eitaa logo
بسیج دانشجویی استان یزد
2.9هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
2هزار ویدیو
77 فایل
🔶 کانال اطلاع رسانی اخبار و رویدادهای بسیج دانشجویی استان یزد 🌐 سایت www.bso.ir/yazd 🎬 کانال آپارت aparat.com/bso_yazd 📲‌ کانال در پیام رسان های #ایتا #بله #سروش #تلگرام #اینستاگرام @bso_yazd 📬‌ راه ارتباطی @Ad_bso_yazd
مشاهده در ایتا
دانلود
تاچشم‌کارمیکندجای‌توخالیست‌فرمانده 🥀 ➕ مرکز رسانه و فضای مجازی بسیج دانشجویی استان یزد 👇 📲 @bso_yazd | https://yazd.bso.ir/
21.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ⭕️فعالیت تیم عمرانی دانشجویان برادر جهادی، در هفته سوم از اردوی جهادی؛ ساخت مسکن ویژه نیازمندان 🏠 استان یزد، منطقه اکرم آباد 🗓 دی ماه ۱۴۰۳ گروه جهادی ➕ مرکز رسانه و فضای مجازی بسیج دانشجویی استان یزد 👇 📲 @bso_yazd | https://yazd.bso.ir/
❌به علت سردی و برودت هوا، برنامه به تاریخ دیگری موکول شد. زمان جدید برنامه متعاقبا اطلاع رسانی میشود... 🔸سیاست ورزی بسیج دانشجویی استان یزد، واحد چریک سیاسی ➕ مرکز رسانه و فضای مجازی بسیج دانشجویی استان یزد 👇 📲 @bso_yazd | https://yazd.bso.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
● شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود... ➕ مرکز رسانه و فضای مجازی بسیج دانشجویی استان یزد 👇 📲 @bso_yazd | https://yazd.bso.ir/
📸 💠 آغاز سفر زیارتی دانشجو معلمان... 🔸سفر زیارتی دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان یزد در تاریخ ۱۲ دی ماه بعد نماز مغرب و اعشا با حضور آقای باقری و خواندن ذکر توسل شروع گردید. ➕ مرکز رسانه و فضای مجازی بسیج دانشجویی استان یزد 👇 📲 @bso_yazd | https://yazd.bso.ir/
🍃برای سرزدن به دوستم فتحعلی، به هتل کَسریٰ آمده بودم. هوا گرم بود و هر دوی ما از پنجرهٔ ساختمان، پایین را نگاه می‌کردیم. 🍃آن طرف خیابان، در مقابل ما، شهرداری و شهربانیِ کرمان بودند. دختر جوانی با سرِ برهنه و موهای کاملاً بلند در پیاده‌رو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود. در پیاده‌رو یک پاسبانِ شهربانی به او جسارتی کرد. این عمل زشتِ او در روز عاشورا برآشفته‌ام کرد. 🍃 بدون توجه به عواقب آن، تصمیم به برخورد با او گرفتم. پاسبان شهربانی به‌سمت دوستش رفت که پاسبان راهنمایی بود و در چهارراه جنبِ شهربانی مستقر بود. 🍃به‌سرعت با دوستم از پله‌های هتل پایین آمدم. آن‌قدر عصبانی بودم که عواقب این حمله برایم هیچ اهمیتی نداشت. دو پلیس مشغول گفت‌وگو با هم شدند. برق‌آسا به آن‌ها رسیدم. با چند ضربهٔ کاراته او را نقش بر زمین کردم. خون از بینی‌هایش فَوَران زد! 🍃پلیس راهنمایی سوت زد. چون نزدیک شهربانی بود، دو پاسبان به‌سمت ما دویدند. با همان سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم. زیر یکی از تخت‌ها دراز کشیدم. تعداد زیادی پاسبان به هتل هجوم آوردند. قریبِ دو ساعت همه‌جا را گشتند؛ اما نتوانستند مرا پیدا کنند. بعد، از هتل خارج شدم و به‌سمت خانه‌مان حرکت کردم... حالا دیگر از چیزی نمی‌ترسیدم. 📚 🌷زندگی نامه ی خودنوشت شهید سلیمانی ➕ مرکز رسانه و فضای مجازی بسیج دانشجویی استان یزد 👇 📲 @bso_yazd | https://yazd.bso.ir/