💠 مادرم تو #خواستگاری شرط کرد که دخترم، صبحها باید #شیر و #قهوه جلوش بذاری و... خلاصه زندگی با این دختر سخته. اما مصطفی همیشه با اینکه قهوه نمیخورد برایم قهوه درست میکرد. میگفتم: «واسه چی این کارو می کنی؟...». میگفت: «من به مادرت #قول دادم که این کارها رو انجام بدم». محبتهاش رو که میدیدم احساس میکردم رنگ #خدایی به زندگیمون داده.
#شهید_چمران
📙افلاکیان، ج۴، ص۷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
جبهه خالي مي شود
هر چي شيخ جدي مي گرفت، قضيه براي او شوخي بود. هر كسي چيزي مي گفت. از هر دري سخن سخني و او مرتب تذكر مي داد كه:«برادرها! تا مي توانند غيبت كنند، از اين و آن بگويند، تا راه، نمود نكند و زودتر برسيم». اين عبارت را به قدري به طعنه و كنايه مي گفت كه كم مانده بود ما هم باورمان بشود. حاجي كه فوق العاده سنگين و رنگين هم بود با احتياط پرسيد :«براي چي غيبت كنند؟» و او بي درنگ جواب داد معلومه:« براي اين كه شهيد نشويم». حاجي بو برده بود كه دارد مزاح مي كند اما هنوز خاطر جمع نبود. براي همين لبخندي زد و گفت:«مي ترسي بهشت، امروز كه جمعه است تعطيل باشه و بچه ها پشت در بمانند؟» گفت:«نه؛ براي اين كه اگر برادرا شهيد شوند جبهه خالي مي شود. آن وقت كي مي خواهد با صدام حساب و كتاب كند؟
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | "اخلاص" در کلام شهید حاج ابراهیم همت
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای شنیدنی از زیارت شب جمعه کربلا از راه دور. اشکتون جاری شد شهدا رو یاد کنید
🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
با مادر در حیاط خانه نشسته بودیم که صدای درب خانه بلند شد. در را که باز کردیم، خانم میان سالی وارد منزل شد و با شادی و هیجان گفت: «بالاخره خونه ی امیدم و پیدا کردم، خونه سرپرستمون و پیدا کردم!» متعجب به او خیره شده بودیم، مادر متعجبانه گفت: «چی شده خانم، خونه ي اميد چیه!» خانم با خوشحالی گفت: «پسر شما مدت هاست برای ما غذا می آره، لباس بچه هامو تأمین می کنه و خرج و مخارج زندگی ما را می ده.»
لب تر کرد و ادامه داد: «دیدم یکی دو هفته است ازش خبری نیست، پرس و جو کنان به خونه شما رسیدم.»
اشک در چشم مادر حلقه زده بود. با بغض گفت: «پسرم، خان میرزام شهید شد!»
آه از نهاد زن غریبه برخاست. همان جا، میان حیاط نشست و شروع کرد به سر و صورت زدن.
گفت: «بار آخری هم که اومد، خرجی بچه های یتیمم را داد و رفت...»
#شهيد_خان_ميرزا_استواري
#شهدای_فارس🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
كي سرش به تنش زيادي مي كند؟
آدم رو راستي بود، حاشيه نمي رفت. لپ مطلب را صاف مي گذاشت كف دست آدم. فرمانده با اين خصوصيات البته كم نداشتيم. امر مهمي كه پيش مي آمد و نياز به نيروي تازه نفس پيدا مي كردند، مثل شرايط عملياتي و ضربتي، مي آمدند به سنگر مي گفتند:«خوب، ناگفته معلوم است كه كار ما دوباره گير كرده و چند نفر بسيجي بي ترمز كه از جان خودشان سير شده باشند و سرشان به تنشان زيادي كرده باشد مي خواهيم! چراغ اول را كي روشن مي كند؟ بجنبيد مي خواهيم برويم وقت نداريم، بعداً نياييد بگوييد پارتي بازي كرديد درشت ها و خوشگل ها و مخلص هايش را سوا كرديد
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷ذکر خاطره توسط شهید علیرضا #عاصمی، فرمانده تخریب قرارگاه خاتمالانبیاء(ص)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
✍ فرازی از وصیتنامه :
اینجانب بنده گناهکار خداوند
از شما امت شهید پرور تقاضا دارم
که مطیع محض ولایت امامخامنهای
نه در حرف بلڪہ در عمـل باشید؛
اینگونه نباشید ڪہ به خاطر حرفِ
عدهای منحرف ، حرف ولی بر روی
زمین بماند یا اگر حرف ولـی را
مخالف با میل شخصی دیدیم
به آن عمـل نڪنیم .
#پاسدار_مدافـع_حــرم
#شهید_محمدرضا_فخیمی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
✍همسرش میگہ:
یہ روز اومدم خونہ، چشماش سرخ
شده بود. نگاه ڪردم دیدم کتاب گناهان
ڪبیره شهید دستغیب توے دستاش گرفتہ.
بهش گفتم:
گریه کردے؟ یه نگاهے به من ڪرد و
گفت:راستے اگہ خدا اینطورے کہ توی این ڪتاب نوشتہ با ما معاملہ ڪنه عاقبت ما چے میشه؟
مدتے بعد براے گروه خودشون یہ
صندوق درست ڪرده بود و بہ دوستاش
گفته بود:هرکے غیبت کنہ باید پنجاه تومن بندازه توے صندوق. باید جریمہ بدیم تا گناه تڪرار نشه.
📚منبع:ڪتاب ڪوله پشتےبه نقل از افلاڪیان
#شهید_محمدحسن_فایده
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
خوب زنده مانده اي
در مهندسي ـ رزمي ـ جهاد رانندۀ بولدورز بود و فرمانده دسته؛ پسري فوق العاده صميمي. معمولاً نيروي جديدي كه مي آمد به دستۀ ما، بايد مي رفت پيش او و نسبت به كار و منطقه توجيه اش مي كرد. ظاهراً هر كدام از اين برادرها كه مي رفتند با هم صحبت كنند حسب عادت مي پرسيدند:«كه چقدر سابقۀ جبهه داريد و چند وقت منطقه هستيد؟!» اين طور خودش تعريف مي كرد، وقتي به يكي از اين بچه ها گفته بود 20 ماه است كه تو خط هستم، او بعد از تأملي با تعجب گفت:«20 ماه؟ خوب زنده مانده اي» حالا شايد منظوري هم نداشت اما او به شوخي و جدي و با لحن خاصي مي گفت:«بي انصاف، مال باباشه! خوب زنده موندم كه موندم
😂😂😂
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍گلایهی مادر شهید مدافع حرم، #شهید_علی_اکبر_شیرعلی، از بی مهریهای مردم و زخم زبانهایی که به او می زنند!
از داغ شهادت پسرم نمردم اما از زخم زبانها . . .😔
#شهید_علی_اکبر_شیرعلی 🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
«چرا ما این همه به خود ظلم کنیم؟ تا کی خواهیم گفت (ظلمت نفسی). سعی کنید در همه کارهایتان خدا را مدنظر قرار دهید و وقتی سراغ کار یا حرفهای رفتید اول پولش را حساب نکنید بلکه رضایت خدا را مدنظر قرار دهید.»
#شهید_اکبر_شکر_الهی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
✍همیشه نمازهای شبش را با گریه میخواند. در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را میخواند. هیچ موقع ندیدم نماز شبش ترک شود. همیشه با وضو بود. به من هم میگفت داری دستت را میشوری وضو بگیر و همیشه با وضو باش. آب وضویش را خشک نمیکرد. در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود. حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو میزدند نه نمیگفت.
✍گاهی اوقات نمیگذاشت من متوجه کمکهایش شوم ولی به فکر همه بود. احترام زیادی به خانواده و پدر و مادرش میگذاشت. پدر و مادر خودش با پدر و مادر من از لحاظ احترام گذاشتن برایش یکی بودند. شدت احترام گذاشتن به من و دخترمان به حدی بود که در جمعهای خانوادگی میگفتند مسلم خیلی به زن و بچهاش میرسد. اگر مبینا گریه میکرد تا نیمه شب بغلش میکرد و راه میرفت تا خوابش ببرد. هیچ موقع نمیگفت من خسته هستم. خیلی صبور بود.
#راوے :همسرشهید
#شهید_مسلم_نصر🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
یڪے از بچہ ها بود خیلے اهل معنویت
و دعا بود .
برای خودش یہ قبری ڪنده بود . شب ها مےرفت تا صبح با خدا راز و نیاز مےڪرد .
ما هم اهل شوخے بودیم .😉
یہ شب مهتابـے سہ ، چهار نفر شدیم توی عقبہ .
گفتیم بریم یہ ڪمے باهاش شوخے ڪنیم .🙄
خلاصہ قابلمہ ی گردان را برداشتیم با بچہ ها رفتیم سراغش .
پشت خاکریز قبرش نشستیم .
اون بنده ی خدا هم داشت با یہ شور و حال خاصے نافلہ ی شب مےخوند ، دیگہ عجیب رفتہ بود تو حال !😌
ما بہ یڪے از دوستامون ڪہ تن صدای بالایـے داشت ، گفتیم داخل قابلمہ برای این ڪہ صدا توش بپیچہ و بہ اصطلاح اڪو بشہ ، بگو : اقراء .😐
یهو دیدیم بنده ی خدا تنش شروع ڪرد بہ لرزیدن و شور و حالش بیشتر شد یعنے بہ شدت متحول شده بود و فڪر مےڪرد برایش آیہ نازل شده !😰
دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت : اقراء
بنده ی خدا با شور و حال و گریہ گفت : چے بخونم ؟.
رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت : بابا ڪرم بخون .😂😂😂
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#خاطرات_شهید_احمد_مکیان
حسرت می خوریم
#قسمت_5
دفعه اولی که از سوریه بر می گشت خیلی پریشان بود گفتم چی شده بابا گفت بابا خیلی سخت بود با ۲۶۰ نفر نیرو رفتیم ۶۰ نفر برگشتیم گفتم دیدی ۲۰۰نفر جلوی تو پرپر شدند بازم می خوای بری گفت اره گفتم برای دفعه اول بگو توی جنگ چه دیدی؟ گفت: اینهایی که رفتند خود ساخته بودند و ما حسرت می خوریم که چرا مثل اینها نبودیم تا شهید بشیم
راوی: پدر شهید
حجت الاسلام و المسلمین مجید مکیان
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
✍ اگر جهانخواران بخواهند درمقابل دین ما بایستند، ما در مقابل آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی کامل آنها از پای نخواهیم نشست؛ یا همه آزاد میشویم، یا از مرگ شرافتمندانه استقبال خواهیم کرد، اما در هرحال پیروزی با ما خواهد بود...
همیشه و در تمام حالات به فکر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)باشید، مدافع خوبی برای ولایت...
#شهید_عبدالرحیم_فیروز_آبادی🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
💠خاطره حاج #قاسم_سلیمانی، از شهید #احمد_کاظمی
🌸 هیچ جلسهای، هیچ خلوتی، جلسه دوستانه، جلسه خانوادگی، مسافرتی وجود نداشت كه او یاد باكری و خرازی و همت و این شهدا را نكند.
☘ هیچ نمازی ندیدم، كه احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نكند و پیوسته این ذكر: «یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی» وِرد زبان احمد بود و بعد گریه میكرد.
🌼 از دست دادن احمد همه را ناراحت كرد، اما آن چیزی كه بچههای جبهه با احمد دلخوش بودند و با رفتن او غمگین شدند این بود كه، احمد تداعی رفتارهای جنگ بود، تداعی خلوص، صفا، پاكی، صداقت بود.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
به پسر پیغمبر ندیدم!
گاهی حسودیمان میشد از اینکه بعضی اینقدر خوشخواب بودند. سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیدهاند و تا دلت بخواهد خواب سنگین بودند، توپ بغل گوششان شلیک میکردی، پلک نمیزدند. ما هم اذیتشان میکردیم. دست خودمان نبود.
کافی بود مثلاً لنگه دمپایی یا پوتینهایمان سر جایش نباشد، دیگر معطل نمیکردیم صاف میرفتیم بالا سر این جوانان خوش خواب: «برادر برادر!» دیگر خودشان از حفظ بودند، هنوز نپرسیدهایم: «پوتین ما را ندیدی؟»
😡با عصبانیت میگفتند: «به پسر پیغمبر ندیدم.» و دوباره خُر و پُفشان بلند میشد، اما این همه ماجرا نبود. چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!» بلند میشد این دفعه مینشست: «برادر و زهرمار دیگر چه شده؟» جواب میشنید: «هیچی بخواب خواستم بگویم پوتینم پیدا شد!» 😂😂😂
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
شهید مرتضی آوینی - مرگآگاهی.mp3
621.4K
⬛️◼️◾️▪️➖─ ┄ مرگآگاهی
📢 صوت | #شهید_مرتضی_آوینی:
➖ به سخن علیعلیهالسلام گوشبسپاریم:
🍁🍁🍁 «دلهاتان را از دنیا بیرونکنید، پیش از آنکه بدنهای شما را از آن بیرون بَرند.»
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#خاطرات_شهید_احمد_مکیان
برایم دعا کنید
#قسمت_87
دفعه دومی که از سوریه برگشت سرسفره نشسته بودیم گفت بابا چرا برام دعا نمیکنی؟ مادرش گفت احمد بابات نه فقط دعا میکنه حتی برات نذر کرده که سالم برگردی گفت نه من چیز دیگه ای میخوام که بابام خودش میدونه بعد که خانمم اصرار کرد گفتم احمد می خواهد شهید بشه میگه چرا برای شهادتم دعا نمی کنید.
راوی: پدر شهید
حجت الاسلام و المسلمین مجید مکیان
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
🌸اخلاق خوب
اعتقادات مذهبی قلبی اش خیلی زیاد بود، منیتی نداشت بدون اینکه در ظاهر بخواهد به مردم نشان دهد.
همش در نهانش بود نه آشکار
بلکه فقط بین خودش و خدایش بود.
اگر از کسی بدی می دید زود فراموش می کرد ولی خوبیشون را حسابی به خاطر می سپرد و قدر دانشان بود...
طاقت نداشت غم خانواده و یا کسی را ببیند همیشه سعی می کرد خانواده و اطرافیانش را از خود راضی نگه دارد.
بله! همین خوبی هایش بود که از آن یک شهید ساخت.
#شهید_مجید_قربانخانی🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆