eitaa logo
💥 قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
883 دنبال‌کننده
52.6هزار عکس
34.5هزار ویدیو
212 فایل
از ۹ آذر ۱۳۹۴ در فضای مجازی هستیم.. #ایتا #سروش_پلاس #هورسا #تلگرام #اینستاگرام #روبیکا جهت تبادل بین کانال ها : @Yacin7 کانال دوم ما در #ایتا ( قرارگاه ورزشی ) @Vshmk33 کانال سوم ما در #ایتا ( قرارگاه جوانه ها ) @Jshmk33
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 🔸توصیف‌قشنگیست دراین عالم‌هستی 🔹تـو عرش بَرینی ومن از فـرش زمینم 🔸آواره نہ! درحسرت دیـدار تـو بی‌شک 🔹ویـرانہ ‌ی ویـرانہ ‌ی ویـرانہ تریـنم https://eitaa.com/bshmk33
•💜• • ڪورمنم‌ڪه‌چشمانم‌را‌غبار‌گناه، تاریڪ‌ڪرده‌است! ڪور‌منم‌ڪه‌درد‌ندینت،دلم‌را‌ نمیلرزاند.. ڪور‌منم‌ڪه‌تنهایی‌ات‌را‌نمیبینم ما‌این‌همه‌ایم‌اما‌تو‌هنوز‌تنهایی..💔 اللهم عجل لولیک الفرج💚 https://eitaa.com/bshmk33
💚 با هر نفسے سلام ڪردن عشق است آقا بہ تو احترام ڪردن عشق است اسم قشنگت بہ میان چون آید از روے ادب قیام ڪردن عشق است 🍃 تعجیل در مولا پنج صلوات 🍃 https://eitaa.com/bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁آیت الله حاج‌آقا مجتبی تهرانے(ره): پدرم‌از عبدالکریم‌کفاش پرسیده بود چرا امام زمان(عج) به دیدن تو مےآید؟ سیدعبدالکریم گفت: حضرت به من فرمود: چون تو را کنارزده‌ای من‌به دیدارت‌ مےآیم. ‍‎‌‎‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎ https://eitaa.com/bshmk33
📚ماجرای پرداخت بدهی یار امام عسکری (علیه السلام) به روش عجیب یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری(ع) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام(ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چاره اندیشی بودم. در همین بین امام(ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعه ای طلا داخل خاک ها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام(ع) به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانواده ام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام(ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعه ای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری(ع) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم. بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهی هایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندی های منزل و خانواده ام را تهیه و تأمین کردم. 📚منبع : چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع) https://eitaa.com/bshmk33
آیت الله مجتهدی (ره) ✅سه چیز است که اجازه ترک آن به احدی داده نشده: 1⃣ «یکی وفای به عهده» که اجازه نداری خلاف عهد کنی، چه طرفت خوب باشد چه بد باید به عهدت وفا کنی 2⃣ «دوم ادای امانت» اگر کسی چیزی پیش تو به امانت گذاشته، چه طرف خوب باشد و چه بد، باید امانت را بدهی. 3⃣ «سوم خوبی کردن به پدر و مادر» چه پدر و مادر خوب و چه پدر و مادر بد. باید به پدر و مادرت احسان کنی. https://eitaa.com/bshmk33
⛔⚠مشروبخواری شاه و کارتر در ماه محرم ؛⚠⛔ " موقعی که در آخرین روز سال 1977 پرزیدنت کارتر و همسرش به تهران آمدند ، آگاهان سیاسی شگفت زده از خود می پرسیدند : چه دلیلی باعث شده که شش هفته پس از سفر شاه به واشینگتن ، رءیس جمهور امریکا برای گفتگو با او به تهران بیاید ؟ ... و طبعا هیچکدام پاسخی بهتر از این برای سوال خود نیافتند که بطور یقین جیمی کارتر با چنین اقدامی خواسته ارزش و اهمیت فوق العاده ی ایران را برای امریکا مورد تاکید قرار دهد ؛ و قصد دارد در آن مقطع خاص هم شاه را دلگرم کند و هم به دنیا نشان دهد که رژیم شاه از حمایت کامل امریکا برخوردار است .  به افتخار ورود کارتر ، میهمانی بسیار مجللی با شرکت دوستان و مشاوران - ایرانی و امریکایی - شاه و همسرانشان ترتیب یافت ، که در آن به مناسبت شب اول ژانویه 1978 ، مراسم ویژه سال نو میلادی نیز به سبک غربیها برپا شد .  در آغاز میهمانی ، شاه و پرزیدنت کارتر با نطق های تشریفاتی خود - در حالی که تلویزیون ایران مراسم را مستقیما پخش می کرد - به ستایش از یکدیگر پرداختند . و بخصوص کارتر ضمن تجلیل فراوان از کوشش های چندین ساله ی شاه در راه پیشرفت کشور (!!!) ، به او تبریک گفت که توانسته است ایران را به صورت جزیره ثبات (!!!) در یکی از پرآشوب ترین مناطق جهان درآورد ؛ و این امر را ناشی از اعتماد ملت به شاه (!!!) دانست . (این سخنان عوام فریبانه به این جهت از زبان کارتر درمی آمد که او خوب می دانست اوضاع ایران چقدر پرآشوب است و مردم اعتمادی به شاه و رژیمش ندارند و برای سرنگون کردن آن رژیم فاسد -پهلوی- همه روزه تلاش می کنند ؛ بنابراین با این سخنان عوام فریبانه تلاش می کرد به گونه ای ، مردم را آرام کرده ، ذهن ملت را مدیریت کرده ، و اوضاع کشور را تغییر دهد) . در پایان سخنرانی ها ، شاه و کارتر جام های کریستال حاوی شامپاین فرانسوی را به افتخار " اتحاد ناگسستنی ایران و امریکا " و همچنین فرا رسیدن " سال نو " سرکشیدند . ولی هر دو از این واقعیت بی خبر بودند که ایرانی ها سال نو غربیها را جشن نمی گیرند ؛ و اصولا چون طبق اعتقادات اسلامی ، نوشیدن مشروبات الکلی حرام است ، لذا نمی بایست در ملا عام به چنین کاری مبادرت ورزند . (1) سال جدیدی که از آن شب آغاز شد ، آخرین سالی بود که در ایران چنین رفتاری مغایر با فرهنگ جامعه رخ می داد . زیرا کمتر از یک سال بعد در دسامبر 1978 اوضاع کشور در اثر بروز یک انقلاب فراگیر دگرگون شد ، و چند ماه بعد از آن نیز دوران سلطنت خاندان پهلوی برای همیشه خاتمه یافت . " 1 . قضیه مشروبخواری شاه و کارتر در مقابل دوربین تلویزیون ، موقعی اهمیت بیشتری پیدا می کند که بدانیم آن ضیافت کذایی در شب بیستم ماه محرم برگزار شده بود ! منبع: کتاب پشت پرده تخت طاووس ، مینو صمیمی (منشی امور بین الملل فرح) ، صص 213 - 212 ⚠ حقایقی از خاندان پهلوی ⚠ اگر پسندیدید لطفا منتشر کنید 🌷 https://eitaa.com/bshmk33
🔵 مزد جانفشانی برای وطن در رژیم پهلوی 💠 علی شهبازی محافظ شاه در خاطرات خود مینویسد: دو ژاندارم در عملیات مقابله با قاچاقچیان تیر خورده و گلوله به پای آنها اصابت میکند، دکتر صفویان آنها را در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار میدهند و بعد از عمل برای آنها داروهای مسکن تجویز میکند، مدتی بعد دکتر صفویان به سرکشی ژاندارم ها می آید و میبیند از شدت درد فریاد میکشند، از پرستار میپرسد مگر به این بیماران داروی مسکن تزریق نکرده اید؟ پرستار در جواب میگوید:ژاندارم ها هر کدام روزانه سه تومان حق دارو دارند، این آمپول هایی که شما دستور تزریق آنها را داده اید دانه ای 250 تومان است و فقط افسران میتوانند از آنها استفاده کنند، با پیگیری های دکتر صفویان معلوم میشود این قانونی است که به تصویب اعلی حضرت محمدرضا شاه رسیده است. 📚منبع:کتاب محافظ شاه/نوشته علی شهبازی (محافظ شاه تا لحظه مرگ)/صفحه204_205 https://eitaa.com/bshmk33