ادامه یادداشت فلسفه گربهای
جستجوی معنا، آگاهی از مرگ را به همراه دارد که محصول خودآگاهی انسان است. انسان میترسد که زندگیاش پایان یابد و از این رو ادیان و فلسفهها را اختراع کرد تا معنای زندگی او پس از مرگش در آنها ادامه یابد. اما معنایی که انسان میسازد به راحتی در هم میکشند و این ترسی بزرگتر از ترس قبلی است. انسانی مسحور داستانی میشود که خود ساخته است و عمرش را صرف تلاش برای تبدیل شدن به شخصیت این داستان میکند. زندگی انسان متعلق به خودش نیست، بلکه متعلق به شخصیتی است که در تخیل خود ساخته است.»
چنانکه میبینیم او حتی ادیان را هم اختراع بشر میداند و نه تنها با خرد مدرنیته که با دین و عامل اصلی برانگیزاننده عاطفه انسان(ایمان به عنوان اوج عاطفه؛ هرچند ایمان بر دو قسم عقلی و قلبی است) میستیزد. و عجیب این که کتابی یا ترجمهای چنین دینستیز در ایران مجوز نشر میگیرد.
جان گری در سراسر کتاب دچار یک فانتسم است. او حتی نظم طبیعی گربهها را هم به خوبی و واقعگرایانه در نظر نیاورده است. برش او از زندگی گربهای، برشی سرمایهسالارانه و فانتزی و خوشبینانه است. کافی است نگاهی به آمار ایدز گربهای، جمعیت زیاد از حد آنان مثلاً در ایران و در یک کلام زندگی کوتاه، پر از بیماری و خطر گربههای خیابانی بیاندازیم تا متوجه شویم که تلقی گری از فلسفۀ گربهای و زندگی گربهای حتی با واقعیت گربهها هم ناسازگار است.
در نهایت ذکر این نکته نیز قابل تأکید است که کتاب گری دارای برخی نکات درست است اما همین نکات درست با نگاههای غلط در هم میآمیزد. برای نمونه، میگوید: «جستجوی معنا مانند جستجوی خوشبختی است، یعنی دیوانگی است.». او در اینجا به درستی با فلسفههای مبتذل و بازاری خوشبختی که انسان را دچار وسواس و خیرگی خوشبختی کرده و در نتیجه معنا و آرامش را از زندگی می ربایند میستیزد اما همزمان جستوجوی معنا را منتفی کرده و زمینه را برای بدبختی و کارتنخوابی معنایی و فکری فراهم میکند.
#تبیین
🟠 @borhan_inst
لنگرگاه جمهوری اسلامی در بحرانها کجا است؟
🖋محسن سلگی؛ دبیر میز تبیین اندیشکده
🔸«اتفاقی نخواهد افتاد». این پاسخ کارشناس ایراناینترنشنال است، زمانی که مجری از او میپرسد پس از مرگ احتمالی رئیسجمهور ایران چه اتفاقی برای نظام جمهوری اسلامی خواهد افتاد؟ این کارشناس اشاره کرد که بعد از فوت بنیانگذار جمهوری اسلامی، اتفاقی نیفتاد و سیستم قویتر از قبل به حیات خود ادامه داد و در این ماجرا نیز چنین خواهد شد. کارشناس ایران اینترنشنال در ادامه بر این نکته تأکید کرد که جمهوری اسلامی مانند رژیمهای توتالیتار دیگر(همچون نازیسم در آلمان، یا فاشیسم در ایتالیا، اسپانیا و پرتغال) نیست که با مرگ اشخاص اتفاقی برای آن بیفتد.
🔸از خطاهای تحلیلی و تقلیلی این کارشناس که دربگذریم، در بُن آن یک واقعیت نهفته است که مدعیات او بر آن بهنحو ضمنی دلالت و اشارت کرده است؛ آن نکته، مؤید ساختاریشدن و پیچیدگی خاص نظام یا بهعبارت اخری، شخصینبودن قدرت در آن است.
هرچند این شخصینبودن و در عوض نهادیبودن، از نوع شخصزدایی و انسانزدایی در الگوهای تنظیممدار و فنسالار نیست؛ الگوهایی که جامعه را بدل به ماشین کرده و اراده انسانی و آزادی را به محاق و تنگنا میبَرند.
الگوی جمهوری اسلامی در بطن خود(انقلاب اسلامی) ابتدا به نهاد و ساختار و سپس به فرد اهمیت میدهد. همچنانکه تقدم رتبی را به جمع می دهد نه به فرد اما با جمعگرایی خاص خود، نوع خاصی از فردگرایی را موجب می شود؛ نوعی فردگرایی که طی آن فرد به منحصربفرد بدل میشود. این فرایند جز از رهگذرِ بودن در جمع و بودن با جمع، شدنی نیست. این فردگرایی در عین کانونیکردن اراده فردی، اما از تفرّد و انزوا و تنهایی فرد یا بیتوجهی او به جمع ممانعت میکند.
روی این ملاحظات، در الگوی جمهوری اسلامی، ابتدا «چگونهحکومتکردن» مهم است و سپس «چه کسی حکومت میکند».
🔸قابل اشاره است حتی در الگوی حکومت پرولتاریا، چه کسی حکومت می کند(کارگران) بر چگونهحکومتکردن اولویت دارد. در جمهوری اسلامی هم مردم حکومت می کنند اما فرایند این حکومت کردن، منوط به حقیقت و اسلام است. در دمکراسی های لیبرال نیز حکومت مردم(چه کسانی) منوط به اصول لیبرالیسم است.
🔸از این حیث، جمهوری اسلامی و نظامات غربی به سمت نهادینگی رفتهاند. همچنانکه ساموئل هانتینگتون در کتاب «سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» می گوید، این که با تغییر یا مرگ افراد یک سازمان و سامان بتواند ادامه حیات دهد و دچار اختلال جدی نشود، یک از ملاکهای نهادینگی است. او چندمحصولیبودن و پیچیدگی را از زیر عوامل نهادینگی میداند؛ دو عاملی که به وضوح در ایران قابلمشاهده است. از سویی نظام، یک پیچیدگیِ سیستمی کمنظیر دارد و از سویی دیگر، افراد به راحتی جایگزین می شوند و نظام هرگز خود را در افراد و فلان محصول سیاسی، اقتصادی و فکری محدود نکرده است.
🔸ترکیب قدرت سخت و قدرت نرم که در ادبیات علمی به آن قدرت هوشمند(smart power) میگویند در جمهوری اسلامی یک پیچیدگی و درهمتنیدگی خاصی دارد که مانع از تک محصولیشدن یا تکهدفیشدن و نیز تکسالاری یا فردسالاری میشود.
شخص رهبر معظم انقلاب نیز در طول حیات رهبری خود تلاش کرده تا رهبری را هرچه بیشتر به سمت نهادشدن پیش ببرد. ایشان بهدرستی در تمام سطوح در پی ساختارسازی بوده است تا کشور و منافع ملی به افراد، خطاهای انسانی و نظیر آن مشروط نشود. در عینحال بر ضرورت و بیبدیلبودن اراده فردی و این که هر فردی خود را کانون بداند، تأکید کرده است.
🔸فراتر از این، جمهوری اسلامی ایران از ابتدا حائز یک نهادینگی خاص بوده است. شاهد این مدعا، به تأخیرنیفتادن انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی حتی در شرایط دفاع مقدس است؛ شرایطی که برخی شهرهای ما زیر بمباران دشمن بود. این در حالی است که در آن سوی جهان در آمریکا در اثر حمله محدود هواپیماهای ژاپنی به خط ساحلی در بندر پرل هاربل، انتخابات دو ماه به تأخیر افتاده است.
🔸روی این ملاحظات، قطعی است که انتخابات ریاستجمهوری در بازه پنجاهروزه برگزار میشود و نیز با از دستدادن رئیسجمهور مردمی یعنی مرحوم آیتالله رئیسی، خللی در نظم کشور ایجاد نخواهد شد. معنای وعده رهبر حکیم انقلاب مبنی بر ادامه روندهای کشور و تضمین اقتدار و آرامش مردم، ناظر به همین نظم ساختاری و نهادینگی کمنظیر جمهوری اسلامی(مبتنی بر مردم و اسلام) است.
#تبیین
🟠@borhan_inst
دفاع از جمهوریت یا دفاع از الیگارشی؟
✍🏻 محسن سلگی
📌 حسن روحانی در نامهای خطاب به ملت ایران نوشته است:
«من در اوج انسداد و سرخوردگی سیاسی جامعهی ایران در دو انتخابات پیاپی در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ با آرایی فزاینده در رقابتی سخت و در حالی که ارکان مهم حاکمیت علیه من علناً فعالیت میکردند از سوی شما مردم به عنوان رئیسجمهوری اسلامی ایران انتخاب شدم».
مقارنه و همنوایی رقابت و ثبات را بهعنوان مقارنهای که در ادبیات غربی اوج دمکراسی تلقی میشود، در انتخابات منجر به پیروزی حسن روحانی شاهد هستیم.
رقابت سیاسی و ثبات سیاسی بهعنوان دو ملاک توسعهیافتگی سیاسی در نظر گرفته شده است. ثَبات سیاسی نیز در بهترین تعریف خود، به معنای «هنجاری» بیان میشود (توسط ساندرز). چرا که در ایستار هنجاری، تعریف ثبات سیاسی از کشوری به کشوری دیگر متفاوت است. هنجاری بودن به ارزشهای یک کشور و قواعد امنیتی حاکم بر آن اشاره دارد.
بنابراین در سنجش معادله میان رقابت سیاسی و ثبات سیاسی در ایران، با توجه به تعریف هنجاری از ثبات، میبایست ارزشهای جمهوری اسلامی را که شامل تمام ارزشهای اسلامی می شود لحاظ کرد. اما بدون در نظرگرفتن این ارزشها که روحانی بارها آنها را تخطئه کرده است، صرفا متکی به ارزشهای جهانی دمکراسی، به مواجهه با نامه مورد اشاره روحانی میرویم تا چالشی بزرگتر برای مدعیات او دراندازیم.
با تعریفی که از رقابت و ثبات آمد، حال به سراغ چگونگی رابطه این دو در تاریخ معاصر ایران تا دولت روحانی میرویم:
در تاریخ سیاسی معاصر ایران قبل از انقلاب مشروطه، همواره رقابت سیاسی زیر یوغ ثبات سیاسی استبداد مدار بوده و محلی از اعراب نداشته است.
در دوره مشروطه، رقابت سیاسی رو به تزاید و افزودن گرفت، اما از آنسو ثبات سیاسی به اضمحلال رفت.
در دوره پس از مشروطه، بهویژه از ۱۳۰۴ به بعد، رقابت سیاسی همچون همواره تاریخ ایران قبل از مشروطه، قربانی ثبات سیاسی شد. در دوران ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ این بار رویه باز هم معکوس شده و شاهد دورهای بسیار مشابه با آزادی دوران مشروطه بودیم.
در دوره زمانی ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ و پیش از وقوع انقلاب اسلامی، شاهد دورانی شبهرضاخانی هستیم؛ بهگونهای که رقابت سیاسی به سود ثبات سیاسی؛ مجددا قربانی شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا شروع دفاع مقدس، رقابت سیاسی بر ثبات سیاسی چیره شده و آن را به حاشیه راند.
پس از این، در دوران جنگ با توجه به ضرورت حفظ کیان و مرزهای کشور، رقابت سیاسی تقریبا تعطیل و اهمیت ثبات سیاسی تنها میداندار عرصه شد. سپس در دوران جنگ و شروع دوران سازندگی نیز، ثبات سیاسی، رقابت سیاسی را در انزوا و اختفاء قرار داد.
با شروع دوران اصلاحات، این بار، رقابت سیاسی بود که بر ثبات سیاسی سروری جُسته و آن را به اضمحلال کشانید.
در انتخابات سال ۸۸، در روندی معکوس، توازن میان رقابت و ثبات به هم خورد؛ رقابت سیاسی اوج گرفت، اما ثبات سیاسی با توجه به هشت ماه ناآرامی متزلزل شد.
در خرداد 92، تمکین کاندیداهای احراز صلاحیت نشده به نظر شورای نگهبان، اثبات صیانت نظام از آرای مردمی آن هم با ظرافت و دقتی با فاصله اندک هفت دهم درصد و ... نشان از رواج و تثبیت تکاملیافته گفتمان قانونگرایی در ایران داشت.
اوج قانونگرایی در تاریخ معاصر ایران تا خرداد 92 را میتوان به صراحت در آن چه که در انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ رخ داد، مشاهد کرد.
این در حالی است که روحانی به جای دیدن این عمق مردمسالارانه که خود برخاسته از آن است، نه تنها شاخه میبُرد که بُن را هم میزند.
🔶او همچنین نوشته است: «این شورا که خود دو بار در انتخابات ریاستجمهوری و پنج بار در انتخابات مجلس شورای اسلامی و سه بار در همین انتخابات مجلس خبرگان رهبری صلاحیت مرا تأیید کرده است، مرتکب خطا شده است و شخصی که با حکم دو رئیسجمهور اسبق و مقام معظم رهبری بنیانگذار عالیترین نهاد امنیتی کشور و دبیر شورای عالی امنیت ملی (به مدت ۱۶ سال) و نماینده رهبری در آن شورا (به مدت ۲۴ سال) و رئیس آن (به مدت ۸ سال) بوده است، از نظر شورای نگهبان فاقد صلاحیت است.»
این بیان او که نمایانگر اَشرافی و نگاه الیگارشی انحصارگرایانهای است که جایگاه سیاسی را مایملک شخصی و ارثی و دائمی خود میداند، نسبت مثبتی با جمهوریت و دمکراسی ندارد.
#تبیین
🟠 @borhan_inst
هدایت شده از راهنگار | محمدمهدیمحمدی
چالش های پیشرو جمهوری اسلامی پس از درگذشت رییس جمهور
گر سخن از صفت قهر و غرور ملی است | کاوهی ماست که بر قاف قرون عنقا بود
✍️ محمدمهدی محمدی؛ مسئول میز بررسیهای راهبردی و بینالملل اندیشکده برهان
📌 با در گذشت تاسفبار رئیس جمهور اسلامی ایران، اوضاع ایران و منطقه پیچیده شد. این پیچیدگی که معلول حادثهای ناخوشاید و ناگهانی، بود، میتواند آبشخور چالشهای جدی برای ایران شود. در اینباره، اخیرا مایک والاس از اندیشکده UANI (اتحاد علیه ایران هستهای) در پیشنهادات خود به رییس جمهور امریکا بر تعمیق اختلاف میان اقشار مختلف جامعه ایران تاکید کرده و بیثبات سازی جمهوری اسلامی را بهترین راه بر تضعیف آن دانسته است. همچنین سوزان مالونی در اندیشکده بروکینز، حادثه درگذشت ناگهانی رئیس جمهوری اسلامی ایران را محمل و بستر مناسبی برای بازیابی فرآیند عادی سازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل قلمداد کرده. او ابراز شادی ضد انقلاب در شبکه های مجازی را، به معنای وجود ظرفیت از سرگیری مجدد اقدامات علیه جمهوری اسلامی، در راستای حذف آن عنوان کرده است. همه این اظهارات کارشناسان تصمیم ساز در امریکا نشانه امکان بروز چالشهای جدی در روزهای آینده برای ایران است.
🔸 چالشهای داخلی جمهوری اسلامی در روزهای پیش رو:
1. بیثبات سازی امنیتی
بیثبات سازی مرزی، فعالشدن گروه های تجزیه طلب قومی ، به ویژه در مرزهای جنوب شرقی، شرقی و حتی شاید غربی، اقدام به خرابکاری های امنیتی همه و همه میتواند با هدف: الف. ارسال سیگنال ضعف جمهوری اسلامی و ب. تاخیر در برگزاری انتخابات در دستور کار دشمن باشد.
2. آشوب های خیابانی فرهنگ پایه
تصور کشوری بدون رییس جمهور مستقر و به لحاظ سیاسی در هالهای از ابهام، این جسارت را به گردانندگان و بدنه جریان ضد انقلاب میدهد تا عرض اندام خیابانی داشته باشند. مهمترین ظرفیت آشوب خیابانی در ایران امروز، آشوب فرهنگ پایه پیرامون مسئله حجاب است. ورود به فصل گرما شرایط مساعدتری برای مسئله سازی در این باره را فراهم میکند.
3. بی ثباتی سیاسی
گمانه خروج انتخابات از ریل اصلی و تبدیل شدن رقابت سیاسی به دشمنی سیاسی با آنکه احتمالش ضعیف است اما باز نباید نادیده گرفته شود. فضای سیاسی مجلس نشان میدهد، گروههای سیاسی در داخل در شرایط دشمنی هستند. تبدیل این دشمنی یا به سرخوردگی یا به زد و خورد سیاسی میانجامد و هر دو برای جمهوری اسلامی خسارت است.
🔸چالشهای خارجی جمهوری اسلامی در روزهای پیش رو:
1. یارگیری جبههی مقابل از کشورهای منطقه
ارسال پیام ضعف از جمهوری اسلامی میتواند به تغییر محاسبات کشورهای منطقه بیانجامد و تغییر محاسبات میتواند به تغییر رفتار منجر شود. به این مهم باید توجه ویژه داشت. سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دولت رئیس جمهور فقید، فعالانه به دنبال ایجاد و حفظ اتحاد با همسایگان است. تمرکز صرف بر مسائل داخلی و عدم امتداد سیاست خارجی دولت در این شرایط منطقه اشتباهی راهبردی است.
2. فعالسازی بازیگران منفعل علیه محور مقاومت
فعالیت دستگاه خارجی هم در بعد رسانهای و هم در صحنهی دیپلماسی، ابتکار عمل را در دستان جمهوری اسلامی نگاه داشته است ولی انفعال در این مقطع، ما را از صحنه خارج کرده و کشور هایی همچون عربستان سعودی و دول عربی حاشیه خلیج فارس را محور این تحولات آینده قرار میدهد. نباید اجازه داد بازیگران دگر اندیش در منطقه فعال شوند.
3. عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای همسایه
عملیات طوفان الاقصی و در ضمن آن عملیات وعده صادق، پیمان صلح ابراهیم را، تا حد زیادی از دایره تحقق خارج کرده است، از سرگیری اقدامات دستگاه سیاست خارجی بر روند موجود، میتواند همچنان این شرایط را حفظ کند. ارسال پیام ضعف از دشمن قدرتمندِ رژیم اسرائیل میتواند کشورهای مقهور قدرت اسرائیل را به سمت اسرائیل سوق دهد.
#بررسی_های_راهبردی_و_بینالملل
🟠 @raahnegar
🟠 @borhan_inst
انتخابات در پیش است
دامنه عمل مردم در جمهوری اسلامی
✍🏻جعفرعلیاننژادی؛ دانش آموخته علوم سیاسی
📌هاناآرنت فیلسوف سیاسی مطرح آلمانی که ۳۵ سال منتهی به مرگش را در آمریکا گذراند، در خصوص انقلاب قرن هجده آمریکا مینویسد: در تفکر بعد از انقلاب، روح انقلاب فراموش شد، صفاتی که در بنای جمهوری مؤثر بودند، بعداً در آن جایی نیافتند. این صفات «توانهای عمل و امتیاز عزتمندانه آغازگری امری سراسر نو» بودند.
🔸آرنت ادامه میدهد، انقلاب به مردم آزادی داد، اما نتوانست فضایی برای بکار افتادن این آزادی فراهم آورد، تأسیس جمهوری نتوانست، روح انقلاب یعنی «عمل» را حفظ کند. قصد نگارنده تأیید آرنت نیست، همچنین نمیخواهد بگوید در آمریکا اصلاً آزادی وجود ندارد، اما نکتهای در این تحلیل است که بسیار روشنگرانه است.
🔸پرسش آن است که چرا در جمهوری بعد از انقلاب آمریکا توان عمل و اعتمادبهنفس حرکت ابتکاری از مردم گرفته شد؟ آرنت میگوید، بنیانگذاران، عمل را امری میفهمیدند که فقط برای خودشان ممکن است نه مردم. آن نکته مهم در همین جا رخ مینماید.
🔸جمهوری محصول اتمام انقلاب بود نه تداوم آن. گویا جمهوری درون خود چیزی کم داشت تا حافظ روح انقلاب باشد. مردم قبل از برقراری جمهوری توانمندی بیشتری برای عمل خلاقانه داشتند، اصلاً به همین دلیل توانستند، حرکت انقلابی علیه نظم قبلی انجام دهند، اما با جمهوری محدود شدند.
🔸از حالا این جمهوری بود که حدود عمل مردم را تعیین میکرد. آزادی عمل هم در همین چارچوب معنا میشد. دموکراسی نظامی برای عادت دادن مردم به حدود جمهوری بود. با اینکه ادعا میشد مردم همه کارهاند، اما هر کاری را نمیتوانستند انجام دهند. حکومت هر روز بیشتر و بهتر موفق به پیشبینی و کنترل اعمال غیرمنتظره میشد.
🔸در ایران اما جمهوری تداوم انقلاب است. چون هم توان عمل مردم بیشتر شد و هم برای تداوم روح انقلابش تضمین وجود دارد. اسلام ضامن روح انقلاب و عمل انقلابی مردم است. هم ماهیت جمهوری، اسلامی است. هم مردمسالاری اصلی اسلامی است. جمهوری اسلامی، با تداوم عمل انقلابی جان گرفته و فضای بیشتری برای عمل سیاسی باز کرده است.
🔸در ایران، مردم توان عمل بیشتری دارند، چون جمهوری اسلامی میوه درخت استقلال از وابستگی و آزادی از استبداد داخلی بود. عنصر اصلی و متغیر حیاتی، اراده مردم بود که حدود زمین بازی را مشخص میکند. اصلاً جمهوری اسلامی بر همین بنیان شکل گرفت. نتایج متفاوت انتخاباتی مؤید این موضوع است.
🔸مردم صاحب نقش واقعی و رأی نافذ بودند. حداقل پنج سلیقه متفاوت سیاسی و مدیریتی را در انتخابات ریاست جمهوری بر کرسی نشاندند. در انتخابات مجلس نیز وضع متکثرتر بود. وانگهی همین توان عمل بالا، حافظ روح انقلابی جمهوری اسلامی بود.
🔸عدم میل عمومی به شکلگیری نهادهای واسط بین مردم و حکومت، نظیر احزاب و گروههای مدنی، بیش از آنکه مایه ایراد و علامت توسعهنیافتگی باشد، نشانگر توان بالای عمل سیاسی مردم است که ترجیح دادهاند خود تعیینکننده اصلی معادلات سیاسی باشند. حتی بروز عوارضی نظیر قهر، بیتفاوتی و لجبازی سیاسی نیز نشانه چنین امکانی است.
🔸نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی، نیز معنایی تازه یافت. این مسأله نه صرفاً یک ادعای بیریشه که، نشانه زنده بودن روح انقلاب است. مردم حس عمل واقعی دارند. توان عمل بالایی دارند. بیش از آنکه مجبور به عمل در چارچوب ضروریات باشند، خود عامل تغییر چارچوبها هستند.
🔸درک واقعیت تفاوت نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی با دیگر کشورها، معنای تحریم آن را بیمعنا میکند. بر این اساس، شعارهایی نظیر انتخابات آزاد از نظارت، میتواند به معنای سلب توان عملورزی مردم باشد. چون به معنای بالا بردن امکان توان عمل برخی افراد است که در دورههایی از تجربه جمهوری اسلامی در پی کنترل و محدود کردن توان عمل انقلابی مردم بودهاند.
🔸فلسفه وجودی شورای نگهبان نیز با این ملاحظات روشن تر می شود. شورایی که برای صیانت از توان عمل انقلابی مردم، نمیگذارد عناصر کنترل گر، محدودیتخواه و مستبد پا به عرصه رقابت بگذارند، حتی اگر در پوشش شعار آزادی آمده باشند.
🔸انتخابات در پیش است، هر واقعیتی که رقم بخورد، نشانه توان بالای عملورزی مردم است. هر تحلیلی که معتقد به تضعیف نهاد انتخابات و کاهش توان عملورزی مردم باشد، از شناختی ناقص نشأت میگیرد. انتخابات عالیترین امکان عملورزی سیاسی و حافظ روح جمهوری اسلامی است و نشان میدهد حرکت انقلاب ادامه دارد.
#سیاست
🟠 @borhan_inst
🟠 @jafaraliyan
پاسخی به سوال اجتماعی از جامعهشناسان
پاسخ جامعهشناسی به چرایی تشییع پیکر میلیونی؟
✍ جعفر علیاننژادی؛ دانش آموخته علوم سیاسی
🔸پس از پدیده تشییع تاریخی شهیدجمهور و هیئت همراه ایشان، سوال اجتماعی بجا و بسیار مهمی از برخی جامعهشناسان همهچیزگو، پرسیده شد. از آنان پرسیده شد و به بیان بهتر خواسته شد موضع تحلیلی خویش را در فهم این پدیده روی داده بیان کرده و اعلام نمایند. اما از آنجایی که قاعدتا درک چنین پدیدههایی متعلق شناخت این طیف قرار نمیگیرد و آنان در دیدن چنین وقایعی دچار نابینایی تحلیلی میشوند، نگارنده تصمیم گرفت، با کاربست یک ابزار مفهومی تازهیافته شده در جامعهشناسی به این پرسش، پاسخ دهد.
🔸طی یکی دو سال اخیر، یعنی بعد از پاندمی کرونا، گروهی از محققین اجتماعی متوجه و ملتفت واقعیتهای استثنایی و کمیابی در جامعه خود شدند که خلاف بینش رایج جامعهشناختی بود. یعنی واقعیتهای بروز و ظهور کرده بود که نمیشد با بینشهای متعارف در جامعهشناسی، آنها را توضیح داد. واقعیتهای که نسبت به عرف و عادات روزمره آن جوامع نوعی ناهنجاری محسوب میشد، اما به شدت مورد تحسین و تشویق دیگران و مردم قرار میگرفت، اما ابزارهای مفهومی موجود جامعهشناختی عاجز از صورتبندی و فهم آن بودند.
🔸سیلویاکاتالدی و جنارو آیورو که دو جامعهشناس ایتالیایی هستند، با مشاهده تجربی چنین واقعیاتی و با مشارکت 32 جامعهشناس هموطن خود، تصمیم به تحلیل این پدیدهها و تولید یک ابزار مفهومی توضیحدهنده، گرفتند. برخی پدیدهها، نظیر یخچالهای همبستگی گویاس برزیل که توسط شبکهای از اهداکنندگان واقعی به صورت خودجوش راه افتاده بود تا قشر گرسنه زبالهگرد را مستغنی از مواد غذایی کنند، یا رفتار وینچنزوی ماهیگیر که در نقش ناجی قایق گروه 24 نفره مهاجران غیرقانونی جان خود را به خطر انداخته بود و ... توجه این طیف از جامعه شناسان را به خود جلب کرده بود.
🔸تحلیل کاتالدی و تیم او این بود که اینها رفتارهایی «بیش از حد» هستند. رفتارهایی که به معنای شکست انتظارات مشترک و عمومی در جامعه رخ میداد. تابع منطق تکلیف متعارف شهروندی نبودند. زیرا افق تنظیمی که مردم با آن زندگی میکردند را زیر سوال می برند. فراتر از عدالت حرکت میکردند، چون غیرمنتظره بودند و نمیشد برمبنای آن منطق همارزی را پایدار کرد. حتی فراتر از منطق هدیه بودند، زیرا عاملین این واقعیتها انتظار پاسخ نداشتند. یعنی چرخه دادن، پس دادن را فعال نمیکرد.
🔸حتی به منطق همبستگی هم اشاره نمیکرد، زیرا به معنای پایبندی به جایگاه افراد و نگاهداشت احترام آنها نبود، بلکه به منطق فراوانی بیش از حد مربوط میشد. این ژستهای جدید، با شکستن ابزار، محاسبه و استانداردسازی، به افراد اجازه میدادند وارد سازوکاری از فراوانی شوند که نیازهای دیگران را بدون قید و شرط برآورده میکردند. آنها مجموعاً با تحلیل این اعمال تکین و معدود و قهرمانانه روزانه، یک مفهوم جدید با عنوان «عشق اجتماعی» ((social love رسیدند.
🔸طرح اصلی آنها آن بود که با این ابزار مفهومی جدید، کنشهای مولدی را در عرصه اجتماعی جوامع خویش تعریف و تئوریزه کنند. زیرا گمان میکردند میتوانند از طریق به رسمیتشناختن دیگری و قرار دادن نیازهای آنها در اولویت، اعتماد و نوآوری اجتماعی ایجاد کنند. اقداماتی که قادر به فعالسازی فرآیندهای اجتماعسازی، بیان پیوندهای همبستگی و مراقبت در جامعه معاصر شوند.
🔸به سوال اصلی این یادداشت بازگردیم، آیا میتوان با این ابزار مفهومی، پدیده تشییع پیکر تاریخی شهدای خدمت را، تحلیل کرد؟ پاسخ مثبت است و چه بسا واقعیتهای جامعه ایرانی، امکانات و افزونههای بسیار زیادی به این ابزار مفهومی اضافه کرد و به دیگر نقاط جهان انتقال داد. تأمل اندک نگارنده، برای درک این واقعیت در جامعه ایرانی، به چند گزاره مهم رسید که برای پرهیز از اطناب، آنها را در چند محور خلاصه می کنیم:
1- رفتار بیش از حد در جامعه ایرانی مسلمان، نه تنها یک واقعیت تکین و استنثناییِ شکننده انتظارات مشترک عمومی، که یک رسم و سنت عمل جمعی است. «عمل جهادی» در همه ابعاد زندگی اجتماعی، خلاصه چنین واقعیتی است.
2- آنچه اکنون این جامعهشناسان ایتالیایی یافتهاند و آن را چیزی فراتر از عدالت میدانند، یک فرهنگ ساخته و پرداخته در جامعه ایرانی با عنوان فرهنگ ایثار است. ایثار و از جان گذشتگی برای حفظ وطن، مردم و دین، از مرحله نهادینگی نیز گذشته است. به طور خلاصه این واقعیت را میتوان «عشق به خدمت» نامید.
3- انتظار برای رویت عمل فراتر از حد یا بروز عشق اجتماعی، در جامعه ایرانی یک عادت روزمره و عمیق است. انواع و اقسام دستگیریها (مواسات، کمک به گرفتاران فجایع طبیعی، صدقات جاری و ...) در جامعه ایرانی مسلمان طبیعی شده است.
ادامه دارد...
ادامه متن...
4- نشانه بارز عمومیت داشتن پدیده عشق اجتماعی در ایران، عشق بینظیر ایرانیان به خادمین واقعی است. «عشق به خادم». عشق به خادمی که عاشق خدمت است و تا پای جان برای مردمش کار میکند.
🔸محورهای متعدد دیگری میتوان به این لیست افزود، اما با همین چهار محور هم، تحلیل اجتماعی پدیده تشییع پیکر میلیونی ممکن است. «عشق به خدمت» و «عشق به خادم» دو افزونه مفهومی است که جامعه ایرانی به چارچوب نظری عشق اجتماعی اضافه میکند. رئیس جمهور با شهادت خود حین خدمت ایثارگرانه، عشق اجتماعی خود به مردم ایران زمین اثبات کرد. خدمت بیمنت و بدون قید و شرط. مردم نیز با حضور تاریخی در مراسم یادبود شهید جمهور، فرهنگ بینظیر عشق به خادم ایثارگر را بار دیگر نشان دادند. عشقی که بصورت دائمی و بینظیر در تشییع پیکر شهدا تکرار کردهاند...
#سیاست
🟠 @borhan_inst
🟠 @jafaraliyan
درنگ سیاسی و اقتصادِ توجه
(تحلیل پدیدارشناختی واقعه سیام اردیبهشت)
✍ جعفرعلیاننژادی؛ دانشآموخته علوم سیاسی
🔸یکی از زوایای مغفول در خصوص شهادت آیتالله رئیسی و هیئت همراه ایشان، فهم اثر پدیدارشوندگی واقعه و درک منطق رویآورندگی مردم به آن است. تحلیل پدیدارشناختی این موضوع میتواند پرتویی بر زوایای مغفول ماجرا افکنده و شناختی بر تأثیرات آتی آن حاصل کند.
🔸برای حصول این منظور از روش تحلیل پدیدارشناختی هوسرل استفاده میکنیم. در نظر هوسرل میتوان یک «نگرش طبیعی» به جهان داشت و یک «نگرش پدیداری». در نگرش طبیعی وجود جهان مستقل از فهم انسان مفروض گرفته میشود. اما تنها وقتی این جهان قابلیت تجربه شدن برای انسان دارد که اجزا و اشیاء آن، آنطور که هستند برای ما آشکار شوند.
🔸نکته مهم آن است که آشکارشدگی چیزها در ذهن صورت نمیگیرد، بلکه در جهان بیرونی آنطور که هستند، آشکار میشوند. حال پرسش، چگونگی این آشکارشدگی است. اگر آنگونه که خود هستند آشکار میشوند، راه تجربهشان چیست؟ هوسرل برای پاسخ به این پرسش از دو فروکاست یا تقلیل پدیدارشناختی و یک عمل رویآورندگی حرف میزند.
🔸فروکاست اول، همان تقلیل پدیدارشناختی یا اپوخه است. در این فروکاست و تقلیل ما وجود جهان مستقل از خود و همه اجزایش را در پرانتز قرار میدهیم، تا زمینه گشودن ما به جهان پدیدارها فراهم شود. جهان و موجودات در آن، تنها با چنین عملیاتی، نزد ما حاضر میشوند. یعنی از جهان مستقل با اپوخه یا تقلیل پدیدارشناختی به جهان دادهشده و متعلق به ما میرسیم.
🔸فروکاست دوم، تقلیل آیدتیک نام دارد و به معنای در پرانتز قرار دادن ویژگیهای عرضی و احتمالی پدیده به منظور شهود و ادراک ذات آن است. یعنی به دانشی شهودی (دیدنی) در خصوص ضروریات پدیده برسیم. به یک معنا ذات پدیده خود را به ما نشان میدهد، حتی اگر به شهود حسی به آن نرسیم، با تکنیک تقلیل آیدتیک، به ایده اصلی آن برسیم.
🔸عمل رویآورندگی نیز شیوههایی است که سوژههای انسانی با جهان تماس پیدا میکنند. یعنی افراد چگونه با پدیدهها در بیرون از ذهن خود مواجه میشوند. در اینجا از کلیدواژه دربارگی یا معطوفشدگی ما به بیرون حرف زده میشود. توجه ما با «حالات مختلف» معطوف به یک پدیده میشود، میل، شفقت، مهربانی، ترس، ترحم، انزجار، استخبار، تعجب و...
🔸بر این مبنا اگر بخواهیم، حادثه رخ داده را تحلیل کنیم، باید وجوه پدیدارشوندگی و رویآورندگی به آن را مورد بررسی قرار دهیم.
▫️وجه پدیدارشوندگی حادثه رخداده چه بود؟ چگونه چنین پدیدهای خود را به ما عرضه کرد و نمایان شد. اگر سیاستورزی و حکمرانی را امری بدانیم که همواره جاری بوده و جریان دارد، در واقع نوعی نگرش طبیعی به آن داشتهایم که ما را دچار شکلی از روزمرگی سیاسی کرده بود. اما آن حادثه بهسان یک مکث و درنگ، ما را از آن فضای عام و کلی و عادی شده، به یک پدیده جدید، جزئیتر و استثنایی فروکاست. آن حادثه واجد خصلت دادگی و نمایانشدگی شد چون در قالب فروکاست پدیدارشناختی به ما عرضه شد.
▫️فرآیند فروکاست دوم، از زمان رخداد تا بیست و چند ساعت بعد امتداد یافت. کمکم صحنه شفافتر شد، تمام احتمالات ممکن مبنی بر نوع حادثه، یکی یکی کنار رفت، اخبار فرعی و بیاهمیت و دروغ از اثر افتاد، تا ذات آن پدیده به گونهای شهودی به ما داده شد. شهادت ذات این پدیده بود و در فرآیند فروکاست آیدتیک نمایان و به ما داده شد.
▫️اما در مرحله رویآورندگی، ما چگونه با چنین پدیدار شفافی تماس گرفتیم. توجه ما چگونه به این پدیدار معطوف شد؟ حالت دربارگی یا جنس توجه ما، در نسبت مستقیم با شهود ذات پدیده بود. شهادت به عنوان ذات پدیدارشونده این ماجرا، منتهیالیه توجه عمومی را به خود جلب کرد. حس تأثر شدید، شفقت و قدردانی، حالات کلی معطوفشدگی ما به حادثه بود.
🔸بعد از این اتفاق، سریالی از پدیدارهای غیرمنتظره، عجیب و تکاندهنده رخ داد. اگر درنگ سیاسی را شروع سلسله این پدیدارها بدانیم، حس فقدان رئیسجمهور تبدیل به واقعیتی شد که تمام توجهات را به خود جلب کرد. پدیدار کمنظیری که نوعی خرق عادت فضای سیاسی چندسال اخیر کشور بود و مردم را از وضعیت بیتوجهی و بیتفاوتی به موقعیت متوجهشدگی سیاست، خارج کرد.
🔸دلالت نخست این پدیدار، در تشییع پیکر میلیونی خود را نشان داد، دلالت بعدی در معطوفشدگی تمام جریانات سیاسی به رقابت بر سر جلب توجه مردم، نمایان شد. ذات پدیداری شهادت، تأثیر عمیقی در مردم گذاشت. تأثیر بیسابقهای در استقبال و معطوفشدن هیئتهای خارجی به مراسم ادای احترام شهید رئیس، گذاشت. کارنامه طبیعی شده و مورد غفلت دولت سیزدهم، مجدد جلوی چشم مردم قرار گرفت.
#سیاست
ادامه دارد...
ادامه متن...
🔸فوران رویآورندگی و توجه بسیار شدید مردم به سیاست با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاستجمهوری، فرصت تاریخی برای جریانات سیاسی ایجاد کرد، تا با گشادهدستانهترین حالت ممکن، این توجهات برانگیخته را به خود جلب کنند. آن درنگ سیاسی که با حسفقدانرئیسجمهور خادم، توأمان شد، شکلدهنده نوعی اقتصاد توجه شد و اکنون جریانات را با این مسأله مواجه کرده که چگونه چنین پدیداری را تبدیل به سرمایه اجتماعی خود نمایند.
🔸مهارت جریانات سیاسی در اقتصاد توجه، تنها با شاخص جلب نظر بیشتر جامعه قابل ارزیابی است و مسلما هیچ جریانی نمیخواهد چنین فرصتی را از دست بدهد. دو محور اساسی اقتصاد توجه در شرایط فعلی، یکی فهم دلیل بالا رفتن توجهات عمومی به پدیدار شهادت (میل عمومی به امتداد مسیر دولت سیزدهم)، و دیگری تمرکز روی گزینههای رأیآور و اجماعساز است.
#سیاست
🟠 @borhan_inst
🟠 @jafaraliyan
فهم نسبت رئیسجمهور شهید با دولت سیزدهم
✍ جعفرعلیاننژادی؛ دانشآموخته علوم سیاسی
🔸عدم فهم درست نسبت رئیسجمهور شهید با دولت سیزدهم، منجر به بروز نوعی مشاجرات سیاسی پس از شهادت ایشان شده است. همین مسأله از یک طرف زمینهای برای سوءاستفاده برخی جریانات سیاسی شده تا شخص ایشان را محترم بدانند اما به رد کلی دولت سیزدهم بپردازند و از طرف دیگر سوالاتی را در افکار عمومی ایجاد کرده که واقعاً نسبت شهید با دولتشان چیست. در این یادداشت سعی خواهم کرد، منطق ارتباط شهیدجمهور با دولت ایشان را توضیح دهم.
🔸اول. ویژگیهای شخصی رئیسجمهور شهید، ثمره نوعی تربیت فکری، زبانی و عملی در طول دوران حیاتشان بود. مداومت بر حفظ چنین صفاتی، خواهی نخواهی، آن ویژگیهای شخصی را به ویژگیهای شخصیتی تبدیل میکند. ویژگیهای شخصیتی خود را در نسبت با دیگران نشان میدهد. بنابراین میتوان گفت، وی با ویژگیهای شخصیتیاش با کابینه نسبت برقرار میکرد.
🔸دوم. حاصل این نسبت، شکلگیری نوعی شخصیت حکمرانی بود. شخصیت تصمیمگیر. مهمترین دلالت محسوس و رویتپذیر شخصیت حکمرانی رئیسجمهور، در دولت سیزدهم و کابینه ایشان متبلور میشد. بنابراین جداسازی مطلق ایشان از دولت سیزدهم، دربردارنده نوعی جسارت به شخصیت حکمرانی شهیدجمهور است.
🔸سوم. با این حساب این گزاره که رئیسجمهور خود، آدم خوبی بود اما کابینهاش غلط، به معنای بدتصمیم بودن ایشان است. و این به معنای زیرسوال بردن شخصیت حکمرانی ایشان است. تعابیر مقاممعظمرهبری در خصوص ایشان، متوجه شخصیت حکمرانی ایشان بود، نه صفات فردی. اصلا تفکیک بین این دو در مقام نظر و عمل نیز ممکن نیست.
🔸چهارم. سوال صحیح اما این است که آیا تمام ویژگیهای مثبت شخصیتی رئیسجمهور در دولت سیزدهم متبلور شد؟ مسلما خیر. نه ایشان بلکه در هیچ مقام مسئولی چنین حکمی عقلانی نیست. در تمام جزئیات امور چنین چیزی ممکن نیست. هم نوع اجرای تصمیمات و هم تنوع شخصیت کارگزاران، مانع همسازی و همگامی کامل است.
🔸پنجم. با این توضیحات معلوم میشود، وقتی حرف از نسبتداری رئیسجمهور شهید با دولت سیزدهم میزنیم، منظور وجود اراده واحد و حرکت کلی واحد بر اساس آن است. اراده واحدی که معطوف به شخصیت باکفایت، کارآمد، جامعالاطراف، مغتنم و روحیه ایثارگر، پرتلاش و خستگیناپذیر شهیدجمهور داشت. حال سوال درست این است که آیا امکان فراروی از دولت سیزدهم، بهبود و افزایش سرعت وجود دارد یا خیر؟
🔸ششم. یقیناً چنین امکانی وجود دارد و گزینههای انتخاباتی میتوانند با فهم چنین نسبتی و صحت چنین ریلگذاری و حرکتی، برنامه خود را برای ارتقا از وضع موجود به وضع مطلوب، طراحی کنند. یقیناً بین وضع موجود فعلی با وضع موجود سه سال پیش زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد، نامزدها باید برنامه خود را در نسبت با وضع موجود فعلی تنظیم کنند، نه اینکه بازگشت به عقب داشته و اساس این حرکت صحیح را زیرسوال ببرند.
🔸هفتم. حال معنای نقد دولت سیزدهم، هم معلوم میشود. نقد به معنای انکار کلیت دولت سیزدهم چه در نظر و چه در عمل نیست، بلکه به معنای نقد جزئیات سیاستهای اجرایی دستگاههای دولتی است. رقابت باید روی نقشهراههای بهتر و سیاستگذاریهای کارآمدتر باشد، روی توان، دقت و جزئیات برنامههای نامزدها باشد. حرفهای کلی، ارائه برنامههای غیر عقلانی و دادن وعدههای بزرگ، دیگر برای مردم مسموع نیست.
🔸هشتم. حرکت کلی دولت سیزدهم از جنبههای مختلف، شأن آغازگری مسیری نو داشت که روی بالابردن توان عمل مردم متمرکز بود. شهید جمهور هم خود و هم دولتش را، عادت به شریک کردن مردم در تصمیمات خود داشت. هیچ تصمیمی را پشت میز نمیگرفت، با مردم در میان میگذاشت و حس اجتماعی را در تصمیمات دخالت میداد. هیچ دولت عاقلی، چنین میراث شگرفی را کنار نمیزند.
🔸نهم. در نهایت آنکه هر نامزدی که این واقعیت را نادیده بگیرد، به بدنه رأی خود ضربه زده است. به اصل مشارکت ضربه زده است. دولت آتی با درک توجه مردم به درستی حرکت کلی دولت سیزدهم و پانگذاشتن روی ریلگذاری اصلی آن، باید بتواند راه حل مناسبی برای حل معمای اثر محسوس آن اقدامات کلان، روی معیشت و زندگی روزمره داشته باشد.
#سیاست
🟠@borhan_inst
🟠@jafaraliyan
نقش عقلانیت انقلابی در مدیریت بحران
✍️محمدوکیلی؛ دانش آموخته علوم سیاسی
🔸بحران در ایران معاصر یک شرایط استثنایی نیست. در واقع میتوان ادعا کرد که از زمان تشکیل دولت مدرن در ایران، هیأت حاکمه به سیاست بحران و پیامدهایش خو گرفته و با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار یک نظم دینی، گفتمان عمومی سیاست، بارها با ارجاع به بحران بازتولید شده است. نمونه درخشان این موضوع، رهبری عزتمندانه و هوشمندانه امام خمینی (ره) در سالهای دفاع مقدس و همکاری و همدلی مسئولان انقلابی برای فائق آمدن بر بحرانهای ناشی از جنگ تحمیلی بود.
🔸باید به این نکته اشاره کرد که سازمانهای نوظهور ممکن است در خلال بحران ایجاد شوند. در این خصوص، کارنامه جمهوری اسلامی از همان سالهای آغازین پیروزی انقلاب، مملو از ابتکارات سازمانی برای حل بحران است. برای حل بحران معیشت طبقات فرودست، کمیته امداد شکل گرفت و برای سامان دادن به مسکن فرودستان، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی تأسیس شد.
🔸اما در سالهای پساجنگ، سیاست بحران معنای دیگری پیدا کرد و به بخشی از رتوریک سیاستمداران برای توجیه سیاستها و عملکردشان تبدیل شد. در یک نمونه تامل برانگیز، سید محمد خاتمی ادعا میکرد که دولت وی هر 9 روز با یک بحران مواجه است و کمی بعد محمود احمدینژاد در دوره مسئولیئتش اذعان داشت که هر روز با 9 بحران دست و پنجه نرم میکند.
🔸البته مواجهه با بحران اختصاص به ایران ندارد و به ندرت میتوان کشوری را نام برد که در قرن حاضر، شرایطی به دور از بحرانهای حاد را سپری کرده است. تصمیمگیری در شرایط بحرانی، اصلیترین بزنگاهی است که عیار کارآمدی نخبگان سیاسی و الزام آنها به مسئولیتپذیری عیان میشود. در این میان، میتوان این فرض را مطرح کرد که برای جلوگیری از اشاعه بحران و بالارفتن هزینههای آن، تصمیمات یکجانبه گریزناپذیر باشد.
🔸در موقعیتی که زمان اندکی برای اقدام وجود دارد، دست رهبران برای اعمال تغییرات یکجانبه و سریع گشودهتر است. اما محتمل است که این تغییرات با مقاومت شهروندان و گسترش ابعاد بحران منجر شود و متقابلاً درجه مسئولیتپذیری نخبگان حاکم نیز کاهش یابد و با شجاعت کمتری به سراغ تصمیمات بحثبرانگیز بروند.
🔸درواقع، همان دسته از نخبگانی که در طول بحران خواهان تمرکز اختیارات و افزایش قدرت تصمیمگیری بودند، حال از پذیرش پیامد سیاستها و مواجهه با عواقب اقدامات خودداری میکنند. در این صورت پرسش مهمی به میان میآید: «آیا در شرایط بحرانی، نخبگان جمهوری اسلامی حاضر به قبول مسئولیت تصمیمات و پذیرش تبعات حاکم بر آن بوده است؟».
🔸به نظر میرسد، پاسخ پرسش یادشده را باید در نوآوریهای ستادی و سازماندهیهای جدید جستجو کرد. درواقع، تصمیمات سریع و قاطع در عرصه حکمرانی نیازمند تفویض مسئولیت به یک شورای بالادستی و تسهیم اختیارات و مسئولیت نخبگان در چارچوبی است که از شأن اجرا یا تقنین برخوردار باشد و بتواند مانع از انسداد در عرصه تصمیمگیری شود.
🔸بنابراین، شکلگیری شوراهایی مانند شورای هماهنگی اقتصادی سران قوا، حاکی از انعطافپذیری منطقی و قابل دفاع جمهوری اسلامی ایران است و این واقعیت را اثبات میکند که نظام سیاسی در شرایط مواجهه با جنگ اقتصادی و تحریمهای ظالمانه، از تمهیدی ثمربخش برای برونرفت از انسداد نهادین استفاده میکند.
🔸 به علاوه، فعالسازی ظرفیت مصوبات شورای عالی امنیت ملی، بسط اختیارات قرارگاههای عملیاتی و به کارگیری احکام حکومتی، نشانگر پویایی فرهنگ راهبردی نخبگان جمهوری اسلامی برای مواجهه با بحران است. در برخی موارد، به جای تأسیس یک هویت نوپای سازمانی، انتقال صلاحیت کارشناسی میان دستگاههای کنونی، احتمالاً گره از معضلات مدیریت بحران بگشاید.
🔸برای مثال، تاریخچه مذاکرات هستهای ایران با آژانس بینالمللی اتمی و کشورهای 1+5 حاکی از آن است که به منظور جلوگیری از یک وقوع بحران در عرصه سیاست خارجی، مذاکرات پرونده صنعت هستهای میان وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی درحال گردش بوده است.
🔸برای توضیح بیشتر، میتوان مصادیق دیگری را نیز بررسی کرد. در سال 1398، ایران در پی اعمال راهبرد فشار حداکثری از سوی آمریکا، تجربهگر دورهای از حملات هیبریدی شد و میزان ثبات سیاسی و تابآوری اقتصادی در معرض تهدید قرا گرفت. به گفته رئیس دولت دوازدهم، «دشمن از ۲ سال پیش یعنی از اواخر ۹۶ آموزش، پول و تجهیزات فراوانی بکار گرفته بود و در کنار فشار و تحریم اقتصادی به دنبال آن بود که مردم را عصبانی کند و با اینگونه اقدامات تصور میکرد اگر حادثهای پیش بیاید دیگر کار نظام تمام شده است».
ادامه دارد...
ادامه متن...
🔸در آن سالها، تشدید تحریمها در سایه افزایش مصرف انرژی و کاهش ذخایر سوخت، زمان کمی پیش روی نخبگان حاکم نهاد و برای اتخاذ راهحلهای جایگزین و تدریجی (نظیر الگوی پلکانی افزایش قیمت)، فرصت معتبری باقی نمانده بود. سرانجام، با تصویب افزایش بهای بنرین در «شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا» و اجرای تصمیم به وسیله شورای امنیت کشور، به سرعت موجی از ناآرامی خیابانهای کشور را فرا گرفت.
🔸در این میان، رئیس دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و رئیس وقت قوه قضائیه، سیاست سکوت را در پیشگرفتند و از پاسخگویی به رسانهها اجتنابورزیدند. همچنین، رئیس دولت دوازدهم نسبت به زمان و نحوهی اجرا اظهار بیاطلاعی نمود و چگونگی اقدام را به وزیر کشور و شاک منتسب کرد. اما در نهایت، این کارگفت مختصر و سازنده رهبر معظم انقلاب اسلامی بود که ضمن حمایت از جمعبندی نظرات کارشناسی، اعتباری به تصمیم شورای سران قوا بخشید و از گسترش ابعاد بحران جلوگیری کرد.
🔸ذکر این نکته مهم است که به فاصله چندماه این الگو تکرار شد. در اسفندماه 1398، نخبگان حاکم به مصاف بحرانهای ناشی از پاندمی کرونا رفتند و این در حالی بود که شکنندگی نظم سیاسی براثر تجربه پیاپی چند ترومای ملی (از جمله ترور شهید سلیمانی و سانحه پرواز شماره ۷۵۲ هواپیمایی بینالمللی اوکراین) بیشتر شده بود.
🔸افزون بر آن، مشارکت کمتر از نیمی از واجدین رأی در یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، نشانهای بر این بود که با بحرانیشدن وضعیت پاندمی، آسیبپذیری ایران دربرابر تهدیدات هیبریدی تشدید شده است و فضای مجازی به شکل مناقشهآمیزی تقابل دولت و ملت را تشدید میکند.
🔸در چنین شرایطی و برای فائق آمدن بر معضل تصمیمگیری، مصوبه شورای عالی امنیت ملی به تأیید رهبر معظم انقلاب اسلامی رسید و «ستاد ملی مقابله و مدیریت بیماری کرونا» تشکیل شد. پس از آن با تدابیر ایشان بود که کشور توانست شرایط کرونایی را با صبر و استقامت سپری کند و باوجود فشار حداکثری و کاهش درآمدهای کشور، نظام بهداشت و درمان از هیچ تلاشی برای خدمترسانی به مردم دریغ نکرد.
🔸آنچه روایت شد تلاش مختصری بود برای پاسخ به شبهاتی که از مقام معظم رهبری، بهعنوان «رهبر مسئولیت ناپذیر» یاد میکنند. درحقیقت، مروری بر وقایع یادشده نشان داد که کنش نمادین و کنش نهادین رهبر معظم انقلاب، حاکی از کارآمدی عقلانیت انقلابی در مواجهه با بحرانهای پیچیده و چندلایه است و اساساً مسئولیتپذیری و راستکرداری ایشان در اوج بحرانها کاملاً مشهود است؛ آن هم بحرانهایی که علل و عواقب آنها در نزد افکار عمومی مبهم و بحثبرانگیز است.
🔸چنانکه می دانیم، زمانی که نخبگان سیاسی اعتمادشان را نسبت به دستیابی یک راه حل موفقیتآمیز از دست دادهاند، عمدتاً به فکر نجات خود و حفظ اعتبار شخصی میافتند و عرفاً سیاستمداران ایرانی و غیرایرانی در مواجهه با بحرانهای پرمخاطره، رندانه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند. به باور ما، این دقیقاً همان نقطهای است که مسئولیتپذیری و منش سیاسی ممتاز آیتالله خامنهای مشخص میشود.
🔸بهویژه شجاعت و ایثار رهبر معظم انقلاب در پذیرش موضوعاتی که حسب ترتیبات قانونی در حیطه اختیارات و مسئولیت ایشان نیست، گواه روشنی است بر این نکته که رهبری برای پیشرفت کشور، آبرو و اعتبار خود را به میدان آورده و این مسأله انگیزهای است برای نخبگان سیاسی که از عارضه انسداد در تصمیم فاصلهبگیرند و بهنحو مسئولانه و شجاعانهای، تدابیر لازم در شرایط خاص و بحرانی اتخاذ شود.
#سیاست
🟠@borhan_inst