eitaa logo
💥 قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
851 دنبال‌کننده
51.9هزار عکس
33.9هزار ویدیو
212 فایل
از ۹ آذر ۱۳۹۴ در فضای مجازی هستیم.. #ایتا #سروش_پلاس #هورسا #تلگرام #اینستاگرام #روبیکا جهت تبادل بین کانال ها : @Yacin7 کانال دوم ما در #ایتا ( قرارگاه ورزشی ) @Vshmk33 کانال سوم ما در #ایتا ( قرارگاه جوانه ها ) @Jshmk33
مشاهده در ایتا
دانلود
هر نسيمي كه نصيب از گل و باران ببرد مي تواند خبر از مصر به كنعان ببرد آه از عشق كه يك مرتبه تصميم گرفت: يوسف از چاه درآورده به زندان ببرد واي بر تلخي فرجام رعيت پسری كه بخواهد دلي از دختر يك خان ببرد ماهرویی دل من برده و ترسم اين است سرمه بر چشم كشد،زيره به كرمان ببرد دودلم اينكه بيايد من معمولي را سر و سامان بدهد يا سر و سامان ببرد @bshmk33
به قفس سوخته گیریم که پر هم بدهند ببرند از وسط باغ گذر هم بدهند حاصل این همه سال انس گرفتن به قفس تلخ کامی ست اگر شهد و شکر هم بدهند قصه ی غصه ی یعقوب همین بود که کاش بادها عطر که دادند، خبر هم بدهند ما که هی زخم زبان از کس و ناکس خوردیم چه تفاوت که به ما زخم تبر هم بدهند قوت ما لقمه ی نانی ست که خشک است و زمخت بنویسید به ما خون جگر هم بدهند دوست که دلخوشی ام بود فقط خنجر زد دشمنان را بسپارید که مرهم بدهند خسته ام مثل یتیمی که از او فرفره ای بستانند و به او فحش پدر هم بدهند! @Bshmk33
هرچه با تنهایی من آشنا تر می شوی دیرتر سر میزنی و بی وفا تر می شوی هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد من پریشان تر، تو هم بی اعتناتر می شوی من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار سبزتر می بالی و بالا بلاتر می شوی مثل بیدی زلف ها را ریختی بر شانه ها گاه وقتی در قفس باشی رهاتر می شوی عشق قلیانی ست با طعم خوش نعنا دوسیب می کشی آزاد باشی، مبتلاتر می شوی یا سراغ من می آیی چتر و بارانی بیار یا به دیدار من ابری نیا، تر میشوی! @Bshmk33
هرچه با تنهایی من آشنا تر می شوی دیرتر سر میزنی و بی وفا تر می شوی هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد من پریشان تر، تو هم بی اعتناتر می شوی من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار سبزتر می بالی و بالا بلاتر می شوی مثل بیدی زلف ها را ریختی بر شانه ها گاه وقتی در قفس باشی رهاتر می شوی عشق قلیانی ست با طعم خوش نعنا دوسیب می کشی آزاد باشی، مبتلاتر می شوی یا سراغ من می آیی چتر و بارانی بیار یا به دیدار من ابری نیا، تر میشوی! @Bshmk33
به بغض سر کردم، دیده تر نشد که نشد دلی ز حال دلم با خبر نشد که نشد هزار کوره بنا شد درین دیار و دریغ! یکی به داغی و سوز جگر نشد که نشد به بی‌قراری شعرم سری نزد که نزد... و آن شبی که نیامد، سحر نشد که نشد هزار دفتر هق هق، هزار دفتر شعر دلت... عزیز دلم! نرم تر نشد که نشد کجاست شانه‌ی امنَت؟ که بعد تو این سر برای من _منِ بیچاره سر نشد که نشد سیاه پوشی و اندوه در غم سهراب برای رستم دستان پسر نشد که نشد! قرار بود که درد دلی کنم با تو ولی دریغ! درین مختصر نشد که نشد... @Bshmk33
به بغض سر کردم، دیده تر نشد که نشد دلی ز حال دلم با خبر نشد که نشد هزار کوره بنا شد درین دیار و دریغ! یکی به داغی و سوز جگر نشد که نشد به بی‌قراری شعرم سری نزد که نزد... و آن شبی که نیامد، سحر نشد که نشد هزار دفتر هق هق، هزار دفتر شعر دلت... عزیز دلم! نرم تر نشد که نشد کجاست شانه‌ی امنَت؟ که بعد تو این سر برای من _منِ بیچاره سر نشد که نشد سیاه پوشی و اندوه در غم سهراب برای رستم دستان پسر نشد که نشد! قرار بود که درد دلی کنم با تو ولی دریغ! درین مختصر نشد که نشد... @Bshmk33