✿ بوستان امامت ✿
قسمت 8⃣
✨رمان #دمشق_شهر_عشق
اثر فاطمه ولی نژاد
با صدای #صبا_ندیمی
💫 #کانال بوستان امامت 💫
@bostanemamat
📜 #درمحضراهل_بیت
✍امام جواد(علیهالسلام):
آنکه گناهی را تحسین و تایید کند،
در آن #گناه شریک است.
📚کشف الغمه ج ۲ ص۲۴۹
💫 #کانال بوستان امامت 💫
@bostanemamat
#طنز #جبهه
🌸فکر کنم مسلحه
#ماه_مبارک_رمضان ایام مجروحیت ابراهیم (هادی ) بود. جعفر جنگروی از دوســتان ما ، بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور ميرفت و دوستانش را صدا ميكرد. يكي يكي آنها را مي آورد و ميگفت : ابرام جون، ايشون خيلي دوست داشتند شما را ببينند و... ابراهيم كه خيلي غذا خورده بود و به خاطر مجروحيت، پايش درد ميكرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسي كند.
جعفر هم پشت سرشان آرام و بيصدا ميخنديد. وقتي ابراهيم مينشست، جعفر ميرفت و نفر بعدي را مي آورد! چندين بار اين كار را تكرار كرد. ابراهيم كه خيلي اذيت شده بود با آرامش خاصي گفت: جعفر جون، نوبت ما هم ميرسه!
آخرشب ميخواستيم برگرديم. ابراهيم سوار موتور من شد و گفت: سريع حركت كن!
جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زياد شد. رسيديم به ايست و بازرسي! من ايستادم. ابراهيم باصدای بلند گفت: برادر بيا اينجا! يكي از جوانهاي مسلح جلو آمد.
ابراهيم ادامه داد: دوســت عزيز، بنده جانباز هستم و اين آقاي راننده هم از بچه هاي سپاه هستند. يك موتور دنبال ما داره مياد كه... بعد كمي مكث كرد و گفت: من چيزي نگم بهتره، فقط خيلي مواظب باشيد. فكر كنم مسلحه!
بعــد گفت: با اجازه و حركت كرديم. كمي جلوتر رفتم تــوي پياده رو و ايستادم. دوتايي داشتيم ميخنديديم. موتور جعفر رسيد. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه كمري جعفر شدند! ديگر هر چه ميگفت كسي اهميت نميداد و... تقريبا نيم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شــناخت. كلي معذرت خواهي كــرد و به بچه هاي گروهش گفت: ايشــون، حاج جعفر جنگروي از فرماندهان لشگر سيدالشهداء هستند.
بچه هاي گروه، با خجالت از ايشان معذرت خواهي كردند. جعفر هم كه خيلي عصباني شده بود، بدون اينكه حرفي بزند اسلحه اش را تحويل گرفت و سوار موتور شد و حركت كرد.
كمي جلوتر كه آمد ابراهيم را ديد. در پياده رو ايستاده و شديد ميخنديد! تازه فهميد كه چه اتفاقي افتاده.
ابراهيم جلو آمد، جعفر را بغل كرد و بوسيد. اخم هاي جعفر باز شد. او هم خنده اش گرفت. خدا را شكر با خنده همه چيز تمام شد.
💫 #کانال بوستان امامت 💫
@bostanemamat
☑نام : سید علی
☑نام خانوادگی : حسینی خامنه ای
☑نام پدر : سید جواد
☑تاریخ تولد به فرموده خودشان :
٢٩ / ٠١/ ١٣١٨
☑تاریخ تولد در شناسنامه :
٢٤ / ٠٤ / ١٣١٨
☑محل تولد : خراسان
💠بعضیا بهش میگن " آیت الله "
💠بعضیا میگن " آقای خامنه ای "
💠بعضیا هم مثل برادر های لبنان و سوریه و عراق میگن:
" سیدنا القائد " ، اما ما بهش میگیم
✅" آقا "
💠ما بهش میگیم "آقا"...
"آقا" رو از هر طرف که بخونی آقاست!
✅فدایی زیاد داره.
💠پابرهنه ها بیشتر دوستش دارن۳۰ساله داره ایرانو،با تمام شرایط عجیب غریبش رهبری میکنه،هرکی جاش بود ،پنج سال اول جا میزد!
💠🔴تو کشور خودش مظلومه اما تو دنیا کلی طرفدار داره.
💠400هزار نفر تو نیویورک و کالیفرنیا ، مقلدشن.
💠شخص اول حکومته اما وقتی لعیا زنگنه و الهام چرخنده تو برنامه سال تحویل تلویزیون،عیدو بهش تبریک گفتن،به خاطر این حرفشون،کلی هزینه دادن.چه حرفا که نثارشون نشد.
💠همون که هیشکی،عکسای منتشر شده از خونه شو،باور نکرد.
💠زندگیش آدمو به قلب تاریخ میبره،علی بن ابیطالب و زندگی ساده و...
💠همون که همیشه خرابکاری های دولت ها و مسئولین ،به حسابش گذاشته میشه.
💠همون که رهبری"سینه سپر کرده ها"رو مقابل اسراییل بچه کش به عهده داره.
💠همون که لب تر کنه عاشقاش براش جون میدن.
💠همون که اشاره کنه ،تلاویو و حیفا با خاک یکسانه.
💠همون که هیچ وقت کم نمیاره،مث مرد ،وایساده پای حرفش.
💠همون که نزدیکترین دوستاش،دشمن ترین دوستاشن.
💠همون که سالهاست سایه سنگین"بعضیا"رو ،رو دوشش تحمل میکنه.
💠همون که تو سابقه ی مبارزاتی ش ،کسی به پاش نمیرسه.
💠اصلا کدوم رهبر دنیا،روی موکت و فرش جهیزیه خانومش زندگی میکنه؟بدون اینکه تو بوق و کرنا کنه،با فقیربیچار ه ها دمپره ؟
💠همون که بدترین توهین ها و تهمت هارو بهش میزنن درحالیکه حتی یه جمله هم راجع بهش اطلاع ندارن.و اون میشنوه و تحمل میکنه و همچنان لبخند"آقایی"...؟
💠همون که مظلومیت "علی"ها رو به ارث برده؟
💠کدوم سیاست مداری تو دنیا بچه هاش اینقد سالم وپاکن؟جالبه حتی مردم نمیدونن چندتا بچه داره،چی ان،اسماشون چیه؟
💠همون که "پاکترین"آدما ،جونشونو کف دست گرفتن و فداش شدن.
💠همون که از پست ترین مفتی های وهابی و بی ادب ترین رئیس جمهورهای غربی،تا بدترین آدمای روزگار دشمن خونی شن.
💠همون که واسه بدحجابا گفت:او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟نقص او ظاهر است. نقصهای من باطن است. با این رفتارش خیلیا محجبه شدن.
💠سلامتیش صلوات بفرستید.
✅اگه دوست داشید این ذکر خوبیهای آقامون رو به دیگران هم بفرستید.
💫 #کانال بوستان امامت 💫
@bostanemamat
❣ #سلام_امام_زمانم❣
ای بلندترین واژه هستی
شما در اوج💫 حضور ایستاده ای
و #غیبت_ما را می نگری
و بر غفلت ما می گریی😔
از خدا میخواهیم🤲
پرده های جهل و #غفلت از
دیدگان ما کنار رود
تا جمال دلربای شما💖 را بنگریم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💫 #کانال بوستان امامت 💫
@bostanemamat
#عفاف_و_حجاب
💛نیسٺچادࢪبہࢪمامحدۆدیٺ
🧡بلڪہباشدبہٺریݩمصنۆیٺ
💛ٺاشَوۍایمݩزخشمڪࢪدگاࢪ
🧡چادࢪٺࢪاازسرخۆدبࢪمدآر
💫 #کانال بوستان امامت 💫
@bostanemamat
#طنز #جبهه
🌸آدم بی شرّ و شور
محمدرضا داخل سنگر شد. دور تا دور سنگر رو نگاه کرد و گفت:
«آخرش نفهمیدم کجا بخوابم؟! هر جا
میخوابم مشکلی برام پیش میاد. یکی لگدم میکنه. یکی رُوم میافته. یکی...»
از آخر سنگر داد زدم:
« بیا این جا. این گوشه سنگر. یه طرفِت من و یه طرفتم دیوارِ سنگر. کسی کاری به کارِت نداره. منم که آزارم به کسی نمی رسه».
کمی نگاهم کرد و گفت:
« عجب گفتی!. گوشهای امن و امان. تو هم که آدم آروم و بیشرّ و شوری هستی»
و بعد پتوهاشو آورد، انداخت آخرِ سنگر. خوابید و چفیهاش رو کشید رو سرش. منم خوابیدم و خوابم برد.
خواب دیدم با یه عراقی دعوام شده. عراقی زد تو صورتم. منم عصبانی شدم. دستمو بردم بالا و داد زدم: یا ابوالفضلِ علی! و بعد با مشت، محکم کوبیدم تو شکمش.
همین که مشتو زدم، کسی داد زد: یا حسین! از صداش پریدم بالا. محمدرضا بود.
هاج و واج وگیج و منگ، دورِ سنگر رو نگاه میکرد و میگفت:
«کی بود؟! چی شد؟!»
مجید و صالح که از خنده ریسه رفته بودند، گفتند:
«نترس؛ کسی نبود؛ فقط این آقای آروم و بی شر و شور، با مشت کوبید تو شکمت».
آدم بی شرّ و شور.
💫 #کانال بوستان امامت 💫
@bostanemamat
~♥~
عشق یعنی با #علی دلدادگی
عشق یعنی رهبرم سید #علی
🌹آرامش امت🌱
🌹 تولدت مبارک❤️
💫 #کانال بوستان امامت 💫
@bostanemamat
رمضان گلستانی ست برای دیدار باغبانِ دلهاے بندگان؛ باغی ڪہ میوه درختانش رحمت و برڪت است و هَرَس گناهان و غفلتهاے بندگۍ...📿
#لحظههارادریاب🌱
🕌🚩
💫 #کانال بوستان امامت 💫
@bostanemamat
خونریزی شَدیدی داشت...🍃
داخِلِ اتاق ِ عمل ، دکتر اِشاره کرد
که چآدُرم رو در بیارم تا راحت تر مَجروح رو جابه جا کنم ..🥺
گوشه ی چآدُرم رو گرفت و بُریده بُریده گفت:
"مَن دارَم میرَم که چآدُرت رو در نیاری..."
چآدُرم تو مشتش بود که شَهید شد...:)
به روایت پَرستارِ جنگ:)
#چادر
#شرمنده ام ای شهید♥️
💫 #کانال بوستان امامت 💫
@bostanemamat
خنده کنان میرود،
روز جزا در بهشتـ
هر که بهدنیا کند
گریه برای حســین
#یقیناً_ڪُلُه_خَیر
┏⊰✾✿✾⊱━━─━━┓
🥀شهدا شرمندهایم🥀
┗━━─━━⊰✾✿✾⊱┛
💫 #کانال بوستان امامت 💫
@bostanemamat
#طنز #جبهه
🌸ماسک
میثم گفت که برای آمادگی بیشتر بچه ها بهتر است به اتاق گاز بریم
ماسک ها را به صورت زدیم ، بادگیر ها را پوشیدیم و داخل اتاق یکی از خانه های روستایی جمع شدیم میثم نارنجک اشک آوری داخل اتاق انداخت ، خوب گاز پخش شد.
گاهی برای اذیت ، آستین بادگیر را جلوی دهانه فیلتر نفر بغل دستی می بردم که با دم و بازدم او (بادگیر که پلاستیکی بود جلو دهانه را می گرفت ) نفسش بند می آمد و مجبور میشد ماسک را از صورت بردارد
خوبی اش آن بود که ماسک به صورت داشتیم ، اتاق تاریک بود و هیچکس نمی توانست چهره بغل دستی را تشخیص دهد و بشناسد.
💫 #کانال بوستان امامت 💫
@bostanemamat