✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۱)ادامه بخش دوم🔹
...اما گروه اوّل اين سخن را نپسنديده اند و مى خواهند با حفظ جلالتِ مقامِ ابن عباس، اسناد اين نامه على(عليه السلام) نسبت به او را حفظ کنند.
از جمله ابن ميثم در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: «نبايد از ابن عباس چنان کارى را بعيد دانست زيرا او معصوم نبود و على(عليه السلام) هم کسى نبود که در راه حق از احدى بترسد و حقيقت را کتمان کند، هرچند محبوب ترين فرزندان او باشد تا چه رسد به پسر عمويش، بلکه لازم است نسبت به خويشاوندان نزديک در چنين موردى سخت گيرتر باشد.
وانگهى سخت گيرى امام(عليه السلام) باعث جدايى ابن عباس از امام نمى شود، چرا که آن حضرت هر يک از يارانش را که مستحق مؤاخذه مى دانست، مؤاخذه مى کرد; بزرگ يا کوچک، نزديک يا دور و هنگامى که حق الله را از او باز پس مى گرفت و يا آن شخص خودش از کرده خود پشيمان مى شد، به همان حال قبل نسبت به او باز مى گشت، بنابراين با محبّت عميق و پيوند خويشاوندى که ميان امام(عليه السلام) و ابن عباس وجود داشت، درشتى و مؤاخذه شديد على(عليه السلام) نسبت به ابن عباس باعث جدايى او نمى شد. امّا اينکه گفته شود مخاطب برادر ابن عباس; يعنى عبيدالله بوده، صحيح نيست، چرا که عبيد الله کارگزار امام در يمن بود و چنين مطلبى درباره او نقل نشده است».
طرفداران قول دوم از يک سو معتقدند که عظمت مقام ابن عباس با محتواى اين نامه هرگز سازگار نيست، زيرا او «حِبْر الأُمّة» و درياى عميقى از علم و فضل بود و به على(عليه السلام) عشق مى ورزيد، و جزء مدافعان درجه اوّل على(عليه السلام) بود که عدد آنها در آن زمان طوفانى از انگشتان دست تجاوز نمى کرد و حتى در جنگ صفين هنگامى که مسأله حکميّت مطرح شد امام(عليه السلام) او را براى حکميّت و قرار گرفتن در برابر مرد شيطان صفتى همچون عمرو عاص پيشنهاد فرمود (هرچند گروهى نادان و ابله با اين پيشنهاد مخالفت کردند و مرد ابلهى مثل خودشان ـ ابو موسى اشعرى ـ را براى اين کار معرفى نمودند و بر آن اصرار ورزيدند). آرى جلالت مقام ابن عباس با اين امور سازگار نيست; ولى چه کسى مخاطب اين نامه بوده است را روشن نساخته اند.
از اين گذشته قراين ديگرى نيز براى نفى مخاطب بودن ابن عباس در اين نامه ارائه کرده اند از جمله اينکه:
1. در امالى مرحوم سيد مرتضى آمده است که عمرو بن عبيد نزد سليمان عباسى رفته بود. سليمان از او پرسيد: شنيده اى که على(عليه السلام) در شعرى درباره ابن عباس گفته است: او در همه چيز براى ما فتوا مى دهد ولى اموال ما را يک شبه با خود مى برد؟ عمرو در پاسخ گفت: ممکن نيست على چنين چيزى را درباره ابن عباس گفته باشد، چرا که او هرگز از على(عليه السلام) جدا نشد و تا هنگام شهادت آن حضرت در کنار او بود و حتى در صحنه صلح امام حسن نيز حضور داشت.
2. عمرو بن عبيد اضافه کرد چگونه ممکن است آن همه اموال در بيت المال بصره جمع شود با اينکه على(عليه السلام) به آن نياز داشت و هر هفته بيت المال را تخليه مى کرد و به نيازمندان مى داد و در روز شنبه دستور مى داد بيت المال را آب و جارو کنند. با اين حال چگونه ممکن است ابن عباس آن همه اموال را در بيت المال بصره جمع کند؟ او به يقين با توجّه به نياز مردم اموال را به کوفه منتقل مى نمود.
3. طبرى در تاريخ معروف خود در حوادث سنه چهل از ابو عبيده نقل مى کند که ابن عباس تا زمان شهادت على(عليه السلام) در بصره بود و سپس به کوفه آمد و در مراسم صلح امام حسن با معاويه حضور داشت سپس به بصره برگشت و اساس خود را از آن جمع کرد و مال مختصرى از بيت المال را بر گرفت و گفت: اين را به عنوان ارتزاق و حق مستمرى خود از بيت المال بر مى گيرم (آن گاه به حجاز رفت).
4. مرحوم تسترى در شرح نهج البلاغه خود نقل مى کند که در هنگام شهادت على(عليه السلام) ابن عباس در بصره بود و (فورا) به کوفه آمد و به امام حسن(عليه السلام) ملحق شد و آن روز که امام حسن در صبح شهادت پدر خطبه مى خواند، ابن عباس برخاست و مردم را به بيعت با آن حضرت دعوت نمود. مردم نيز اجابت کردند.
5. بر فرض که اين داستان مربوط به ابن عباس باشد; ولى در بعضى از روايات آمده است که اولا اموال مزبور اموال کمى بوده، و ثانياً هنگامى که امام(عليه السلام) به ابن عباس تذکر داد او هم بلا فاصله اموال را باز گرداند و عذرخواهى کرد و امام(عليه السلام) عذرش را پذيرفت، همان گونه که مرحوم تسترى از يعقوبى نقل مى کند که ابن عباس مقدارى از بيت المال را تصرف کرده بود و هنگامى که اميرمؤمنان(عليه السلام) دستور بازگرداندن آن را داد، آن اموال را بازگرداند. سپس مانند آن را از سبط بن جوزى نقل مى کند که در پايانش آمده است: ابن عباس از کار خود پشيمان شد و خدمت امام(عليه السلام) عذرخواهى کرد و امام(عليه السلام) عذر او را پذيرفت.(16)
#بخش_دوم_پارت_سوم_نامه۴۱
#ادامه_دارد...