#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
از لالهزار توحید آتش زبانه میزد
گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه میزد
در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود
گر میگذاشت گلچین، آن گل جوانه میزد
من ایستاده بودم، دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه میزد
گاهی به پشت و پهلو، گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت، گاهی به شانه میزد
گردیده بود قنفذ، همدست با مغیره
او با غلاف شمشیر، این تازیانه میزد
وقتی که باغ میسوخت، صیاد بی مروت
مرغ شکستهپر را در آشیانه میزد
با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را
از نالهای که مادر در آستانه میزد
این روزها که میدید موی مرا پریشان
با اشک دیده میشست، با دست شانه میزد
هنگام شرح این غم، از قلب زار (میثم)
مانند خانهی ما آتش زبانه میزد
✍ #غلامرضا_سازگار
➯@Bshmk33