زدهاند، نه تنها سازنده نبوده بلکه ویرانگر نیز بوده و تلفات انسانی و غیرانسانی زیادی به بار آورده، به طوری که حتی تا دهه ها بعد نیز کشورهای مورد مداخله و طرف جنگ، با پیامدهای این ویرانگری درگیر بودهاند. ضمن اینکه جالب توجه آن است که این دو رژیم حتی ضمن آن که به اخلاق جنگ توجهی نداشتهاند، از تحقق اهداف سیاسی خود نیز ناتوان بوده و به عبارتی، شکست خوردهاند.
🟠 @borhan_inst
دستاوردهای اقدام نظامی ایران علیه اراضی اشغالی
✍ محمدمهدی محمدی؛ مسئول میز بررسیهای راهبردی و بینالملل
📌 «ما برای استقرار صلح جنگ میکنیم و شما برای استمرار جنگ، صلح را پیشنهاد میکنید.» این سخن قیصر امینپور، گویی موقف امروز رژیم اسرائیل در مواجه با جمهوری اسلامی را توصیف میکند. ایران در برابر ماجراجویی های رژیم اسرائیل اقدام به «عملیات وعده صادق» کرد، این عملیات دستاوردهایی دارد که موارد ذیل به اختصار بخشی از آن است:
۱- بازارسازی فروش تسلیحات پهپادی و موشکی ایران
موفقیت پهپادها و موشکهای جمهوریاسلامی در این عملیات، در تقابل با قدرت های نظامی جهان، متقاضی خرید آن را افزایش خواهد داد و کشورهای جهان را به داشتن این جنگ افزار ترغیب خواهد کرد. این عملیات از این جهت برای ایران بسیار پرسود خواهد بود. زین پس بسیاری، در بازار تسلیحات جهان به دنبال خرید سلاحهای ایرانی خواهند بود.
۲- بازنمایی قدرت بازدارندگی
پیش از این عملیات، اقدامات رژیم اسرائیل علیه ایران، ذیل راهبردهایی بود، که منجر به اقدامات امنیتی، اقدامات نظامی مستقیم غیرعلنی یا نیابتی میشد. در برابر آن نیز ایران همواره پاسخ متناسب را در دستور کار داشت، البته به دور از هیاهو و بازخوردگیری رسانهای. «وعده صادق» اما نقطهی عطفی در تقابل با رژیم است. زین پس قوهی عاقلهی تصمیمگیر در جمهوری اسلامی دکترین اقدام متقابل و متناسب را در سطحی که تجربه شد، پیش رو قرار خواهد داد.
۳- تغییر معادلات سیاسی جهان در غرب آسیا
عملیات «وعده صادق» تقابل ایران با قدرتمندترین تکنولوژی پدافندی در جهان بود. کشورهای ایالات متحده، انگلیس و فرانسه در کنار رژیم اسرائیل، با همراهی برخی کشورهای عربی منطقه، همگی با بالاترین سطح فناوری پدافندی در جهان به دنبال رهگیری سادهترین کلاس پهپادهای ایرانی و موشکهای میانرده کلاس A سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند. ناتوانی دسته جمعی این قدرتهای نظامی در برابر موشکهای ایرانی، باعث تغییر رفتار آنها در برابر جمهوری اسلامی خواهد شد. حالا گزینه های روی میز آنها تعددی نخواهد داشت. آنها در جریان عملیات وعده صادق به تجربه با قدرت اول غرب آسیا آَشنا شدهاند.
۴- انفعال «بازیگر دیوانه»
رژیم اسرائیل همواره از سوی غربیها برای ایرانیان به عنوان «بازیگر دیوانه» تصویرسازی میشد و نقش چماق را در سیاست «چماق و هویج» آمریکاییها، برای ایران بازی میکرد. این عملیات، این چماق را شکست و بازیگر دیوانه را منفعل کرد.
۵- تقویت و تولید سرمایه اجتماعی
شور و شعفی که ملت ایران و مسلمانان جهان در شامگاه 13 اپریل تجربه کردند، در تاریخ کم سابقه است. امروز فلسطینیان و بسیاری از مردمان منطقه، ایران و ولایت فقیه را مهمترین پشتوانه خود میدانند. حمله دفاعی ایران سرمایه اجتماعی چشمگیری را برای جمهوری اسلامی ایران به همراه آورد.
۶- اقدام نظامی اخلاقی و مسئولانه جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی ایران، ساعت ها پیش از رسیدن پهپادها به حریم هوایی اراضی اشغالی، شروع عملیات را از طریق بیانیهی سپاه پاسداران و صداوسیمای ملی، رسما اعلام کرد. این هشدار به افراد غیرنظامی، که نباید به اماکن نظامی نزدیک شوند، پیوست اخلاق را به عملیات افزود. جمهوری اسلامی برخلاف رویه رژیم اسرائیل با اعلامی رسمی، عملیات انتقامی را به خود منتسب کرد و مسئولیت آن را پذیرفت.
۷- ناکامی رژیم در مناسبات حقوق و روابط بینالملل
بعد از عملیات «وعده صادق» رژیمی که در ماه های اخیر، کمتر کنوانسیون و قاعده حقوق بینالمللی را میتوان یافت که نقض نکرده باشد، از شورای امنیت سازمان ملل متحد درخواست جلسه اضطراری کرد. او به دنبال اعتراض به نقض قواعدی است که خود کمترین اهتمام را به آن ندارد. جمهوری اسلامی در عملیات شگفتآور وعده صادق مطابق ماده 51 منشور ملل متحد، اقدام به دفاع مشروع کرد و به احقاق حق ذاتی خود برخاست و اقدامی بینظیر را در عرصهی معادلات میان خود و رژیم به سرانجام رساند.
🟠 @borhan_inst
راهی که آمدهایم
نحوه متفاوت جنگیدن جمهوری اسلامی چگونه معادلات غرب آسیا را تغییر داده است؟
✍ محمدامین حقگو
📌 در همین حین که بسیاری از تحلیلگران بر سر تعداد موشکها و پهبادهای رهگیری شده، میزان تلفات انسانی و غیر انسانیِ وارده به دشمن، برآورد خسارت مالی هر یک از طرفین، سناریوهای نظامی آینده، یا حتی میزان بازدارنده بودن اقدام نظامی جمهوری اسلامی علیه رژیم صهیونیستی و نحوه پاسخ در آینده نزاع میکنند، معادلات منطقه غرب آسیا به واسطه متغیرهای دیگر و به نحو متفاوتی در حال رقم خوردن است. معادلاتی که قصه آن را باید از سر نقش نیروی قدس سپاه پاسداران در خلق جغرافیای جدید منطقه غرب آسیا و به فرماندهی شهید سلیمانی آغاز، و تا اینجای کار با اقدام نظامی اخیر جمهوری اسلامی بازگو کرد. به بیانی دیگر، به نظر میرسد راهبرد جمهوری اسلامی در جنگیدن، شکل متفاوتی نسبت به آنچه که چشمهای نزدیکبین میبینند و توقع دارند، باشد. اما نحوه و راهبرد جنگی جمهوری اسلامی در منطقه و در مواجهه با رژیم صهیونیستی را چگونه میتوان روایت دقیقی کرد، چه مختصاتی داشته و چرا با تحلیلهای متداول این روزها فاصله دارد؟
۱- تهران_مدیترانه، نظم جدید منطقه غرب آسیا
«آزادسازی شهر ابوکمال به معنای تکمیل آخرین حلقه کریدور زمینی مقاومت است که بر اساس آن، برای اولین بار تهران از طریق زمینی به سواحل مدیترانه و بیروت میرسد. تحولی که در تاریخ چندین هزارساله ایران بیسابقه بوده است».
این بخشی از مهمترین عبارات گزارش راهبردی بنیاد دفاع از دموکراسی «FDD» تحت عنوان «پل سوزان: کریدور زمینی ایران به مدیترانه» است که در سال ۲۰۱۹ و حدود یک سال قبل از شهادت قاسم سلیمانی منتشر شده است. گزارشی که به صراحت تکمیل این کریدور را بزرگترین خطر برای ایالات متحده آمریکا میداند که باید به هر نحو مانع آن شد.
مایک پمپئو، وزیر خارجه سابق ایالات متحده نیز پیشتر گفته بود: «نظام ایران همچنان به دنبال کریدوری است که از مرزهای ایران تا سواحل مدیترانه کشیده شده است. ایران میخواهد از این کریدور برای انتقال جنگندهها و سیستم سلاحهای پیشرفته تا آستان درِ اسرائیل استفاده نماید».
جان بولتون نیز قبل از آن، این موقعیت جمهوری اسلامی را «موقعیت ژئواستراتژیک بیاندازه ارزشمند» توصیف کرده بود و در این باره نوشته بود که «ایران یک هلال کنترل از عراق تا رژیم اسد در سوریه تا حزبالله لبنان ایجاد کرده و بر آن مسلط شده است».
حرکت پانزده سال گذشته جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیا، حرکتی راهبردی برای «خلق جغرافیای مقاومت» بوده است. جغرافیایی که در پی ایجاد نظمی تازه در خاورمیانه است و این آن چیزی است که باید به درستی نظاره کرد. این همان شیوه جنگ جمهوری اسلامی است که اساسا زمین بازی متفاوتی را در برابر دشمن خود تعریف میکند. دلالتهای این نظم تازه و خط راهبردی تهران_مدیترانه، در عملیات طوفان الاقصی، مسلح کردن گروههای مقاومت به سلاحهای پیشرفته، انزوا و مشروعیتزدایی از رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه خاورمیانه، و شکست پروژه عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی بوده است. از این حیث است که باید نحوه جنگیدن جمهوری اسلامی با کشوری مانند رژیم صهیونیستی را دو راهبرد کاملا متفاوت قلمداد کرد که با «حملات تلافی جویانه»، «کشته گرفتن»، و یا «آوارسازی» نمیتوان سنجید.
سوزان ملونی، تحلیلگر ارشد و شناخته شده مسائل ایران در مؤسسه بروکینز، در مقاله اخیر خود تحت عنوان «ایران چگونه در حال ترسیم نقشه جدید خاورمیانه است؟» در نشریه فارن افرز آمریکا را گرفتار در باتلاق خاورمیانه میبیند که جمهوری اسلامی بساط آن را مهیا کرده است. او ضمن اعتراف به ناکامی سیاستهای یک دهه اخیر ایالات متحده در مهار جمهوری اسلامی، بیان میکند که عملیات نظامی برای حفاظت از کشتیرانی بینالمللی، تلاش برای تحقق پیمان ابراهیم، تلاش برای مهار حزبالله، ابتکار دیپلماتیک برای عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان، تلاش برای تضعیف گروههای شبه نظامی عراق و یمن و ... ناکام مانده است.
او پس از بیان ناکامی سیاستهای آمریکا برای مهار ایران، چشمانداز آینده منطقه غرب آسیا پس از طوفانالاقصی را چنین توصیف میکند:
«چشم انداز استراتژیک در خاورمیانه پس از حمله ۷ اکتبر، چشم اندازی است که تا حدود زیادی توسط ایران ایجاد شده و به نفع این کشور عمل میکند. تهران در وضعیت آشفته و پر آشوب فرصتهای بسیاری میبیند. سران ایران در حال بهره برداری از این شرایط هستند تا اسرائیل را تضعیف و از آن مشروعیت زدایی کنند، منافع آمریکا را تضعیف نماید و به نظمی منطقهای که در خدمت منافع خودشان است شکل ببخشند. واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران اکنون در جایگاهی بهتر از هر زمان دیگری برای تسلط بر خاورمیانه قرار دارد.»
ادامه ادارد...
🟠 @borhan_inst
ادامه بخش قبل...
۲- حلقه آتش
«ما در محاصره نیروهای نیابتی ایران هستیم». شاید این مهمترین اعتراف نماینده رژیم صهیونیستی در جلسه اضطراری شورای امنیت یک روز پس از اقدام نظامی ایران باشد. نیروهایی که غربیها تحت عنوان «حلقه آتش» از آن یاد میکنند. این حلقه محاصره چیزی نبوده است که در یک فرایند طبیعی و خودبخود به وجود آمده باشد. بلکه این حلقه ذیل اراده و «راهبرد جنگی» جمهوری اسلامی طی سالهای اخیر ساخته شده است. نقطه عطف این داستان آنجایی است که هرچند این حلقه یک اتحاد و همبستگی درونی دارد، اما از قدرت و تصمیم مستقلانهای بهره میبرد. جمهوری اسلامی دست این گروه ها را پر کرده است و طی فرایندی استقلالخواهانه، به جان رژیم صهیونیستی انداخته است. این حلقه مقاومت و خلق شده به واسطه ایران، امروز بر جغرافیای غرب آسیا تا حد زیادی تسلط یافته که علاوه بر محاصره رژیم صهیونیستی، بر دریا، مسیرهای تجاری و بازرگانی، و مواجهه نظامی غلبه نسبی پیدا کرده است. این نیز یکی دیگر از راهبردهای جمهوری اسلامی در جنگ با رژیم صهیونیستی بوده که موفق عمل کرده و معادلات جنگ در غرب آسیا را به نفع جمهوری اسللمی و محور مقاومت تغییر داده است.
سوزان ملونی در همان مقاله مذکور در این رابطه چنین مینویسد:
«در واقع عقل متعارف در واشنگتن و سایر نقاط جهان اغلب بر این عقیده بوده که ایران مهار و حتی منزوی شده است. اما این گزاره هرگز حقیقت نداشته است. ایران یک استراتژی حساب شده را برای تقویت نیروهای نیابتی ایجاد کرده و در عین حفظ امکان انکارپذیری اقداماتش، عملیات نفوذ در کشورهای همسایهاش را سامان داده است، طرحی که تاثیرگذاری آن با دامنه ویرانگر حمله حماس و حملات بعدی نیروهای نیابتی ایران در عراق، لبنان و یمن به اثبات رسیده است.»
۳- آغاز تاریخ؛ هنوز راهی نرفتهایم...
طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی علیه رژیم صهیونیستی تجلی طرح پانزده سال اخیر ایران در منطقه غرب آسیا است که عینیت یافته و پیامهای واضحی برای تمامی طرفها دارد. حالا با بالگشایی پهپادها و موشکهای نقطهزن سپاه پاسداران بر فراز سواحل مدیترانه، این طرح به نقطه عطف خود رسیده و آنچه آمریکاییها و صهیونیستها از آن وحشت داشتند، به وقوع پیوسته است. پهنه دستان جمهوری اسلامی علاوه بر نیروهای نیابتی و کریدوری که شهید سلیمانی ایحاد کرده بود، حالا با عملیات نظامی تا سواحل مدیترانه کشیده شده است. نتیجه این نبرد، تا همینجا هم روشن است.
نقطه کانونی دستاوردهای این جنگ دامنهدار را نباید در متغیرهای حاشیهای مانند نسلکُشی بیسابقه غزه، سطح ویرانی که رخ داده، ترورهای مذبوحانهای که توسط رژیم انجام میشود، و نحوه تلافی محور مقاومت در میزان تخریب و تلفات انسانی دید. بلکه کانون این جنگ، راهبرد هوشمندانه جمهوری اسلامی در به ضعف کشاندن محور عبری_آمریکایی و ساخت نظمی تازه در منطقه است که منجر به کنج رفتن ائتلاف اسرائیل با همپیمانانش شده است.
اقدام اخیر بیسابقه و هوشمند جمهوری اسلامی علیه رژیم فارغ از میزان اصابت، حجم تخریب و تلفات، به رخ کشیدن عینیت نظم جدید ساخته شده از تهران تا مدیترانه است. موضوعی که پاسخ اسرائیل هم نمیتواند تغییری در این معادلات ایجاد کند. حالا دیگر این جغرافیا صاحب دارد و این پیام نحوه جنگیدن محور مقاومت است.
🔸 سوی دیگر داستان در دو عملیات طوفان الاقصی و اقدام نظامی مستقیم علیه رژیم، «خودباوری» در اقدام علیه رژیمی است که تا پیش از این حداقل یک سر پنهان و نامعلوم داشت. حالا محور مقاومت باور دارد که اسرائیل به شدت آسیبپذیر است. میشود «زد» و دشمن هم خوب میخورد.
دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی بر نمیگردد. این دو اقدام هوشمندانه، نه دیگر امکان عادیسازی محور عبری_عربی را به راحتی ممکن میکند و نه کریدور و اقتصادی ذیل آن را میتواند امنیت بخشد. از طرفی هر شکل از پاسخ رژیم برای رهایی از باتلاقی که در آن گرفتار شده باعث فرو رفتگی بیشتر خواهد شد. محور ساخته شده توسط جمهوری اسلامی دست برتر را دارد و افق ده سال آینده محور مقاومت دیدن دارد. تاریخ از نو بازخوانی خواهد شد...
🟠 @borhan_inst
چرا نوعثمانیهای ترک از فلسطین حمایت میکنند؟
تاملی درباره سیاست نوعثمانیها در غرب آسیا
✍️ محمدمهدی محمدی؛ مسئول میز بررسیهای راهبردی و بینالملل
📌 شنبه، یکم اردیبهشت، اسماعیل هنیه در استانبول با رجب طیب اردوغان دیدار کرد. این دیدار وجوه مهمی دارد. پس از گمانهزنیها مبنی بر انتقال دفتر حماس از قطر به این کشور، این دیدار میتواند پیامی را برای کشور های منطقه داشته باشد. این در حالی است که ترکیه از مهمترین مبادی رژیم اسرائیل برای صادرات و واردات است و این مهم حتی پس از واقعه 7 اکتبر نیز ادامه داشته و سطح روابط میان رژیم و ترکیه هیچ تغییری نکرده است. حال سوال اینجا است که چه چیزی علت مداخله ترکیه برای میانجیگری میان رژیم اسرائیل و فلسطین و همچنین حمایت های جسته و گریخته او، از اهالی قدس است؟
🔸 حمایت از فلسطین، روزنهی نفوذ معنایی در غرب آسیا
خط معیار تشخیص ماهیت جبههها در نزاع میان ظالم و مظلوم فطری است. این میتواند مهمترین علت برای خروش و خروج مردم در سراسر دنیا برای حمایت از فلسطین باشد. در این میان دولتهای منطقه بر لبهی قضاوت مردم جهان و همچنین مردم سرزمین خود هستند. ترکیه نیز از این قاعده مستثنی نیست. دولت اردوغان در این چارچوب، نمیتواند در پاسخ به مسلمانان جهان و از آن مهمتر در مواجهه با مردم خود و دیازپورای ترکیه (مسلمانان ترکیهای ساکن اروپا) الکن باشد. به عنوان مثال مردم ترکیه با تجمع در مقابل مراکز وابسته به یهودیان در ترکیه، دولت ترکیه را وادار به همزاد پنداری با احساسات مسلمانان کرد، چرا که دولت ترکیه، ماهیتی اسلامگرا دارد و عمل برخلاف آن، او را با چالش هویتی در میان حامیانش مواجه میکند.
🔸 نفوذ معنوی، منشا قدرت
حمایت اردوغان از مردم فلسطین میتواند جای پای او را در منطقه محکمتر کند. هر چه باشد او خود را میراثدار خلافت عثمانی میداند . بزرگترین آوردهای که حمایت از فلسطین برای دولت ترکیه دارد، معرفی خود به عنوان حامی مظلوم در افکار عمومی، به عنوان یک کشور مسلمان و همچنین حفظ اشتراک معنایی با دولتهای منطقه از جمله ایران است. حمایت اردوغان از فلسطین عامل تضمین قدرت و حافظ بقای او در موجهای آیندهی منطقه خواهد بود.
🔸 قدرت برای امنیت
رابطه بین قدرت و امنیت پیچیده و چند وجهی است. قدرت هم میتواند به عنوان ابزاری برای دستیابی به امنیت و هم به عنوان مبنای آن عمل کند. ترکیه هرچه بیشتر بتواند رضایت مردم خود را در مسئلهی فلسطین بدست بیاورد، به همان اندازه امنیت منطقهای خود را در این شرایط متلاطم حفظ خواهد کرد. قطار مسائل فلسطین روی ریلی حرکت میکند که حتی تظاهر به حمایت از غزه نیز باعث قدرت و مشروعیت، دولت ها در میان ملل مسلمان میشود.
دلیل اصلی مواضع اخیر نوعثمانیهای منطقه ذیل این نکته نهفته است. حمایتهای ترکیه از فلسطین بیش از آنکه بیان کننده جهت گیری جدی در سیاست خارجی باشد، همسویی با مطالبات حقوق بشری و تسکین افکار عمومی مسلمانان است. نو عثمانیها نمیخواهند ایران را در رهبری افکار عمومی مسلمان منطقه تنها بگذارند.
🟠@borhan_inst
فارن افرز:
محور تحولات
اتحاد «اقتصادی_نظامی» چین، ایران، روسیه و کره شمالی چگونه نظم جهانی با محوریت آمریکا را به چالش کشیده است؟
بریده
📌 «این چهار قدرت که در حال رشد، هماهنگی و اقتدار هستند، در مخالفت خود با نظم جهانی حاکم و رهبری ایالات متحده متحد شدهاند. ترکیب ظرفیت اقتصادی و نظامی آنها، همراه با عزم آنها برای تغییر شیوه کار جهان از زمان پایان جنگ سرد، ترکیب خطرناکی را ایجاد میکند. این گروهی است که تمایل به تحول دارد و ایالات متحده و شرکای آن باید با این محور به عنوان چالش نسلی مقابله کنند. آنها باید پایههای نظم بینالمللی را تقویت کنند و کسانی را که شدیدترین اقدامات را برای تضعیف آن انجام میدهند، به عقب برانند. به احتمال زیاد جلوگیری از ظهور این محور جدید غیرممکن است، اما جلوگیری از فروپاشی آن در سیستم فعلی یک هدف دست یافتنی است.»
✍🏻 آندریا کندال تیلور (عضو ارشد و مدیر برنامه امنیت ترانس آتلانتیک در مرکز امنیت جدید آمریکایی (CNAS) و معاون افسر اطلاعات ملی حوزه روسیه و اوراسیا در سازمان اطلاعاتی شورای اطلاعات ملی(NIC) آمریکا) و ریچارد فونتین (مدیر عامل مرکز امنیت جدید آمریکایی، همکار سابق وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملی امریکا و مشاور سابق سیاست خارجی سناتور جان مک کین) طی مقالهای در نشریه «فارن افرز» به واکاوی زمینههای شکلگیری اتحاد دشمنان آمریکا در عصر جدید پرداختهاند.
ایده محوری مقاله
🔹 جنگ اوکراین-روسیه از یک سو، و رخدادهای منطقه غرب آسیا از سوی دیگر، چهار قدرت چین، ایران، روسیه و کره شمالی را بر اساس ضرورت به یکدیگر همگرا کرده است. همگرایی که با محوریت همکاری گسترده اقتصادی و نظامی در حال شکلگیری است ضمن هدف قرار دادن نظم آمریکایی، در حال تبدیل شدن به الگویی برای دیگر کشورهای ضد آمریکایی است.
گزارههای اصلی مقاله
🔸 حمله روسیه به اوکراین در سال 2022، همگرایی میان این چهار کشور را به گونهای تسریع کرد که از روابط تاریخی آنها فراتر رفت. مسکو در دو دهه گذشته یکی از بزرگترین تامین کنندگان تسلیحات تهران بوده و اکنون بزرگترین منبع سرمایه گذاری خارجی آن است. صادرات روسیه به ایران در ده ماهه اول سال، 27 درصد افزایش یافته است. طبق گزارش کاخ سفید، در دو سال گذشته، روسیه اطلاعات بیشتری را با حزبالله و دیگر گروههای نیابتی ایران به اشتراک گذاشته و تسلیحات بیشتری در اختیار آنها قرار داده است و مسکو نیز از این موضوع دفاع کرده است.
🔸 چین و روسیه، توافقنامههای انرژی بزرگ با ایران برای محافظت از تهران در برابر اثرات تحریمهای آمریکا به انعقاد در آوردهاند. کره شمالی، چین را متحد اصلی و شریک تجاری خود برای دههها به حساب میآورد، و کره شمالی و روسیه روابط گرم خود را حفظ کردهاند.
🔸 چین، ایران، روسیه و کره شمالی با بهرهگیری از مرزهای مشترک و مناطق ساحلی خود، می توانند شبکههای تجاری و حمل و نقلی ایمن نسبت به محدودیتهای ایالات متحده ایجاد کنند. به عنوان مثال، ایران هواپیماهای بدون سرنشین و سایر تسلیحات را از طریق دریای خزر به روسیه میفرستد، جایی که ایالات متحده قدرت کمی برای متوقف کردن و کنترل مبادلات دارد.
🔸 همکاری پهپادی ایران و روسیه و تسریع تولید آن به واسطه احداث کارخانه مشترک و ارتقاء تکنولوژی آن، پشتیبانی کره شمالی از روسیه به واسطه موشکهای بالستیک و مهمات جنگی، خرید نفت از ایران و روسیه توسط چین و همچنین فراهم کردن فناوری جنگی از نیمه هادیها و دستگاههای الکترونیکی گرفته تا تجهیزات پارازیت رادار و ارتباطات و قطعات جت جنگنده، تلاش آمریکا و متحدانش را برای تحریم این محور ناکام گذاشته است.
#اقتصاد_ایران
🟠 @borhan_inst
https://www.foreignaffairs.com/china/axis-upheaval-russia-iran-north-korea-taylor-fontaine
درسگفتار تحلیل سیاسی در ایران
❓اگر به جای حاکمان بودیم، چه میکردیم؟
📌 سیاست محیط بر ما است و ما ماهیان بحر سیاست هستیم. این که این آب در چه مسیری و برای کدام هدف در جریان است را باید دانست. جریان سیاست را باید شناخت. برای شناخت جریان سیاست در ایران پیشنهاد میکنیم در این درسگفتار شرکت نمایید.
🔸 مدرس: علی کاکادزفولی، دکترای جامعه شناسی سیاسی و مدیرمسئول روزنانه Iran Daily
📱 جهت شرکت در دوره، به شماره ۰۹۹۲۴۸۱۹۹۱۲ در یکی از پیامرسانها (تلگرام، واتسآپ، بله یا ایتا) پیام دهید.
🟠 @borhan_inst
تاملی بر آراء محمدرضا تاجیک درباره دولت و مردم
✍ محسن سلگی، مسئول میز تبیین
📌 محمدرضا تاجیک نوشته است: «در ایرانِ امروز، کنش سیاسی کاذب کدام است: یک گام به پیش، یا یک گام به پس؟ در شرایطی که با دو انتخاب مواجهایم: انتخابی که اصحاب قدرت، بدان دعوت میکنند و انتخابی که اکثریتی از مردمان دیگران را بدان میخوانند، بهعنوان سوژههای خودآیین و آزاد و آگاه و مختار کدام انتخاب را باید انتخاب کرد؟ ...و بالاخره، همانطور که جان هالووی تصریح میکند که جهان در خور شان انسان را نمیتوان از طریق دولت ایجاد کرد، آیا کنشگران سیاسی (و اکثریتی از مردم) نیز، میتوانند تصریح کنند که جامعۀ در خور انسانِ ایرانی را دیگر نمیتوان از رهگذر انتخابات (آنچه به نام انتخابات تجربه میکنیم) ایجاد کرد؟.»
در خطوط فوق عدم تناسب آنجاست که به نقل هالووی میگوید که جهان در خور شأن انسان را نمیتوان از طریق دولت ایجاد کرد و سپس در پی این میپرسد که جهان در خور انسان ایرانی را نمیتوان از رهگذر انتخابات ایجاد کرد.
🔸 یکم، سخن هالووی یک سخن بنیادین و تمامیت بخش دربارۀ نفس دولت است و نمیتوان بر اساس آن درباره انتخابات آن هم در یک کشور(ایران) پرسشی را طرح نمود.
🔸 دوم، اگر دولت(همه دولت ها) نمیتواند جهان در خور انسانی را بسازد، بنابراین انتخابات(هیچ انتخاباتی در هیچ کجای دنیا) قادر به آن نیست. با این تلقی، هیچ دولتی در دنیا نمیتواند شأن در خور انسانی را ایجاد کند. مبتنی بر این تلقی دیگر نباید بر جمهوری اسلامی خرده چندانی گرفت و این جامعه است که باید متکفل ساختن در خور و انسانی خود باشد.
سخن دقیق آن است که دولت و جامعه باید با هم در صدد ساختن –و نه ایجاد- جهانی در خور شأن انسانی باشند، اما اولاً، با نگاهی غیرتحلیلی نمیتوان دولت را خارج از جامعه یا بر آن دانست و ثانیاً، نباید از دولت توقع انحصاری برای تغییر جهان داشت. ثالثاً، نمیتوان سیاست را به دولت تقلیل داد.
به هر روی نمیشود از سویی دولتستیز بود یا قائل به دولت حداقلی بود اما از سویی دیگر، جامعه و افراد آن را مخلوق دولت دانست. همچنین نمیتوان قائل به آن بود که دولت قادر نیست جهان در خور بیافریند و از سویی ظهور یک نسل و نسل ها بعد از یک دولت(جمهوری اسلامی ایران) را معلول و محصول آن دولت دانست.
در پی این معلولانگاری مردم، یک تناقض مدعیات اخیر محمدرضا تاجیک در جایی است که او مردم را سوژههای خودآیین و آزاد و آگاه و مختار میداند و از سویی در گفتوگویی دیگر با انصاف نیوز میگوید: «اصحاب قدرت باید به این موضوع بیندیشند که این جنبشهایی که در جامعهی ما شکل میگیرد چهرهی زیرین و درونیاش چیست؟! چه علل و عواملی باعث شده که ما با یک نسل عاصی مواجه شویم؟! و نسلی خشن را پرورش دادهایم.». او با این برداشت خود نسلهای متولدشده در پس از انقلاب را خشن تلقی کرده و علاوه بر این که به تعمیم ناروا دست زده، نگاهی بدبینانه به مردم افکنده و دستکم بخش بزرگتر مردم را به نحوی وصف کرده که با تلقی مردم به عنوان سوژههای خودآیین و آزاد و آگاه و مختار در تناقض است. او در بخشی از یادداشت خود با تفکیک و مقابل گذاری انتخابات مردم و انتخابات حاکمیت مینویسد:
«در ایرانِ امروز، کنش سیاسی کاذب کدام است: یک گام به پیش، یا یک گام به پس؟ در شرایطی که با دو انتخاب مواجهایم: انتخابی که اصحاب قدرت، بدان دعوت میکنند و انتخابی که اکثریتی از مردمان دیگران را بدان میخوانند، بهعنوان سوژههای خودآیین و آزاد و آگاه و مختار کدام انتخاب را باید انتخاب کرد؟»
افزون بر این، اگر مردم متولدشده در بعد از انقلاب اسلامی شبیه حکومت هستند(هر دو غیرعقلانی و خشونتبارند) چگونه میتوان از انتخابات مردم و انتخابات حکومت سخن به میان آورد؟ بهویژه در شرایطی که تاجیک اپوزیسیون را نیز به خشونت، عدم رواداری، قدرتطلبی و عدم عقلانیت متهم میکند.
#تبیین
🟠 @borhan_inst
فیلسوف گربهای!
✍🏻 محسن سلگی، مسئول میز تبیین
📌 فلسفه گربهای: گربهها و معنای زندگی» نوشته جان گری مدعی و منادی معنای زندگی است؛ معنایی از زندگی که با گربه استعارهسازی شده است. او در این زمینه مینویسد: «برای انسان تأمل فاصلهگرفتن از زندگی است. برای گربه تأمل خود حس زندگی است. گربهها به ما یاد میدهند جستجوی معنا مانند جستجوی خوشبختی است، یعنی دیوانگی است. معنای زندگی یک لمس، عطر است که به مشام میرسد و پیش از آنکه بدانی رفته است.»
معنای زندگی توسط فیلسوفانی کثیری مطرح شده است. از راقیون تا شرق عالم دربارة معنای زندگی سخن گفتهاند. اما بهعنوان یک مدخل دانشگاهی-پژوهشی و درمانی در دوران جدید معنای زندگی با نام ویکتور فرانکل گره خورده است. فرانکل بیش از هر چیز بر این جمله از فردیش نیچه متکی است که «کسی که چرایی برای زندگی دارد، با هر چگونهای میسازد.». چنانکه میبینیم او در ساختن مکتب روانشناسی و درمانی خود در پیچرایی زندگی است. اما نویسنده کتاب فلسفه گربهای، معنای زندگی را در بیچرابودن میجوید و انسان را به حیوان تنزل میدهد؛ آن هم حیوانی در حد گربه؛ که خانگی است، درندگی چندانی ندارد یا اساساً درنده نیست.
جالبتر این که نویسنده کتاب فلسفۀ گربهای، علیه خرد و خردورزی موضعگیری میکند. او در این اثر خود تصریح میکند که جستوجو برای معنا و آرامش، آرامش را از ما میگیرد. همچنین اضافه میسازد که اگر با توهم و تنش حال بهتری داریم، نباید سعی کنیم آن را رفع کنیم.
در اینجا او از گربهایبودن هم تخطی میکند. چرا که گربه طبیعت ثابت یا تقریباً ثابتی دارد که با هُرهُرمسلکی نمیسازد. درحالی که نویسنده مضموناً میگوید هر طور هستی همان باش و در عینحال هر طور میخواهی باش. او از طبیعتِ غیرطبیعی انسان سخن میگوید و انتقاد میکند اما خود او طبیعتی غیرطبیعی را به گربه نسبت میدهد. همچنین چیزی را از انسان طلب میکند که غیرممکن و در تنافی و تخالف با طبیعت انسان است؛ این که او میخواهد انسان همچون گربهها به مرگ فکر کند، یک درخواست ناممکن است. انسان هرچقدر هم که اهل دم غنیمتشمردن باشد، همین ایده دم غنیمت و زندگی را در پاسخ به مرگ و تأمل دربارۀ آن –هرچند تأمل گذرا- برگزیده است. اساساً انسان اگر دچار عارضهای نباشد، موجودی اهل تأمل، تأنی و تفکر است( تفکر اختصاص به متفکران به معنای خاص و اخص ندارد).
همچنین او از گربه صفاتی را نمادسازی و نمادنمایی میکند که صفات تمامی حیوانات است: «اگر گربهها میتوانستند به زندگی خود فکر کنند، آیا ممکن است آرزو کنند که کاش هرگز نبودند؟ گربهها از زندگی خود داستان نمیسازند و در نتیجه نمیتوانند آرزو کنند که کاش هرگز به دنیا نمیآمدند. برای آنها فرصت زندگی همچون هدیهای است.»
این نگاه نویسنده، تکاملیافته و اگر دقیق بگوییم، تنزل محتوم در اندیشۀ لیبرالیسم است که از لیبرالیسم کلاسیک تا لیبرالیسم نئوکلاسیک تا حتی دولت رفاه، سیاست اجتماعی و سیاست شادکامی به اینجا رسیده است؛ به ایستگاه گربه!
در باره جان گری چنین گفتهاند که: «جان گری متخصص فلسفه سیاسی و تاریخ نظریههاست. او به دلیل بحثهای انتقادیاش درباره انسانگرایی، فردگرایی و اراده آزاد معروف است و پیشتر از او به زبان فارسی چند اثر ترجمه شده است،
از جمله فلسفه سیاسی آیزایا برلین، فلسفه سیاسی استورات میل، فلسفه سیاسی فون هایک و کتاب لیبرالیسم. او همکار مجله نقد کتاب نیویورک و استاد سیاست در دانشگاه آکسفورد، استاد مدعو دانشگاه هاروارد و ییل، استاد اندیشه اروپایی در مدرسه اقتصاد لندن بوده است.»
او در نگاه خود از نظم خودجوش هایک یا Chaos و یا کاتالاکسی نزد او و نیز دست نامرئی آدام اسمیت متأثر است با این تفاوت که دیگر نزد او از طبیعت انسانی هم خبری نیست، بلکه طبیعت سراسر حیوانی میشود و انسان میبایست از طبیعت آن هم صورت تنزلیافته شهری و اقماری خود یعنی گربه که طفیلی و قفیلی وجود متمدن انسان بوده است الگو و الهام بگیرد.
گری همچنین معتقد است:
«گربهها به فلسفه نیازی ندارند. آنها از طبیعت خود پیروی میکنند و از این زندگی که به آنها ارزانی شده راضی هستند. اما برای انسانها از دست دادن پیوند با طبیعتشان امری طبیعی شده است. انسان حیوانی است که از تلاش برای تبدیل شدن به چیزی که نیست دست برنمیدارد. گربهها هرگز چنین تلاشی نمیکنند. اگر فیلسوفان این ایده را کنار بگذارند که از دیگر موجودات برتر هستند، میتوانند بفهمند که گربهها بدون اینکه نگران چگونه زندگی کردن باشند، میتوانند زندگی کنند.
🟠 @borhan_inst
ادامه دارد...