فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼فراز سوره مبارکه قیامت از
🌼 استاد سعید مسلم
🌼تحریر
🌼@bshmk33
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
17.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلاوت زیبا و ماندگار استاد مرحوم شیخ عبدالباسط محمد عبدالصمد سلیم داوود سوره مبارکه یس
که در دهه 60 میلادی اجرا شده
🌼@bshmk33
12.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلاوت تصویری جدید الانتشار از استاد مرحوم شیخ شعبان اسماعیل عبدالعزیز صیاد
اجرا *استودیوی مصر
عام *1983
سوره مبارکه اعراف
🌼@bshmk33
🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼
#حدیث
امام رضا (ع) می فرمایند :
از بوییدن گل نرگس غفلت نکنید.هر روز گل نرگس را ببویید. چنانچه میسر نشد،هفته ای یکبار، در غیر این صورت ماهی یکبار، اگر نتوانستند، سالی یکبار و حداقل در طول عمرتان حتما یکبار بوی گل نرگس را استشمام کنید.
زیرا در بدن رگی است که انسان را دچار افسردگی می کند و بوی گل نرگس، از بین برنده و درمان افسردگی است.
#سلام_گل_نرگس
🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼
🌼@bshmk33
بیا که رنج فراقت بُرید امان مرا
به یُمن آمدنت تازه کن جهان مرا
بیا بهار حقیقی و از سر احسان
به غمزهایی نظری کن دل خزان مرا
علیرضا بشارتی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌼@bshmk33
🌺🍃🌺
بارانـے و
دلگیر هواے بـےتو😢
محزون و
غم انگیز نواے بـےتو☹️
#بـرگـرد
ڪه بیـقرارم و بیـتابـم😔
بیزارم از این
#سہشنبہ_هاے بـےتو😓
#أللهم_عجّل_لولیک_ٱلفرج🌼
🌼@bshmk33
شخصی که خود را امام زمام(عج) معرفی کرد!
علی محمد شیرازی که به «باب» معروف است در محرم سال ۱۲۳۵ قمری در شهر شیراز به دنیا آمد. وی که از خانواده تجار بود، پدر خود را هنگام طفولیت از دست داد و تحت تکفل دایی اش قرار گرفت. برای تحصیل علم به مکتب خانه ملایی به نام «شیخ عابد» رفت که از پیروان و شاگردان مکتب شیخیه بود.
علی محمد از همان دوران نوجوانی دارای شخصیتی غیرعادی بود.
در سال ۱۲۵۷ قمری برای تکمیل معلومات خود به کربلا رفت و در درس سید کاظم رشتی، شاگرد و جانشین شیخ احمد احسایی - رهبر فرقه شیخیه - حضور یافت و برای مدتی شاگرد وی شد.
مدتی پس از فوت شیخ احمد خسایی او خود را جانشین معرفی کرد.
محمد شیرازی که خود را باب امام زمان معرفی کرده بود با کمال تعجب مدعی مهدویت شد و خود را امام زمان مهدی موعود (عج) خواند. او چنین اعلام کرد:
من همان قائم موعودی هستم که هزار سال منتظر او هستید. نام مرا در اذان و اقامه داخل کنید و بگویید اشهد ان علی محمداً بقیه الله !
پس از این ماجرا گروهی به او پیوستند و از آن جا که تعدادشان به همراه باب به نوزده نفر می رسید بر اساس حروف ابجد به «حروف حی» معروف شدند.
علی محمد باب برای گسترش اهدافش یاران خود را بر ای ابلاغ ادعای باب یا موعود بودن، به مناطق مختلفی از کشور (خراسان و شرق کشور) فرستاد. البته انتخاب این نقاط بر اساس احادیثی بود که مضمونشان بر افراشته شدن پرچم یاران امام زمان (عج) در این مناطق است.
در آن زمان مشکلات معیشتی و فقر اقتصادی و فرهنگی گریبان گیر مردم بود. آنان جریان ظلم و جور حاکمان و جنگ های ایران و روسیه و شکست ایران از روسیه را از علائم ظهور امام زمان می دانستند. از این رو ادعای باب را که توسط فرستاده اش ملاحسین بشرویه ای به آنها رسیده بود، باور کردند. البته بیشتر افراد این طبقه، بی سواد و از روستاییان ساده دل بودند.
پس از این جریانات باب که در بوشهر سکنی گزیده بود به دستور حسین خان والی شیراز ، باب را از بوشهر به شیراز آوردند و در آنجا مورد محاکمه قرار دادند.
بعد از این جریان، مدتی در خانه خود در شیراز حبس بود تا اینکه در فارس مرض وبا منتشر شد. «منوچهر خان» والی اصفهان وی را به آن جا دعوت کرد و باب مدتی در آن جا و تحت حمایت والی اصفهان بود.
او مدتی را گوشه گیر بود و فعالیتی نداشت ولی بعد از مدتی که ظاهرا دست استعمار انگلستان هم در آن نقش داشت شروع به فعالیت کرد ، فعالیت های او ناآرامی های زیادی را ایجاد کرد و اینبار دولت او را به قلعه چهریق تبعید کرد.
این نا آرامی ها بسیار ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۲۶۶_۱۲۶۴ قمری او را به جوخه اعدام در تبریز سپردند !
🌼@bshmk33
از یک گورکن پرسیدند: تو که با قبر و مرده و جنازه سرو کار داشتی عجیب ترین چیزی که دیدی چی بود؟
گورکن گفت: پنجاه ساله گور میکنم، مرده غسل میدم، اجساد زیادی را کفن کردم و زیر خاک دفن کردم، ولی عجیب ترین چیزی که دیدم خودم هستم.
پنجاه ساله با همه چیزایی که دیدم هنوز باور نکردم من هم یه روز میمیرم.
🌼@bshmk33
در خاطرات ناصرالدین شاه آمده:
امروز صبح مشغول رصد كردن از بالای ايوان با تلسكوپ تازه ای كه از سفرفرنگ به سوغات آورده ايم بوديم.
در پشت بام خانه ای مردی را ديديم كه با خود گلاويز است و انگشت سبابه به مقعد خود فرو می برد!!
امر كرديم بگيريد اين مردک را بياوريد ببينيم چه غلطی می كند!؟
وقتی آوردند پرسيدم پدر سوخته چه غلطی می كردی؟
زبانش بند آمد و با تته پته گفت: سلطان به سلامت باد؛ اعليحضرت! انگشت ما برای همه شانس می آورد و بخت همه راباز می كند گفتيم بلكه بشود بخت ما هم قدری باز گردد، اين انگشت به هر جایی وارد شد صاحبش دارای مكنت و شوكت شد!!
پدر سوخته كاری كرد كه نتوانستيم جلوی خنده خود بگيريم و امر كرديم پنج تومان به او بدهند و راهی اش كنند.
پول را كه گرفت باز گشت و گفت: اعليحضرتا وقتی پی ما فرستاديد هنوز كاری به انجام نرسيده بود با اين وجود پنج تومان به ما رسيد خودتان قضاوت كنيد اگر قدری بيشتر فرو می كرديم همينک جای شما بر تخت پادشاهی بوديم!
با خنده فرياد زدم ببريد اين پدر سوخته را تا تخت و تاج ما را صاحب نشده
🌼@bshmk33