تا نپذیری اتفاقات این دنیا همیشه باب میلت پیش نمیره، زندگی انقد واست اتفاقات مختلف که باب میلت نیست رو تکرار میکنه تا بالاخره این واقعیت رو بپذیری.
اگه قرار باشه فقط ۳۰ سال و چندماه زنده باشم، ترجیح میدم ۳۰سال بدواَم و واسه زندگیم بجنگم تا اون چندماههِ آخر عمرمو تو رویاهام زندگی کنم، تا اینکه ۵۰ سال ۶۰ سال زندگی کنم، منتهی با "فکرِ" رویاهام زندگی کنم.
همین که راجع به آدمایی که سین میزنن ولی بعدا جواب میدن کلی داستانِ توهمآمیز تو ذهن خودم راجع به دیر جواب دادنشون نمیسازم که چرا همون لحظه جوابمو ندادن، چرا فُلان چرا فیلان، نشون میده به اون بالغ بودنه تو ارتباطاتم رسیدم و همینو خیلی دوست دارم. من یجورِ دیگه نگاه میکنم، اینجوری که واسم مهم بودی، آنلاین شدم تند سین کردم ببینم چی میگی، بعد که دیدم فوری نیست تو یادم موند که تو اولین فرصت جوابتو بدم. اینجوری قشنگتر نیست؟
تو حال و هوای بهار یکی همش تو گوشم میگه تروخدا بیا بخوابیم، تروخدا برو پتو رو بیار یکم دراز بکشیم، تروخدا اون مهمونی رو کنسل کن بمونیم خونه بخوابیم، همش بخوابیم بخوابیم بخوابیم. چته آدمیزاد؟ جمع کن خودتو بابا.
شبهایروشن-
همین که راجع به آدمایی که سین میزنن ولی بعدا جواب میدن کلی داستانِ توهمآمیز تو ذهن خودم راجع به دی
میدونید جذابیتش کجاست؟ اینکه آدمایی که باهم ارتباط داریم همین درک روهم دارن. همیشه پی منت کشی و عذرخواهی ازشون نیستم. که ببخشید دیر جواب دادم، ببخشید دستم بند بود، ببخشید حال روحیم مساعد نبود
بعد از سالها خوندن زندگی یک آدم، امروز قسمت شد و باهاش یه گپ دلچسبِ پُرمغزِ دوستانهای زدم که خیلی به جونم نشست. بین صحبتهامون یه حرف قشنگ وسط جملاتش بود. اینکه:
"واسه اینکه یه خونه جدید بسازی باید خونه قبلی رو با خاک یکسانش کنی و بعد پی ریزی خونه جدید رو انجام بدی، برای ساخته شدن ورژن جدید باید به قول تو در عمق تاریکی مطلق باشی و رنج رو با عمق وجود متحمل شی تا بتونی پرقدرت به سمت نور حرکت کنی." و چقدر این حرف به دلم نشست، به قولِ سعدی که میگه :
که مستخلص نمیگردد بهاری بی زمستانی
و این شام صبح گردد و این شب سحر شود!
یه بار یه استادی میگفت معنی واژه زیبا میشه تعادل؛ هرچیزی که تعادل درونش رعایت شده باشه زیبا به حساب میاد. تعادل در رفتار، در تفکر، در معیارهای زیبایی چهره، در سکوت، در حرف زدن و حتی در دوست داشتن و تنفر.
-توییت