به تربَتِ امام حسین(؏) زیاد سجده کنید..!
#اخلاق را عوض میکند .:)🌿
- حاج اسماعیل دولابـے..
https://eitaa.com/bshmk33
#حضرت_رقیه
لب های او جز ناله آوایی ندارد
دیگر برایش خنده معنایی ندارد
اکنون که اینجا آمدی باید بگوید
جز این خرابه دخترت جایی ندارد
باید بگوید از غم تنهایی خود
چون هم نشینی غیر تنهایی ندارد
یادش بخیر آن بوسه های گرم بابا
حالا لبش سرد است و گرمایی ندارد
در کوچه های شام هم با گریه می گفت
یک کاروان نیزه تماشایی ندارد!
تفسیری از ایثار و غیرت می شود چون
از نسل زهرا است و همتایی ندارد
هر چه مصیبت بود از آنجا شروع شد
وقتی که فهمیدند بابایی ندارد...
#محسن_زعفرانیه
https://eitaa.com/bshmk33
#حضرت_رقیه
از دردهایم با تو میگویم پدرجان
از گوشواره از النگویم پدرجان
تنها نشانی مانده آن هم جای زخم است
دشمن شبیخون زد به گیسویم پدرجان
#امیررضا_قدیری
https://eitaa.com/bshmk33
🔴 اهمیت تربیت نیرو برای امام زمان(عج)
🔵 از سردار شهید همدانی پرسیدند: بعد از بازگشت از سوریه برنامتون چیه ؟
🌕 گفت: «تصمیمی گرفتم که مطمئنم از ۴٠سال مجاهدت بالاتره!
🔹 اینکه بروم یک گوشهای از این مملکت تو یک مسجدی، تو یک پایگاه بسیجی برای بچههای نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام بدم. برای #امام_زمان عجل الله تعالی آدم تربیت کنم، سرباز تربیت کنم، کاری که تاحدودی کوتاهی کردیم و آن دنیا باید جواب بدیم....!!!
https://eitaa.com/bshmk33
🌹#اقلیت_ها_درحکومت_حضرت
✍در حکومت جهانی حضرت مهدی، حقوق تمام اقلیت ها به طور کامل مراعات خواهد شد.از امام صادق پرسیدند:امام زمان با اهل زمّه چه خواهد کرد؟حضرت فرمودند: «مانند پیامبر اکرم با آنان پیمان میبندد.آنان هم با کمال خضوع،با دست خودشان جزیه می پردازند»
امام باقر میفرمایند: «وقتی که اهل بیت قیام کند،تورات و سایر کتاب های آسمانی را از غاری که در انطاکیه واقع شده،استخراج مینماید.بین اهل تورات با تورات،بین اهل انجیل با انجیل،بین اهل زبور با زبور و بین اهل قرآن با قرآن قضاوت خواهد کرد»
📚 بحارالانوار، ج52، ص376 و 381
https://eitaa.com/bshmk33
#سلام_آقا
#مهدے_جان 💚
در حسرت دیدار تو آواره ترینیم
ای باور دل های پریشان
تو کجایی
#یا_مهدے_ادرکنـــــے 💚
اللهـمعجـللولیڪالفـرج
https://eitaa.com/bshmk33
👌داستان عبرت انگیز
🌺#بسیار_زیبا
✍حق، حق است ...
امام جماعت یکی از مساجد لندن تعریف می کرد :
⬅به یکی از مساجد داخل شهر لندن منتقل شدم که کمی از محل زندگی ام دور بود...
هر روز با اتوبوس از مسجدم به خانه برمی گشتم...
هفته ای می شد که این مسیر را با اتوبوس طی می کردم که یک روز حادثه ی نه چندان مهمی برایم رخ داد…
سوار اتوبوس شدم و پول کرایه را به راننده دادم و او هم بقیه اش را به من پس داد، وقتی روی صندلی ام نشستم متوجه شدم راننده 20 پِنی بیشتر پس داده است
با خودم گفتم باید این مبلغ را به راننده پس بدهم، اما از یک طرف این مقدار مبلغ را چندان مهم نمی دانستم و با خودم می گفتم این چندان مبلغی نیست که لازم باشد پسش بدهم!⁉️⁉️
همین طور داشتم با خودم یکی به دو می کردم، تا اینکه تصمیم گرفتم بقیه آن پول را پس بدهم چون بالاخره حق، حق است…
هنگام پیاده شدن مبلغ اضافی را به راننده دادم و گفتم: ببخشید شما این 20 پنی را اشتباهی اضافی دادید.
راننده تبسمی کرد و گفت:
⬅ببخشید شما همان امام جماعت جدیدی نیستید که تازه به این منطقه آمدهاید؟ من مدتی است که دارم درباره اسلام فکر میکنم، و این مبلغ را هم عمدا به شما اضافی دادم تا ببینم رفتار یک مسلمان در چنین موقعیتی چگونه خواهد بود؟!!!
آن امام جماعت مسجد می گوید:
وقتی از اتوبوس پیاده شدم حس کردم پاهایم توانایی نگه داشتن من را ندارند. به نزدیکترین تیر چراغ آن خیابان تکیه دادم…
🌹🌹اشکهایم بی اراده سرازیر بودند… نگاهی به آسمان انداختم و گفتم: خدایا! نزدیک بودم دینم را به 20 پِنی بفروشم!!!
چنان زندگی کن که.......👇
کسانی که تو را میشناسند، اما خدا را نمیشناسند، به واسطه آشنایی با تو، با خدا آشنا شوند...🙏
https://eitaa.com/bshmk33