📖 او دیگر دعا نخواند...
🔹 حدود سالهای ۶۱ و ۶۲ ، زمانی که #شهید_بابایی فرمانده پایگاه اصفهان بود، یکی از پرسنل نقل کرد:
در شب جمعه ای به طور اتفاقی به مسجد حسین آباد اصفهان رفتم. در تاریکی متوجه شدم صدایی که از بلندگو به گوش می آید خیلی آشناست.
🔹 پس از پایان دعا که چراغها روشن شد، دیدم که حدسم درست بوده. کسی که دعای کمیل می خوانده است سرهنگ بابایی است. خوشحال شدم و جلو رفتم. سلام کردم و گفتم:
#جناب_سرهنگ! قبول باشد ان شاءالله.
🔹 اطرافیان با شنیدن کلمه«سرهنگ»، به #شهید بابایی نگاه کردند. بعد از احوالپرسی که با هم کردیم، از چهره او دریافتم که ناراحت است. وقتی علت را جویا شدم، پاسخ دادند:
-کاش واژه سرهنگ را نمی گفتی.
🔹 فهمیدم که تا آن لحظه کسی از اهالی آن منطقه #شهید_بابایی را نمی شناخته و ایشان هرشب جمعه به عنوان شخص عادی به آن مسجد می رفته و دعای کمیل می خوانده است.
🔹 پس از این ماجرا او دیگر در آن مسجد دعای کمیل نخواند: زیرا همیشه دوست می داشت تا #ناشناس بماند.
📚 برگرفته از کتاب پرواز تا بی نهایت
_____________________
🌐 @bsquran_qom