نبودن تو، فقط نبودن تو نیست ؛
نبودن خیلی چیزهاست...کلاه روی سَرمان نمیایستد، شعر نمیچسبد، پول در جیبِمان دوام نمیآورد، نمک از نان رفته، خنکی از آب...
ما بیتو فقیر شدهایم ..!
• رسول يونان
https://eitaa.com/bshmk33
👤 استاد #رائفی_پور :
🔸 در روایات داریم در اولین سخنرانی صاحب الزمان در مسجد کوفه، که در اولین روزهای قیام آن حضرت برگزار میشود؛ هیچ کس به سخنانِ آن حضرت گوش نمیدهد!!! چرا که همه محو تماشای جمالِ زیبای یوسفِ زهرا شدهاند...
دیدنِ این چهرهی مبارک نعمت است که منتظران هر روز در دعای عهد این نعمت را از خدا میخواهند.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
https://eitaa.com/bshmk33
#تلنگر ⚠️
دیدے یھ مدت کھ
توے یھ اتاق تاریڪ باشے،
چشمات بھ اوݩ تاریڪے عادت میڪنھ؟!🌌
بھ هر نحوے ڪھ هست باهاش میسازے✌️🏻
جورے ڪھ انگار از اول هموݩ اوݪ
روشنایے وجود نداشتھ🤭
ایݩ حڪایت حاݪ و روز ماهاست!!🍁
دلموݩ بھ نبودݩ امام زمانموݩ عادت ڪرده💔
جورے ڪھ انگار همیݩ زندگے و دور بودݩ از﴿موعود﴾، شایستھمونه!👌🏻
نھ رفیق!🙃
عادت ڪردیم بھ نداشتݩ نور لایتناهی!✨
#امام_زمان
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌸
https://eitaa.com/bshmk33
فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى
روايت كرده:
يكى از طلبههاى حوزه نجف از نظر معيشت
در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملى بود
روزى از روى شكايت و فشار روحى
كنار ضريح مطهر حضرت علی علیهالسلام
عرضه میدارد:
شما اين لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى
بیبديل را به چه سبب در حرم خود گذاردهايد
در حالیكه من براى اداره امور معيشتم
در تنگناى شديدى هستم؟!
شب اميرالمؤمنين عليهالسلام را در خواب
میبيند كه آن حضرت به او میفرمايد:
اگر میخواهى در نجف مجاور من باشى
اينجا همين نان و ماست و فيجيل
و فرش طلبگى است
و اگر زندگى مادى قابل توجهى میخواهى
بايد به هندوستان در شهر حيدر آباد دكن
به خانه فلان كس مراجعه كنى
چون حلقه به در زدى و صاحب خانه
در را باز كرد به او بگو:
به آسمان رود و كار آفتاب كند
پس از اين خواب دوباره به حرم مطهر
مشرف میشود و عرضه میدارد:
زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است
شما مرا به هندوستان حواله میدهيد؟!
بار ديگر حضرت را خواب میبيند كه
میفرمايد: سخن همان است كه گفتم
اگر در جوار ما با اين اوضاع میتوانى
استقامت ورزى اقامت كن
اگر نمیتوانى بايد به هندوستان به همان
شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى
و به او بگويى: به آسمان رود و كار آفتاب كند
پس از بيدار شدن و شب را به صبح رساندن
كتابها و لوازم مختصرى كه داشته
به فروش میرساند
و اهل خير هم با او مساعدت میكنند
تا خود را به هندوستان میرساند و در شهر
حيدر آباد سراغ خانه آن راجه را میگيرد
مردم از اينكه طلبهاى فقير با چنان مردى
ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد
تعجب میكنند
وقتى به در خانه آن راجه میرسد در میزند
چون در را باز میكنند میبيند شخصى از
پلههاى عمارت به زير آمد
طلبه وقتى با او روبرو میشود میگويد:
به آسمان رود و كار آفتاب كند
فوراً راجه پيش خدمتهایش را صدا میزند
و میگوید: اين طلبه را به داخل عمارت
راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او
تا رفع خستگیاش وى را به حمام ببريد
و او را با لباسهاى فاخر و گران قيمت
بپوشانيد
مراسم به صورتى نيكو انجام میگيرد
و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر
پذيرايى میشود
فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف
چون اعيان و تجار و علما وارد شدند
و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى
مخصوص به خود قرار گرفتند
از شخصى كه كنار دستش بود پرسيد:
چه خبر است؟
گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه
است، پيش خود گفت: وقتى به اين خانواده
وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است
هنگامى كه مجلس آراسته شد، راجه به سالن
درآمد همه به احترامش از جاى برخاستند
و او نيز پس از احترام به مهمانان
در جاى ويژه خود نشست
آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت:
آقايان من نصف ثروت خود را كه بالغ بر
فلان مبلغ میشود از نقد و مِلک و منزل
و باغات و اغنام و اثاثيه به اين طلبه كه تازه
از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم
و همه میدانيد كه اولاد من منحصر به
دو دختر است، يكى از آنها را هم كه از ديگری
زيباتر است براى او عقد میبندم
و شما اى عالمان دين هم اكنون صيغه عقد
را جارى كنيد
چون صيغه جارى شد طلبه كه در دريايى
از شگفتى و حيرت فرو رفته بود
پرسيد: شرح اين داستان چيست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد كردم
در مدح اميرالمؤمنين عليهالسلام شعرى بگويم
یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر
را بگويم، به شعراى فارسى زبان هندوستان
مراجعه كردم مصراع گفته شده آنها هم
چندان مطلوب نبود
به شعراى ايران مراجعه كردم
مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمیزد
پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر
كيميا اثر اميرالمؤمنين علیهالسلام قرار
نگرفته است
لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود
و مصراع دوم اين شعر را به صورتى مطلوب
بگويد، نصف دارايى ام را به او ببخشم
و دختر زيباتر خود را به عقد او درآورم
شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد
ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست
و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است
طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟
راجه گفت: من گفته بودم
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
طلبه گفت: مصراع دوم از من نيست
بلكه لطف خود اميرالمؤمنين عليهالسلام است
راجه سجده شكر كرد و خواند
به ذره گر نظر لطف بوتراب كند
به آسمان رود و كار آفتاب كند
https://eitaa.com/bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 حفظ خانواده در آخر الزمان🔻
🎞 استاد #مسعود_عالی
#امام_زمان
#جمعه
https://eitaa.com/bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 رفقا حواسمون به مادرمون هست؟!
❤️ جمله ای فوق العاده درباره #مادر❣
🎙 سخنران: حجت الاسلام فاطمی نیا
https://eitaa.com/bshmk33
🖊 #علامه_حسن_زاده_آملی ره:
بزرگان ما فرموده اند شب و روزى يك بار محاسبه داشته باش ، در يك وقت معين به محاسبه بنشين و نفس را به حساب بكش كه روزت را به چه نحو گذرانده اى!؟ ببين كه خرج و دخل روزانه ات چيست؟
ببين كه اقبال و اِدبارت و صواب و ناصوابت تا چه اندازه بود !؟ بر محاسن شاكر باش و از مقابح تائب . مرد حساب باش كه دار ، دار حساب است ، در نظام احسن عالم يك ذره بى حسابى نيست.
#مراقبه
#محاسبه
https://eitaa.com/bshmk33