eitaa logo
💥 قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
1.1هزار دنبال‌کننده
54.5هزار عکس
36.1هزار ویدیو
218 فایل
از ۹ آذر ۱۳۹۴ در فضای مجازی هستیم.. #ایتا #سروش_پلاس #هورسا #تلگرام #اینستاگرام #روبیکا جهت تبادل بین کانال ها و تبلیغات : @Yacin7 کانال دوم ما در #ایتا ( قرارگاه ورزشی ) @Vshmk33 کانال سوم ما در #ایتا ( قرارگاه جوانه ها ) @Jshmk33
مشاهده در ایتا
دانلود
•{ ♥️🌿 ♥️♥️}• 🍃🌹🍃🌹 🌼@bshmk33
🔆 آیت الله شبیری زنجانی فرمودند: 🔆 روزی مرحوم آیت الله شیخ هاشم قزوینی در قبرستان پیغمبریه از کنار قبری می گذشت. 🔆 برایش شد و دید سگی برروی قبری نشسته و عاجزانه می گوید: شیخ هاشم! من صاحب این قبر هستم. علت اینکه به این صورت در آمده ام این است که از من ناراضی است شما بروید و ایشان را از من راضی کنید تا خلاص شوم. کتاب کرامات شگفت عارفان ص67. 🌼@bshmk33
📚مادری از جنس گل شخصی به نام می گوید : شبی بعد از اینکه از خدمت علیه السلام مرخص شدم ، به سمت منزلی که در مدینه گرفته بودم رفتم . نیز همراه من بود . گفتگویی میان من و او واقع شد . با عصبانیت با او صحبت کردم . فردا که شد بعد از نماز صبح خدمت حضرت رسیدم . بدون هیچ ذهنیت قبلی ، امام صادق علیه‌السلام فرمود : ای مهزم ! چرا دیشب در سخن گفتن با مادرت خالده درشتی کردی ؟! مگر نمی دانی شکم او منزلی بود که در آن مسکن داشتی و دامنش گهواره ای بود که همیشه در آنجا بودی ؟! و پستانش ظرفی بود که از آن میخوردی ؟! عرض کردم : بله . فرمود : پس دیگر با او درشتی نکن . 📚منبع : بصائر الدرجات ، ج 1 ، ص 243 https://eitaa.com/bshmk33
💢پ؛ مثل مادر!💢 سه‌شنبه ۲۶بهمن ۱۴۰۰ ⭕️مادرم ۲۵ سالش بود وقتی تو شدی. او زن جوانی بود با هزار آرزوی ریز و درشت که لابد یکی‌شان این بود که من پا بگیرم و تاتی تاتی کنم و آن‌روز که شد، با تو دست مرا بگیرد و اولین سفرِ سه تائی‌مان را برویم مثلا پابوس شاه خراسان. ⭕️یا که جنگ مجال بدهد و مثلا به قاعده یک هفته ده روز امان داشته باشی از کارِ جنگ و مرخصی بگیری از آقا مهدی و بیائی خانه و از نمی‌دانم کدام دوستت یک دوربین عکاسی قرض کنی و سر راهت که داری می‌آئی بروی از عکاسی مهتاب یک حلقه فیلم ۲۴ تائی بگیری و بیاوری تا به قدر یک حلقه، عکس بگیرید از هم و باهم و بعدش مرا بدهد بغل تو که چندتای آخرِ حلقه را عکس دوتائیِ پدر و پسری بگیرد ازمان که اقلا یکیش درست و درمان افتاده باشد و لابد بعدش که تو برگشتی جبهه بدهد آن عکس را بزرگ کنند و قابش کند و بگذاردش بالای طاقچه کنار جانماز و قرآن و آینه. ⭕️لابد پیش خودش خیال داشت نوبت واکسن ۶ ماهگی پسرش –پسرت- که رسید، تو با آن کلاه کشی سبز یشمی از در می‌آئی تو و می‌گوئی پاشو برویم بچه را بزنیم و بعدش لابد می‌رفتید – می‌رفتیم- ناهارخوری بازار و بعدش از راسته خرازی‌ها، خنزر پنزر می‌خریدید برای من و تا غروب یا تا هروقت که کهنه‌ی بچه خیس نشده بود، اصلا تا هروقت که تو وقت داشتی می‌چرخیدید و شب وقتی خسته و کوفته می‌رسیدید خانه و تو باید برمی‌گشتی سپاه، از پشت سر صدایت می‌کرد که «علی امشب را زودتر برگرد. شاید بچه تب کند... .» و لابد برای آن شب، دمپختک درست می‌کرد… . ⭕️مادرم ۲۵ ساله بود که تو شهید شدی. در اوج‌ترین سال جوانی و سرزندگی و امید و آرزوی یک زن که شوهرش را به قدر دنیا دوست داشت. ⭕️مادرم ۲۵ ساله بود که تو شهید شدی و او قرار شد که بعد از آن‌، پدر باشد و پدر بماند. که بلد شود مهرِ مادرانه‌اش با حریمِ جدیتِ پدری قاطی شود و قاطی نشود. و کسی از او نپرسید که بلدی یا نه؟ که می‌توانی یا نه؟ که می‌شود یا نه؟ و مادرم حالا نزدیک چهل سال است که پدرست؛ درست از همان بهارِ بی‌بازگشت که آمد و تو را با خودش برد. خیلی بیشتر و بهتر از خیلی پدرها که نرفتند و شهید نشدند… . ⭕️امروز همه عکس پدرِ زنده و مرده و شهیدشان را گذاشتند در این‌جا و آن‌جای مجازی و شعر و درود و حسرت و ادب و احترام خرجِ زنده و مرده و شهیدِ پدرشان کردند و من امروز می‌باید اول از تو، قبل‌تر از سنگ سفید مزار تو، دست مادری را ببوسم که ۳۹ سال است پدرست. https://Eitaa.com/bshmk33