🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
▫️میگفت اگه میـــخوای شکـــــرگذار نعمتهای خدا باشی باید با ادمای ساده زیست و مؤمن رفت و آمد کنی ...
▫️و برکـــت زندگیـــت و، از رفت و آمد با آزادهها وجانبازان و مخصوصاً سادات و شهـــــدا بگیری ...
راوی 👈 همسر شهید
°•{مدافــــع حــــرم
#شهید_مصطفـــی_عـــــارفی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
Kontorole_Shahvat_219052.mp3
2.35M
🔊فایل صوتی #کوتاه
کنترل شهوت در پنج دقیقه
کلیپ سخنرانی «حجت الاسلام مسعود عالی» در مورد «راهکارهای کنترل شهوت و توصیه هایی برای عفت و پاکدامنی»
#استاد_عالی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
🔴 رزمنده با اخلاصی که در حالـــــت #سجـــــده و رو به قبله #شهیـــد شد
🔹ساعت ۳:۳۰ بامداد از خواب بلند شدم و برای سرکشی نگهبانها رفتم، دیدم شهید رحیمیخواه در اتاق نیستند.
🔹بیرون رفتم. یک نفر کنار پادگان در تاریکی دیده میشد. نزدیک که رفتم دیدم خودش است که با یک بیست لیتری "که پایین آن را تعدادی سوراخ ایجاد کرده بود" در حال دوش گرفتن است.
🔹برگشتم و پس از چند دقیقه که آمدند، سوال کردم کجا بودی؟ گفت رفتم غسل #شهادت کنم. گفتم: مثل اینکه خبری در مورد شهادت شما رسیده است.
🔹بعد از آن مشغول نماز شب شد. صبح در حالی که به طرف خط حسینیه در حرکت بودیم، گلوله خمپاره کنار ماشین ما فرود آمد و تمام اطراف ما گرد و غبار شد. به هر طوری بود ماشین را کنترل و متوقف کردم.
🔹پایین رفتم دیدم همه بچهها مجروح روی زمین افتادهاند و شهید رحیمیخواه به صورت سجده و رو به قبله قرار گرفته بود و به شهادت رسیده بود.
🔻قائممقام فرمانده گردان جندالله لشکر ۵ نصر
ســــردار رشید اسلام
#شهید_حبیبالله_رحیمیخواه
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
صبور باش گرفتار
خوشی هست، اما گرفتاری و مصیبت هم هست. هیچ کس نمیتونه خوش باشه و وقتی نوبت سختیها رسید ازشون فرار کنه. همه آدمها، چه فقیر چه پولدار، سختی هم دارن. حالا میشه صبر کرد تا سختی بگذره یا با صبر یه راه حل مناسب پیدا کرد. یا میشه بیصبری کرد و گریه کرد و فریاد زد، که البته فایده نداره و چیزی عوض نمیشه. حالا اگه آدم بدونه حتی سختی و مصیبت هم از طرف خداست، حتما خیلی راحتتر صبر میکنه.
ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّه
هیچ مصیبتی به کسی نمیرسد مگر به دستور خدا
(بخشی از آیه 11 تغابن)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #دستنوشتہ_شهید 🇮🇷
🔹برادران!
میخواهم آنچه در تمـــــام عمـــــر علیالخصوص در این اواخر بیش از هر چیزی مرا بیشتر داغدار میکرد و جگرم را میسوزاند با شما در میان گذارم.
🔹عزیزان!
دوری از امــام زمان مرز سالها و قرنها را در نوردیده است. اکنون بیش از ۱۳۰۰ سال از محرومیت عالم از دیدار با آن حجت خدایی میگذرد.
🔹آنچه تلخ و اسفبار بوده این است که شیعه چه بد با غیبت مولایش خو کرده است؛ چه ناجوانمردانه بریدن از مولا برایش عادت شده است..
°•{خادم الشهدا
#شهید_حجتالله_رحیمی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
استاد شهید مطهری:
حجاب مانند اولین خاکریز جبهه است،
که دشمن برای تصرف سرزمینی حتماً باید اول آن را بگیرد.
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :7⃣9⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
قبلازظهر مجروحین را در حیاط اردوگاه جمع کردند. نگهبانها گفتند: قرار است معلولین را زودتر از بقیه آزاد کنند. خوشحال بودم. از دوستانم خداحافظی کردم. قبل از این که سوار اتوبوس شوم، برای آخرین بار به محوطهی اردوگاه خیره شدم. تمام خاطراتم در مقابلم مجسم میشد. با این که سختیهای زیادی کشیده بودم، تعلق خاصی به اردوگاه و کمپ ملحق داشتم. دلم گرفته بود. به در و دیوار و زمین خاکیاش عادت کرده بودم. میدانستم از اسرا که جدا شوم دیگر خیلی از آنها را نخواهم دید. عراقیها میخواستند اسرای مجروح را از دیگر اسرای سالم جدا کنند تا در افکار عمومی کمتر زیر سؤال بروند. نمیخواستند رسانههای خبری جهان تصویر اسرای قطع عضو را در اردوگاههای مخفی تکریت در کنار اسرای سالم پخش کنند. از مدتها قبل نام و نامخانوادگی بیش از چهارصد اسیر را در لولهی عصایم جاسازی کرده بودم. اسرایی که قرار بود به محض آزادی مشخصاتشان را تحویل سازمان هلال احمر ایران بدهم، زودتر از من آزاد شدند.
اتوبوسها از پادگان صلاحالدین خارج شدند، بهترین لحظات زندگیام را سپری میکردم. تعدادی از نگهبانها از بچهها حلالیت طلبیدند. سامی، علی جارالله و دکتر مؤید هنگام خداحافظی با اشک بدرقهمان کردند. یکی از بهترین گلدوزیهایم را برای یادگاری به دکتر مؤید دادم. در بین نگهبانها ولید سعی نکرد و نخواست آزار و اذیتهایش را از دل من در آورد. اتوبوس دژبانی پادگان صلاحالدین را پشت سر گذاشت. از تکریت که خارج شدم به دوسال قبل فکر میکردم، وقتی از همین جاده ما را به اردوگاه میآوردند. گنبد و بارگاه امامان شیعه حضرت امام علیالنقی (ع) و امام حسنعسکری(ع) را که دیدم اشکم درآمد.
نزدیک غروب اتوبوس حامل مجروحین وارد بیمارستان ۱۷ تموز شد. ما را به سالن بزرگی در گوشهای از بیمارستان انتقال دادند. وارد سالن که شدم، معلولین و مجروحین دیگر اردوگاههای تکریت آنجا بودند. گرسنه و تشنه بودیم. برخورد نگهبانهای بیمارستان بد نبود. آسایشگاه تلویزیون داشت. تا دیروقت بچهها بیدار بودند. آخرهای شب جعفر دولتی مقدم متن سخنرانیاش را تنظیم میکرد. جعفر گفت: آزاد که شدم قبل از خطبههای نماز جمعه زابل برای مردم شهرم سخنرانی میکنم! جعفر که روح حماسی و لطیفی داشت، گفت: به مردم زابل خواهم گفت: در شلمچه چه شد... خواهم گفت روح قاسم میرحسینی از بچههای زاهدان راضیه، خواهم گفت: ایران بی خمینی برای ما زندان است. ای کاش امام بود و ما بر میگشتیم!
امشب تصمیم گرفتم به محض این که آزاد شدم به یکی از مساجد شهرم بروم و از آن چه در اردوگاههای مخفی عراق گذشته بود، برای مردم حرف بزنم.
فردا صبح افسر عراقی که درجهی سروانی داشت وارد آسایشگاه شد. بعد از این که مشخصات فردیمان را نوشت، گفت: امروز و فردا صلیبسرخیها میآن این جا، شما حق ندارید بگید ما در تکریت با اسرای سالم زندگی میکردیم. گفتم: بگیم کجا زندگی میکردیم؟ گفت: بگید ما تو همین بیمارستان زندگی میکردیم!
محمدکاظم بابایی گفت: سیدی! پایههای ستون ساختمان دروغ خیلی شلِ، زود فرو میریزه! چند روز بعد تعدادی از نظامیان عراقی که در جنگ کویت مجروح شده بودند را به بیمارستان ۱۷ تموز آوردند. گویا جوانان کویتی در قالب گروههای مقاومت با عراقیها به جنگ خیابانی پرداخته بودند. عصر در روزنامهی الثوره نقشهی جدیدی که کویت به عنوان استان نوزدهم ضمیمهی خاک عراق شده بود را دیدم. به شعبان نگهبان بخش گفتم: جوانان کویتی این نقشهها رو دیدن که مقاومت میکنن و با شما میجنگن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
°•|🌸🍃
#سݪام_بر_شھـــــدا
[•صبـــــح است بیـــــا پـــــرواز ڪنیم•]
[•دروازه دل بدوســــتی بــــــاز ڪنیم•]
[•دیروز ڪہ رفت، رفتہ را غم نخوریم•]
[•یڪ روز دڪَر را با شوق آغاز ڪنیم•]
🔻یادمان باشد امروز از دم صبح جور دیگر باشیم...
#ســــــلامــ
#صبحتـــون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅سخنرانی
✅ "حاج آقا عالی"
🔰عوامل #برکت 🔰
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 برگـــــےازخاطراٺـــــ 🇮🇷
🔴 #شهادتی_شبیه_شهادت_مادر
🔸داود عابدی، خيلی دوست داشت مثل حضرت زهرا(س) شهيد بشه؛ هميشه اين را میگفت.
🔸صبح روز عمليات بدر، در مسيری كه دوشكاهای دشمن بدجوری شليک میكردند، داود را ديدم كه چهارزانو روی زمين نشسته. كلاه مشکیای روی سر، موهای كوتاهش را پوشانده بود و ريش انبوه و مشكیاش همچنان زيبا مینمود. چفیهی سفيدی به دور كمر بسته بود.
🔸جلو كه رفتم، ديدم گلولهای از پهلوی چپ او وارد و از پهلوی راستش خارج شده، خون داشت بيرون میزد، اما داود خونسرد نشسته بود. انگشتان دستهايش را درهم پيچيده بود و فشار میداد. خيلی بهخودش فشار میآورد.
🔸در همان حال نشسته، با صدايی گرفته و سخت، زمزمهای به گوشم رسيد. داود بود كه میخواند:
《ذكــــر دل بُوَد يا علی مدد
بی حدّ و عدد يا علی مدد》
اين را كه به پايان رساند، آرام با صورت بر زمين افتاد و به #شهادت رسيد.
🔸همانگونه كه خودش دوست داشت، با عشق به حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع).
#شهیــــد_داوود_عابـــــدی
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
قرآن غریب
میگن اون دنیا قرآن از دست بعضیها شکایت میکنه. میگه منو خریدن ولی نخوندن. منو خریدن ولی فقط از زیرم رد شدن که برن مسافرت. منو خریدن تا بذارن تو خونه جدیدشون. منو خریدن تا به عروس و داماد هدیه بدن. منو خریدن برای مراسم ختم. اما من برای هدایت بودم، برای خوندن و عمل کردن.
قرآن این قدر مظلومه که نمیگه روزی چند جزء بخون، نمیگه روزی یه جزء بخون، میگه هرچه قدر تونستی بخون. کاش بخونیم و عمل کنیم.
فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن
هر چهقدر برایتان میسر است قرآن بخوانید
(بخشی از آیه 20 مزمل)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی پدر پای پسرش را میبوسد
🔹بوسه پدر شهید عباس بابایی بر پای فرزند شهیدش
🔸انتشار به مناسبت سالروز شهادت عباس بابایی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
💠🌸💠🌸💠🌸💠
حالا اگر چند تار مو پیدا شد چه اثر سوئی دارد؟؟؟
✔️ بہ قول استاد قرائتی:
اگر شما نقشہ ای🗞
براے رسیدن بہ گنجی💎 داشتہ باشید؛
فرضا باید 4 متر بہ طرف راست➡️
5 متر بہ بالا بروید⬆️
و بعد زمین را بڪند.⛏
اگر بہ جاے 4 متر 6 متر بروید!😳 ب
ہ گنج مورد نظر نخواهید رسید؟😒❌
👈در این موارد هم اگر دقیقا بہ حدود الهے مقید نباشیم بہ نتیجہ مطلوب نمیرسیم.✅
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :8⃣9⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
برای آزادی لحظهشماری میکردیم. ساعتها و روزها خیلی دیر میگذشت. سختتر از روزهایی که خبر از آزادی نبود. عراقیها برای آزادیمان امروز و فردا میکردند. روزانه حدود هزار اسیر از دو کشور آزادی میشدند. قبلازظهر، یکی از اسرای عراقی که گویا ده، دوازده روز قبل از ایران آزاد شده بود، آمده بود بیمارستان. به زبان فارسی مسلط بود. نامش امجد بود. از قیافهاش پیدا بود در ایران به او خوش گذشته است. کت و شلوار سرمهای رنگی که ایرانیها هنگام تبادل اسرا به او داده بودند، تنش بود. ایرانیها به اسرای عراقی کت و شلوار و پیراهنهای شیک داده بودند و عراقیها به ایرانیها لباسهای نظامی آستین کوتاه خاکی که در انبارهایشان خاک میخورد! گویا قبل از اسارت در این بیمارستان کار میکرده. آمده بود سری بزند به محل کار قبلیاش. وارد بیمارستان که شده بود، همکارانش به او گفته بودند: تعدادی از اسرای معلول ایرانی این جا هستند! سراغمان آمد. وقتی گفت ایران اسیر بودم، احساس کردم بوی ایران میدهد. امجد گفت: وقتی فهمیدم تعدادی اسیر ایرانی این جاست، گفتم بیام سری بهتون بزنم و از ایران براتون بگم. هر کس سؤالی از او میپرسید. همه تشنهی شنیدن اخبار ایران بودیم. در عملیات آزادسازی خرمشهر به اسارت نیروهای ایرانی در آمده بود. به امام و مقام معظم رهبری ابراز محبت میکرد. بچهها دوست داشتند او از ایران بیشتر صحبت کند. نام بیشتر مقامات ایرانی را بلد بود. به دور و برش نگاه کرد، عراقیها که نبودند، گفت: ما تو خرمشهر به شما ایرانیها خیلی ظلم کردیم. اسرای ما تو اردوگاه از جنایات جنگی عراق تو خرمشهر و هویزه و سوسنگرد حرفهای زیادی به خبرنگار شما گفتند. امجد گفت: البته من تو واحد بهداری کار میکردم. محاصره شدم و بعد اسیر شدم. خدایی تو جنایت عراقیها دست نداشتم. تو اردوگاه هم مصاحبه نکردم، اما دوستانم بدون این که بترسند همه چی رو گفتن. امجد گفت: چند روز پیش که آزاد شدیم، بعثیها کسانی را که مصاحبه کرده بودند لو دادند، اونایی که حرف زده بودند رو بردن استخبارات... چند روزی که قرنطینه بودیم، افسر بخش اطلاعات و امنیت تهدیدمان کرد فعلاً از آزاد شدن اونا به کسی چیزی نگید. پرسیدم: چه کارشون میکنند؟ کفت: خدا میدونه! بعد ادامه داد: افسر استخبارات گفت اگر خانوادههاشون پیشتون اومدند و سراغ این اسرار رو گرفتن، شما اظهار بی اطلاعی کنید! بعدها شنیدم صدام گفته من با اسرای عراقی که در ایران مصاحبه کردهاند و با آبروی عراق در برابر مجوسهای ایرانی بازی کردهاند، حسابها دارم! گفتم: از این که واقعیت رو به مصاحبهگر ایرانی گفته بودند، پشیمان نبودند؛ نگفتند ای کاش هیچی نمیگفتیم تا حالا میرفتیم خونهمون و گرفتار استخبارات نمیشدیم؟! مکثی کرد و آهی از ته دل کشید و گفت: این چند سالی که ایران بودیم، خیلی چیزها برامون روشن شد. اسیرهای ما پشیمون نبودند، ایران حقیقت رو گفتند، بعضی وقتها هم آدم رو برای گفتن حقیقت میکشند، زندان میکنند، کتک میزنند، تو عراق که این جوریه، این چیزا تو تاریخ عراق زیاده!
انگار که با یک اسیر ایرانی حرف میزدم. قسممان داد چند روزی که در عراق هستیم از آن چه برایمان گفته، مخصوصاً به پرسنل بیمارستان که بعضی از آنها همکارانش بودند، حرفی نزنیم. امجد ایرانیها را آدمهای با صداقت و راز نگهداری میدانست. به ما اعتماد کرده بود. امجد گفت: چون ایرانی هستید این حرفها را بهتون گفتم، اگه عراقی بودید، بهتون اعتماد نمیکردم! آن طور که میگفت گویا در قرنطینهی استخبارات دنبال اسرایی میگشتند که در سال ۱۳۶۲ در تظاهرات سراسری اسرای عراقی در خیابانهای تهران علیه صدام شعار داده بودند. عراقیها از روی فیلم تظاهرات آن روز عدهای از اسرای عراقی را شناسایی و به استخبارات بره بودند. امجد گفت: وارد عراق که شدیم، افسران عراقی گفتند: بعضی از شماها در ایران با آبروی عراق و رئیس القائد بازی کردید. بعثیها سراغ اسرای عراقی که آن سالها در نماز جمعهی تهران شرکت میکردند نیز رفته بودند. حرف که میزد، نمیتوانست جلوی گریهاش را بگیرد. وقتی از وضعیت اسرای عراقی در ایران از او پرسیدم، گفت: شما بوی ایران میدهید، دلم برای ایران تنگ میشه، الان که عراق هستم، قدر ایران رو بهتر میدونم!
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 فرازےازوصیتنـــــامہ 🇮🇷
◽️ #شهيـــــد نمىميرد، #شهيـــــد زنده و جاويد است و در بالاترين و والاترين درجه در جايى كه چشم ما آن را نمىبيند و در جايى كه ما فكر آن هم نمىكنيم به زندگى خود ادامه مىدهد.
◽️خداوند هر كس را كه خالص شده باشد و آنگونه باشد كه خدا مىخواهد بهترين كارى براى او مى تواند انجام دهد اين است كه او را #شهيد كند، يعنى شاهد بر تمامى جهان قرار دهد.
#شهید_فتـــــحالله_نظـــــری
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺نماهنگ آخرین خبر با صدای علی لهراسبی به مناسبت روز خبرنگار
🌷تقدیم به همه شهدای عرصه رسانه
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 زلال سخن 🇮🇷
💠 تاثیر #دعای_دیگران
🍃امام باقر (علیه السلام):
#سریعترین دعا برای اجابت دعا برای برادر دینی است که هم دعا در غیاب او باشد و هم اول برای او دعا کند.
در این صورت فرشتهای که بر او گمارده شده، به این دعا #آمین گوید و به دعا کننده گوید برای تو باد #دوبرابرش!!!
🍃امام صادق (علیه السلام): دعای مومن در حق مۆمن بلا را از او دور میکند و #روزیش را زیاد میگرداند.
🍃از پیامبراکرم (صلوات الله علیه و آله) نقل است که حضرت فرمودند:
اگر کسی برای مۆمنین و مۆمنات طلب #مغفرت کند،
خداوند به عدد هر مۆمنی که از هنگام خلقت آدم تا قیامت خلق میکند، برای او سه چیز در نظر میگیرد؛ برایش #حسنه مینویسد و از #گناهانش میکاهد و بر #مقامش میافزاید.
🍃امام صادق علیه السلام می فرمایند:
"اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، از عرش ندا می شود؛ برای تو صد هزار برابر #مثل او است .
✍این در حالی است که اگر برای خودش دعا می کرد، فقط به اندازه همان یک دعایش به او داده می شد.
👌پس دعای #تضمین شده ای که صد هزار برابر آن داده می شود، بهتر است از دعایی(دعای شخص دعا کننده برای خود) که معلوم نیست مستجاب بشود یا نشود."
📚من لا یحضره الفقیه، ج۲
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
من راضی، تو راضی
بعضیها سعی میکنن گناه نکنن، کارای خوب میکنن، هر کاری خدا گفته بکن میکنن، هر کاری گفته نکن نمیکنن. خدا این آدمها رو کمکم آروم میکنه، بهشون آرامش میده. این آرامش کاملاً از صورتشون مشخصه. به اطمینان رسیدن که هیچ چیز آرامش اونارو به هم نمیزنه. قرآن به این آدمها میگه برگردید به طرف خدا، شما راضی، خدا راضی.
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّة
این نفس آرام یافته، در حالی که راضی هستی و خدا هم از تو راضی است پیش خداوندت برگرد
(آیات 27 و 28 فجر)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
🔴 #معلـــــم_بیحجاب
🔸معلم جدید بیحجاب بود مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین.
خانم معلم آمد سراغش دستش را انداخت زیر چانهاش که "سرت را بالا بگیر ببینم."
چشم هایش را بست و سرش را بالا آورد.
🔸از کلاس بیرون زد، تا وسطهای حیاط هنوز چشمهایش را باز نکرده بود. خونه که رسید گفت دیگه نمیخوام برم هنرستان.
🔸پرسیدند آخه برای چی؟؟؟
مصطفی گفت: معلمها بیحجابن، انگار هیچی براشون مهم نیست، میخوام برم قم؛ حوزه.
🔻چشماتو از حرام ببندی...
خدا خوشگل خوشگلا رو بهت نشون میده؛ امتحان کن...
●فرمانده قرارگاه فتح
ســـــردار والامقام
#شهید_مصطفی_ردانیپــور
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ
بابا به یه تار موی مردم گیر ندید!😐
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :9⃣9⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
در بین نگهبانهای بیمارستان، انور علاوی با ما رفیق شده بود. دوست داشت ایران بیاید. آدرس دو، سه نفرمان را نوشت. اهل کوت بود. میگفت پسرعمویم خلبان است، بارها و بارها اهواز و دزفول را بمباران کرده بود. آن طور که میگفت پسرعمویش در یک سانحهی رانندگی خانم و پسر ش را از دست داده بود. قضیهی تصادف پسرعموی خلبانش به سال ۱۹۶۸ یعنی سال ۱۳۶۵ بر میگشت. میگفت بعد از آن تصادف پسرعمویم سمیر میگوید: این تصادف انتقام خدا بود؛ خودش اقرار میکرد که من خون بیگناهان زیادی از غیرنظامیان خوزستانی را به زمین ریختهام. شب جلوی تلوزیون عراق جمع شده بودیم و تبادل اسرای دو کشور را تماشا میکردیم. عراقیها از تلوزیون آسایشگاه ما استفاده میکردند، مثل کمپ ملحق. وقتی تلوزیون اسرای عراقی را نشان داد، عراقیها را خوشحال نمیدیدم. آنها نتوانستند مکنونات قبلیشان را از ما پنهان کنند. یکیشان گفت: ایرانیها از اسرای عراقی مشتی آخوند پرورش دادند! صدام از اسرای عراقی به بمبهای اتم تعبیر کرده بود. اسرای عراقی همه پیراهن سفید آخوندی پوشیده بودند و بعضاً دکمهی آخر پیراهنشان را بسته بودند. نگهبانهای بیمارستان از این شکل لباس پوشیدنشان ناراحت بودند. میدانستند ایرانیها به اسرای عراقی رسیدگی کردهاند و برایشان کم نگذاشتهاند. بیست ودو روز از تبادل اسرای دو کشور سپری میشد. روزانه قریب به هزار اسیر جنگی از هر کشور آزاد میشدند. حوصلهکان سر رفته بود. برای آزادی لحظهشماری میکردیم. سیزده روز قبل که ما را از تکریت آوردند، گفتند قرار است فردای همان روز آزاد شویم. صبح فردا، قبل از ورود نمایندگان صلیبسرخ، نظامیان اردوگاه ۱۳ رمادیه تهدیدمان کردند از زندگی نابسامان اردوگاه و سرنوشت کسانی که در اردوگاهها جان دادهاند، حرفی نزنیم. آنها گفتند: نمایندگان صلیبسرخ که رفتند، ما هستیم و شما، اگه حرف بزنید، نمیذاریم بروید ایران. بازرسان با دیدن اسرای قطع عضو تعجب کردند! اردوگاه رمادیه ۱۳ محل نگهداری اسرایی بود که در جزیرهی مجنون اسیر شده بودند. دیوارهای رنگو رو رفتهی اردوگاه پر از نوشتههای کج و معوج و اسامی و تاریخهای اسارت و شهرستان محل سکونت افراد بود. شب به دور از چشم نگهبانها شروع به نوشتن نامهای به آقای کورنیلیو سومارو - رئیس سازمان صلیبسرخ جهانی - کردم. میخواستم با این کار صدای مظلومیت اسرای مفقودالاثر را به گوششان رسانده باشم. امروز سهشنبه اعضای صلیبسرخ برای تکمیل اطلاعاتشان به اردوگاه آمدند. یکی از مجروحین سراغشان رفت و نامهای داد. بازرسان که رفتند، نگهبانها سراغش آمدند و با لگد به جانش افتادند. میخواستند بدانند در نامه چه نوشته است. هر چه کتکش زدند چیزی نگفت. وقتی دژبانها رفتند حقیقت را به ما گفت: عراقیها حسین پیراینده بچهی سراب را در روزهایی که اسرای دو کشور مبادله میشدند، هدف گلوله قرار داده و شهید کردند. این اتفاق در اردوگاه ۱۸ بعقوبه رخ داد. میگفت: شهید پیراینده خوشحال بود که اسرای ایران و عراق آزاد میشوند، آن طور که او میگفت: شهید پیراینده نذر کرده بود، آزاد که شد از شهرستان سراب تا مشهد مقدس را پیاده به زیارت آقا علیبنموسالرضا (ع) برود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆