بـوی محـرم
_
- علیِ فاطمه میگوید :
الا ای چاه ؛ یارم را گرفتن ..
گلم ؛ باغم ؛ بھارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضربِ سیلی
همه دارو ندارم را گرفتند (:
بـوی محـرم
حالِمادرمانبَداست...💔
فضهخادمه(سلاماللهعلیها)میگه:
یک هفته آخر عمرحضرتصدیقه(سلاماللهعلیها) نشسته میخوابیدن..
از شدت درد پهلو و درد شکستگی قفسه سینه نمیتوانستن دراز بکشند..
وقتی دراز میکشیدن نفسشان بند میآمد راه نفس کشیدن نداشتن🥺💔
#آخیارالینَنَه
💔بسم الله الرحمن الرحیم🥀
🕊#چلہےعاشقی
ࢪوز _36_ ختم حدیث ڪساء جہت ظہوࢪ منجی دو عالم مہدی موعود (عج)
- لیستشرکتکنندگاندرختم -
۱.آقای 𝑨 𝑭
۲.خانم 𝑴 𝑨
۳.خانم 𝑭 𝑴
۴.خانم 𝒁 𝑴
۵.خانم 𝑭 𝑩
۶.آقای 𝑮𝑯 𝑷
۷.خانم 𝑯 𝑨
۸.خانم 𝑺 𝑵
۹.خانم 𝒁 𝑴
۱۰.خانم 𝑭 𝑭
۱۱.خانم 𝑴 𝑨
۱۲.خانم 𝑭 𝑩
۱۳.خانم 𝑭 𝑯𝑺
۱۴.خانم 𝑯 𝑺
۱۵.خانم 𝒁 𝑮𝑯
۱۶.خانم 𝑭 𝑨
۱۷.خانم 𝑳 𝑩
۱۸.خانم 𝑷 𝑨
۱۹.خانم 𝑺 𝑯 𝑺
۲۰.خانم 𝒁 𝑱
۲۱.خانم 𝑭 𝑴
۲۲.خانم 𝒁
۲۳.خانم𝑴 𝑨
۲۴.خانم 𝑩 𝑹
۲۵.خانم𝑴 𝑮𝑯
۲۶.خانم 𝑨 𝑹
۲۷.خانم 𝑮𝑯
۲۸.خانم 𝑭 𝑯
۲۹.خانم 𝑭 𝒁
۳۰.خانم 𝑴 𝑨
۳۱.خانم 𝑵 𝑴
۳۲.خانم 𝑺 𝑺
۳۳.خانم 𝒁 𝑨
۳۴.خانم 𝑨 𝑻
۳۵.خانم 𝒁 𝑺𝑯
۳۶.خانم 𝑳 𝑯
۳۷.خانم 𝑲 𝑨
۳۸.خانم 𝑺 𝑺
۳۹.خانم 𝑭 𝑮
۴۰.خانم 𝒁 𝑺
خانم 𝒁 𝑮𝑯
خانم 𝒁 𝑯
خانم 𝑽 𝑵
خانم 𝑺 𝑨
خانم 𝑭 𝑽
خانم 𝒁 𝑩
خانم 𝑴 𝑭
خانم 𝑭 𝑺𝑯
خانم 𝑴 𝒁
خانم 𝑬 𝑹
خانم 𝑺 𝑹
خانم 𝒁 𝑨
خانم 𝑹 𝑵
خانم 𝑭 𝑨
تمام افراد هدیه کنند ↓
🕊بہࢪوحمطہࢪشہیدحاجقاسمسلیمانی🥀
🕊بہࢪوحمطہࢪشہیدمحمدبنعبداللهع🥀
لاترحلي __ عباس عجيد العامري __ مأتم الشبيه الأشبه علي الاكبر (ع) - بغداد.mp3
16.77M
الرادود عباس عجيد العامري🌱
بـوی محـرم
الرادود عباس عجيد العامري🌱
من دلم لک زده بود برای فاطمیه...
برای چشمهای خیسِ رفیقم بعد روضه...
برای ضجه زدن های هم حلقه ایم پایین منبر...
برای صدای گرفته و صورت زخمی بعد روضه..
برای اون بدن دردهای شیرینِ بعد هیئت..
برای اون سوز بین سینه هام که هیچ وقت تموم نشد...
برا دوویدن...
برای نفس نفس زدن...
برای کم آوردن...خلوت...گریه...
برا غصه خوردن واسه این شهر خراب شده...
برا همه اونا که رفیق اشکم بودن...
برا حضرت زهرایی ها...
برا اونا که معلوم بود خراب کردن...
مثل خودم....
میومدن وسط مجلس فقط زار میزدن...
زار میزدن...
درستش کن...خراب کردم...
زار میزدن...
زار میزدن که دلم برا اشکام تنگ شده...
زار میزدن...
زار میزدن، من اگر گریه برایت نکنم میمیرم...
زار میزدن...
زار میزدن، جان مرا بگیر، فقط گریه را نگیر...
زار میزدن برا حال خرابشون...
اصلا بین همین زار زدنا بود که خودشونو یادشون میرفت...
و فقط یه ذکر میموند...
وای مادرم...💔