eitaa logo
شب‌های‌روشن-
146 دنبال‌کننده
139 عکس
3 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تو حال و هوای بهار یکی همش تو گوشم می‌گه تروخدا بیا بخوابیم، تروخدا برو پتو رو بیار یکم دراز بکشیم، تروخدا اون مهمونی رو کنسل کن بمونیم خونه بخوابیم، همش بخوابیم بخوابیم بخوابیم. چته آدمی‌زاد؟ جمع کن خودتو بابا.
شب‌های‌روشن-
همین که راجع به آدمایی که سین می‌زنن ولی بعدا جواب میدن کلی داستانِ توهم‌آمیز تو ذهن خودم راجع به دی
‌ میدونید جذابیتش کجاست؟ اینکه آدمایی که باهم ارتباط داریم همین درک روهم دارن. همیشه پی منت کشی و عذرخواهی ازشون نیستم. که ببخشید دیر جواب دادم، ببخشید دستم بند بود، ببخشید حال روحیم مساعد نبود
شب‌های‌روشن-
عکسایی که حس خوبی رو میدن.
بعد از سال‌ها خوندن زندگی یک آدم، امروز قسمت شد و باهاش یه گپ دلچسبِ پُرمغزِ دوستانه‌ای زدم که خیلی به جونم نشست. بین صحبت‌هامون یه حرف قشنگ وسط جملاتش بود. اینکه:        ‌ ‌‌‌    ‌ "واسه اینکه یه خونه جدید بسازی باید خونه قبلی رو با خاک یکسانش کنی و بعد پی ریزی خونه جدید رو انجام بدی، برای ساخته شدن ورژن جدید باید به قول تو در عمق تاریکی مطلق باشی و رنج رو با عمق وجود متحمل شی تا بتونی پرقدرت به سمت نور حرکت کنی." و چقدر این حرف به دلم نشست، به قولِ سعدی که می‌گه : که مستخلص نمی‌گردد بهاری بی زمستانی و این شام صبح گردد و این شب سحر شود!
یه بار یه استادی میگفت معنی واژه زیبا میشه تعادل؛ هرچیزی که تعادل درونش رعایت شده باشه زیبا به حساب میاد. تعادل در رفتار، در تفکر، در معیارهای زیبایی چهره، در سکوت، در حرف زدن و حتی در دوست داشتن و تنفر. -توییت
سبز-
ذهن آدم شبیه یه نوار کاستی میمونه که با خاطرات آدمهای مختلفی پر میشه و هر نوار با خودش یه حس و خاطره رو داره، از یه آدم. درواقع چیزی که یه آدمو همیشه تو یه ذهن زنده و پُررنگ نگه‌ می‌داره صرفا چندتا اسم و فامیل نیست، بلکه حس ها‌ و خاطراتی هستن که این آدمها با خودشون آوردن و پاک هم نمی‌شن. خیلی باید دقت کنی که جایِ یه خاطره‌ی قشنگ تو ذهن طرف مقابل، با یه حرف تلخ و نیش‌دار یه خاطره‌ی زشت و زننده یا یه حس منفی از خودت بجا نگذاری.
انقدر روحی و جسمی خسته‌ام که دیگه چای هم جواب نیست. کاش یه تازه‌ عروسِ خونه‌دار می‌بودم که شبها به عشقِ کار کردن با وسایل نو و آشپزی کردن برایِ دیدن عکس‌العمل پسر خوشگله‌وُ آب دادن به گلدون ها و درخت‌ های توی حیاط و کشف دسرهای جدید می‌خوابید و صبح هم با هیجانِ زندگیِ جدیدش بیدار می‌شد.
بزرگسالی ایده‌آلم:
ولی ادامه بده شاید لمس بشه این قلب، شاید صبح بشه این شب، شاید سبز بشه این زخم، شاید محو بشه این درد، شاید درک بشه این غم، شاید بغل بشه این تن، شاید ول نشه این دست، شاید وصل بشه این نخ. خدارو چه دیدی.