eitaa logo
💥 قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
1.1هزار دنبال‌کننده
54.5هزار عکس
36.1هزار ویدیو
218 فایل
از ۹ آذر ۱۳۹۴ در فضای مجازی هستیم.. #ایتا #سروش_پلاس #هورسا #تلگرام #اینستاگرام #روبیکا جهت تبادل بین کانال ها و تبلیغات : @Yacin7 کانال دوم ما در #ایتا ( قرارگاه ورزشی ) @Vshmk33 کانال سوم ما در #ایتا ( قرارگاه جوانه ها ) @Jshmk33
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش 🌱 با لشکری از شهدا خواهد آمد🤲 🌷 🕊🕊 @bshmk33
افتخار این خاک ؛ به کسانی است که لباس عیدشان لباسِ خاکی رزم‌شان بود ... https://Eitaa.com/bshmk33
بهار کردند زمستانی را که دشمن برای اسلام خواب دیده بود .... 🌱 https://Eitaa.com/bshmk33
مسیر بهشت خطّ شلوغی دارد آن هم اگر وعده‌ی «بَلْ‌أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقونْ» را در قرآن خوانده باشی ... https://Eitaa.com/bshmk33
مَرد عمل بودید تا وعده ؛ صادق و زلال ؛ این سرزمین به مرام‌تان نیاز دارد برگردید ... 🌱|@bshmk33
از همان روزهای ابتدایی جنگ کمتر ابراهیم به تدریس می رسید چون همیشه در جبهه بود . گروهی راه افتاده بود به نام گروه چریکی نامنظم شهید اندرزگو ، رزمنده هایی پرتوان و مخلص که قرار بود عملیات شناسایی انجام دهند و فرمانده آن گروه ابراهیم بود . از رفتارش با اسرا می گفتند که چگونه مراعات می کرد ، چنان می شد که مثلاً یکبار اتفاق افتاده بود از هجده اسیری که گرفته بودند ، داوطلبانه به مبارزه با رژیم صدام پرداخته بودند و دست آخر هر هجده نفر به شهادت رسیدند . یکبار هم بچه های آموزش که نارنجک آموزشی ای اشتباه به سنگر ابراهیم انداخته بودند ، بعد از چند لحظه شاهد صحنه ای بودند که به باورشان نمی آمد ، ابراهیم روی نارنجک خوابیده بود ، این ماجرا بعدها زبان به زبان بین همه پیچید . با آن همه زحماتی که می کشید و جان فشانی هایی که می کرد یکبار مصاحبه کرده بود و گفته بود : ما فقط با اسم یا زهرا (س) راهپیمایی می کنیم و همچنین از مدیون بودنش به مردم که برای جبهه همه چیز می فرستند . @bshmk33
صدایی نظرم را جلب کرد ، برگشتم ، با خنده گفت " برادر ، یک عکس از ما بگیر " گفتم : "شرمنده ، تعداد کمی فیلم برایم مانده ، دنبال سوژه ام" گفت : "حتما باید شهید یا زخمی بشیم تا سوژه پیدا کنی ؟" با شرمندگی گفتم : "نه برادر این چه حرفیست ؛ من در خدمتم." نشست، چفیه اش را به سر بست و با زدن عطر " تی رز " به خودش ، صدای خنده بچه ها بلند شد . عکس که گرفتم کلی تشکر کرد ... هنوز چند قدم از او جدا نشده بودم که خمپاره ای کنارمان خورد . با عجله برگشتم او را ببینم . به خیل شهدا پیوسته بود ... عکاس : سید مسعود شجاعی طباطبایی عملیات کربلای یک _ منطقه مهران @Bshmk33