🔻 ماجرای یاری جوان بیسرپناه و در راه مانده.... 😍
🔹 حوالی حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) با بیتابی قدم میزد. با اضطراب به اطرافش نگاه میکرد و دست روی دست می مالید. حالت پریشانی که داشت، مددکار بشری را حساس کرد. به طرفش رفت و علت مشوش بودنش را پرسید.
- از زابل آمده بودم زیارت. تا که حرم خانم فاطمه معصومه(س) مرهم دردهایم شود. گوشه ای از حرم مشغول استراحت بودم که بیدار شدم و دیدم وسایلم را برده اند. فقط همین گوشی موبایلم مانده برایم.
🔹 مددکار بشری، پسر جوان را همراه خود به داخل حرم برد و قول داد #حضرت_معصومه(س) دست خالی رهایش نمی کند.
از حال و روزش بیشتر پرسید و فهمید در شهر خودش #عاشق دختری شده و خانواده همراهی اش نمی کنند. از راه های مختلف سعی کرده پدرش را راضی کند ولی فایده نداشته. این شده که در اوج ناچاری به قم پناه آورده. شاید که حضرت، رحمی به دل پدر بیندازد... و این آخر کار هم تمام دارایی ش را دزدیده اند.
🔹 مددکار که سالها تجربه کار مددکاری دارد و سره را از ناسره تشخیص میدهد، دانست که پسر جوان حقیقت را می گوید.
این شد که او را به دفتر مرکز علمی_فرهنگی و نیکوکاری بشری هدایت کرد.
از رستوران برایش غذا سفارش دادند و با هماهنگی ترمینال، بلیط اتوبوس برای بازگشت به شهرش گرفتند.
مدیر عامل مرکز، شماره پدرش را از او گرفت و جوان گوشه ای از دفتر مرکز، به خواب رفت.
🔹 مدیرعامل مرکز با پدرش صحبت کرد و او را قانع کرد که پسرش را با آغوش باز بپذیرد و برای ازدواج ش بزرگی کند. پدر قبول کرد و قول داد که پسر را در راه رسیدن به عشق ش همراهی کند.
جوان دردمند ما، از خواب که بیدار شد و عزم رفتن کرد، با خبر رضایت پدرش، گل از گل ش شکفت و با اشک چشم و خوشحالی زیاد، از همکاران بشری خداحافظی کرد.
----------
#مرکز_علمی_فرهنگی_نیکوکاری_بشری
🌐 boshra.info
🆔 @boshra_info