eitaa logo
شب‌های‌روشن-
145 دنبال‌کننده
138 عکس
3 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شب‌های‌روشن-
غم بلعنده‌ست، شبیه یه ویروس واگیر داره، کافیه یکی تو اتمسفر زندگیت از خودش غم بروز بده، بدون اینکه خ
یه دلیل دیگه برای عمومی نکردن غم این جمله‌ی " تا زمانی ارزش داری که دردت تو سینه‌‌ی خودت باشه" رو خیلی قبول دارم. وقتی غمت رو عمومی می‌کنی، انگشت شمار پیدا میشن آدمهایی كه از دردی که داری واقعا متاثر بشن. غم رو عمومی که نباید کرد هیچ، بلکه حتی باید آثار و آماج‌شو هم پنهون كرد. چون همینها آدم رو خدشه‌پذیرتر نشون ميدن و همینم باعث میشه ناخوداگاه از جایی که نقطه‌ ضعفِ تو محسوب میشه، ساده لطمه بخوری. پس بهتره که یه‌سری‌ چیزها همون تو قلبت بمونن، اونجا جاشون امن تره.
امیرالمؤمنین علیه‌السلام : ‏«از دلخوری‌های کوچک بگذر؛ ‏که بی‌آن آرامش را نخواهی دید...!»
دلم این حال و هوارو می‌خواد اونم یک‌ هفته و به صورت مداوم.. ابری، بارونی و آروم. حتی اگه همراه با گردِ غمی باشه که تو هوا پخش شده باشه.
من آدم خشک و سردی نیستم، فقط الگو های ارتباطیم رو متناسب با حسی که از آدمها می‌گیرم تنظیم می‌کنم. اگر حس می‌کنی باهات سردم به خودت نگاه کن، دلیلش پیش خودته، وگرنه من سفره‌ی قلبم همیشه زیربغلمه و اگر حس خوبی ازت بگیرم، با اشتیاق سفره رو باز می‌کنم دوتایی بشینیم پای سفره.
الان یه جمله خوندم با این مضمون که" آدما در کنار کسی که دوستش دارن در ضعیف ترین حالت ممکنن." کسی که اینو نوشته یا واقعا دوست داشتنِ واقعی رو درست تجربه نکرده، یا اون رابطه‌ای که داشته از بن و ریشه کرم‌زده بوده. چون واقعیت اینه آدمها کنار کسی که دوستش دارن بی‌پروا ترن، قوی ترن، غیرقابل توقف‌ان، شجاع ترن، روحشون سفید تره، دیده‌شون به دنیا مثبت تره، دلشون قرص تره، بی‌کله ترن و... این از عوارض دوست داشتنه. عوارض دیگه‌ای غیر از این، به دوست داشتن مربوط نمیشه.
از آدمهایی که اهل مکث‌ان خوشم میاد. معمولا اینجور آدمهایی هر تصمیمی که بخوان بگیرن، تو هر موقعیتی که باشن، هرکاری که بخوان بکنن، یک لحظه‌ی کوتاه مکث می‌کنن! یه مکث؛ و"صبرکن ببینم طرف مقابلم نظرش چیه؟ طرف مقابلم چطور فکر می‌کنه؟ چی می‌خواد؟ چی نیاز داره؟"‌. مکث می‌کنن چون میدونن چیز هایی که پشت اون مکث قرار گرفته گره‌خوردن به تو، پس با چنگ و دندونم که شده باشه دو دستی طنابو می‌چسبن که یه وقت تو ول نشی. مکث می‌کنن چون می‌خوان یه گزینه‌ی دلبخواهی نباشی، بلکه‌ یه گزینه‌ی تراز اولی باشی. پیداکردن اینجور آدمهایی‌ خیلی‌ام سخت نیست، آدمی که اولویت اولش خانواده‌اش باشه، اهل مکثه. اگه چنین آدمی سرراهت قرار گرفت، رهاش نکن و دودستی سفت بچسب بهش که این‌ مدل آمهایی خیلی کم پیدا می‌شن عزیزم.
این‌که یاد بگیری تو جایگاهی باشی که برات تعریف شده، نقش یه دوست رو داشته باشی برای رفیقت، نقش یه همکار رو داشته باشی برای همکارت، نقش پارتنر رو برای پانترت و.. خیلی مهمه. جلوی خیلی از توقعات بیجا رو می‌گیره، دیگه لازم نیست از خودت بزنی، لازم نیست بیشتر از چیزی که باید ارائه بدی، لازم نیست اجبارا اونی باشی که در توانت نیست‌. زیادی که نقش‌هارو قاطی کنی، از پس همچی بربیای، مسئولیت به گردن بگیری، همه اینا باعث میشه رو روحیاتت اثر بذاره. یهو به خودت میای میبینی داری خودتو فراموش می‌کنی، داری تکیه دادن رو از یاد میبری. "منی" واست نمیمونه، زندگیت شده پر از بقیه.
اگه یه روزی بچه‌دار شم "سنگ بزرگ نشونه‌ی نزدنه، قدم کوچیک بردار که زمین نخوری، لقمه‌ی کوچیک بردار که تو گلوت گیر نکنه و.." رو هیچوقت واسش دیکته نمی‌کنم. اتفاقا من میگم لقمه‌های بزرگ‌و بردار، ولی آروم و کوچولو گاز بزن تمومشون کن. قدم‌های بزرگ‌‌و بردار سنگ‌های گنده روهم بلندکن، ولی مراقب باش پاتو کجا میذاری. چون اهداف و آرزوهات اندازه‌ی قدو قوارت نیستن که نباید با قیچی بیفتی به جونشون و کوچیکشون کنی! نخ و سوزن بردار خودت پیرهنتو بزرگ‌تر بدوز.
وقتی ازم می‌پرسن چندسالته، خیلی واسم سخته که بگم ۲۰واندی. من کلی واسه ۱۸ سالگی صبر کردم، کلی برنامه ریختم، کلی ذوق داشتم، کلی شبا قبل از خواب آرزوهایی که واسش داشتمو مرور کردم، ولی وقتی رسیدم بهش حتی نفهمیدم چیشد، چجوری بود، کی گذشت، چی به دست آوردم، چی از دست دادم. انگار هیچی به هیچی.