🇮🇷 #فرازے_از_وصیت_نامہ 🇮🇷
✍مبادا خدای ناکرده از جمهوری اسلامی انتقاد کنید که همه جوان های مردم را به کشتن داد. نه، ما ذلیل بودیم خدا ما را به واسطه این انقلاب عزیز کرد. ای هزاران جان ناقابل من فدای اسلام عزیز باد! مبادا اشکال بگیرید که اگر بالای سر فرزندش می ماند بهتر بود. نه به خدا این حرفها غلط محض است.
✍از شما می خواهم به جای این فکرها مشتتان را گره کرده و از ولایت فقیه که همان اسلام راستین است و از این انقلاب و ... دفاع کنید تا خدا شما را یاری کند.
#شهید_شیرعلی_سلطانی🌷
📚کتاب وصال، صفحه 114 الی 115
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۶ دی ۱۳۹۸
🔴بسمه تعالی
جناب آقای روحانی
ریاست محترم جمهور
سلام علیکم
♦️کارشناسان معتبری از جمله سخنگوی سامانه Flightradar24 در گفت وگو با روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز، با تحلیل اطلاعات مسیر پرواز ۷۵۲ و ویدئوهای مرتبط، اعلام کردهاند که دستگاه Transponder این هواپیما از کار افتاده و "۲۰ تا ۳۰ ثانیه پیش از اینکه مورد اصابت موشک قرار گیرد، ارسال سیگنال شناسایی به عنوان هواپیمای مسافربری متوقف شده است".
این دست اطلاعات فنی و تخصصی به این معنی است که رئیس جمهور ایران اسلامی حداقل کاری که باید بکند، طرح احتمال خرابکاری در سیستم transponder بوئینگ ساقط شده و نشان رفتن انگشت اتهام بهسوی کسانی است که بلافاصله ادعای ساقط شدن بوئینگ اوکراینی توسط پدافند ایران را مطرح کردند و سابقه جنایات مشابه علیه بشریت را نیز دارند.
♦️اولا پاسخ این سوال بسیار مهم است که چرا آقای روحانی به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی، نه تنها این اطلاعات مهم را در موضعگیری سیاسی خود نادیده میگیرد و هیچ مسئولیتی در رابطه با پیگیری این موضوع متوجه خود نمیداند، بلکه بدون اینکه تحقیقاتی انجام گرفته باشد، انگشت اتهام را به سوی نیروهای مسلح خودی نشانه میرود و با تبرئه رسمی خرابکاران احتمالی خارجی، حکم "اشتباه نابخشودنی" برای نیروهای مسلح ایرانی صادر میکند؟
ثانیا از جنابعالی که در دوره فرماندهیتان بر سیستم پدافند هوایی کشور، هواپیمای شهید عباس بابایی توسط نیروهای خودی ساقط شد و شما آن را به خطای یک اپراتور "بسیجی" نسبت دادید، چگونه این سخن امروز را بپذیریم که میگویید "به دلیل آشنایی کمی که با پدافند دارم در این داستان فقط یک فرد نمیتواند مقصر باشد فقط کسی که شاسی را فشار داده مقصر نیست"؟
♦️آیا این تجاهل از واقعیات، این ادبیات و این تناقضات، نباید ما را درباره نیت خیر گوینده دچار تردید نماید؟
علیالقاعده جنابعالی امروز بیش از هر روز دیگری باید دریافته باشید که دنیای آینده دنیای موشکهاست و ملتی اگر موشک نداشته باشد، زیر آتش موشکهای وحوش عالم، قتل عام خواهد شد. این است که انتظار داریم در اسرع وقت "اشتباه نابخشودنی" خود را جبران کرده و منبعد درباره مسائل مرتبط با امنیت ملی، مدبرانه سخن بگویید.
سید یاسر جبرائیلی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۶ دی ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سلبریتی که دوشادوش سفیر انگلیس میایستد، از سفره حکومت و مردم جیبش را پر میکند و پابهپای ترامپ، مردم را دعوت به آشوب میکند!
پخش شده از شبکه افق ☝️
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۶ دی ۱۳۹۸
✅از #شهید_نواب پرسیدن: چرا آرام نمی نشینی؟
ببین آیت الله بروجردی ساکت است...
نواب گفت: آقای بروجردی سرهنگ است؛ من سربازم. سرباز اگر کوتاهی کند، سرهنگ مجبور میشود بیاید وسط!!
🔴هر بار که #امام_خامنه_ای دارد میاید وسط، یعنی ما سربازها کم گذاشته ایم...😞😞😞
سالِ ۷۸
گفته بودی اگر عکسِ مرا پاره کردن عیبی نداره ...💔
سالِ ۸۸
گفتی جانِ ناقابلی دارم...😭
این جمعه چه روضه ای برایِ ما داری ؟
#رهبرِمن...
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۶ دی ۱۳۹۸
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔸شهید مهدی زین الدین :
🌹هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد میکنند.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۶ دی ۱۳۹۸
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه است هوایت نکنم می میرم
خاطره ای شنیدنی از زیارت شب جمعه کربلا از راه دور.
اشکتون جاری شد شهدا رو یاد کنید
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۶ دی ۱۳۹۸
🔺یکی میره هلند ومیگه؛ من در ایران سرکوب شدم
یکی از هلند میاد ایران ومیگه؛ ایران رو در این عصر "کشتی نوح" میدونم که هرکس سوارش بشه نجات پیدا میکنه/ #حجاب #دکتر_بحری
#علیزاده
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۶ دی ۱۳۹۸
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت سوّم:
تمام تجهیزاتم برای جنگیدن
گردان به سمت خرمشهر حرکت می کرد و همه ی نیروا مسلح شده و تجهیزات لازم رو گرفته بودند. یه کلاش با ۵ خشاب و دو نارنجک و یک کوله پشتی و مقداری جیره جنگی و یه دونه سربند خوشگل. آها یه قمقمه آبم بود. ولی من از همه اینا بی نصیب بودم و هر چه گفتم پس اسلحه من چه می شه، می گفتند حاج آقا دیر شده و کار تسلیح تموم شده و همه مسئولین تدارکات و تسلیحات آماده حرکتند و بعضی قبلاً رفتن منطقه. اگر میخوای همینجوری همراه گردان حرکت کن یا بمون و با گردانای بعدی اعزام شو. گفتم نه میام، ان شاء الله تو منطقه خودم سلاح و مهمات پیدا می کنم.
نیروای گردان همه با سلاح و مهمات و تجهیزات سوار شدند و روحانی گردان که من بودم با یک جفت پوتین یه جفت گوشو یه عمامه راه افتادم. بی انصافی نشه سربند رو بهم دادند که بستم رو عمامه.خب چکار باید می کردم مثل حسنی مدرسه م دیر شده بود. حالا هنوز فرصت بود و با دشمن درگیر نشده بودیم. اصلا به شما چه؟ خودم یجوری درستش می کنم. بعضی از بچه ها سر بسرم میذاشتند و با شوخی می گفتند حاج آقا پس اسلحَت کو؟ نکنه میخوای دشمن رو با وِرد و دعا نابود کنی؟ بسیجی اند دیگه ! از خوش مزگی بچه ها لذت می بردم و گاهی هم احساس شرم می کردم که چرا اینقدر دیر خودمو به جمع این عزیزا رسوندم.!
به هر حال روز ۲۸ دیماه ۶۵ سوار شدیم و به خرمشهر رسیدیم و تو ساختمونی که برای توجیه و آشنایی ما با عملیات آماده کرده بودند ، مستقر شدیم. بچه ها سر از پا نمی شناختن و هر کدوم بنحوی آمادگی خودشون رو برای مقابله با دشمن و رزم بی امان با خصم نشون می دادند. چهره ها بشاش انگار دارن میرن عروسی. دعا ؛ قرآن ؛ شوخی و مسخره بازی ، همه جورش بود. عجب حال و هوایی بود و چه روزگار خوشی!
یکی دو روزی که خرمشهر بودیم فرماندهان و مسئولین طرح و عملیات ،کالک ها و نقشه های عملیات رو برامون تشریح کردند و اجمالا با منطقه عملیاتی و وظیفه خودمون تو عملیات آشنا شدیم. بعد از توجیهات و تهیه مقدمات لازمه، سوار تعدادی لندکروز عازم منطقه عملیاتی شلمچه شدیم. کم کم صدای انفجار و رگبار مسلسل و توپ و خمپاره ها به گوش می رسید. حسابی بساط سور و سات برقرار بود.
🔸 رحمن سلطانی
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۶ دی ۱۳۹۸
°•|🌿🌹
#دلنوشته
مـا را آفریدهاند براےِ
رفتن در مسیر سخت
خالص شـــــوی
منقطع شـــــوی
#شهیـد خواهے شد...
این راه ...
و این تـــو ...
#راه_تو_را_میخواند
#اَللّهُمَّارْزُقْناتَوْفِیقَالشَّهادَةِفِیسَبِیلِک
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۷ دی ۱۳۹۸
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
گفتم کہ خدایا مرا مرادی بفرست
طوفان زده ام راه نجـاتی بفرست
فرمود که با زمزمہ #یا_مهدی
نذر گل نرگس صـلواتی بفرست
🍃🌼اللهم صل علی محمد
و آل محمد و عجل الفرجهم🌼🍃
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۷ دی ۱۳۹۸
#من_بلد_نیستم ریاست را
بس کنید این همه شماتت را
صبح جمعه خبر شنیدم که
به کفم داده اید دولت را
عشق من کلبه عمو سام است
جان دهم لحظه زیارت را
من فقط وعده را بلد هستم
اکبرم داده این مهارت را!
عادتم بوده لاف ها بزنم
نکنم ترک هرگز عادت را
صنعتم واردات جاسوس است
شده ام خبره این تجارت را
رونق اقتصاد داخل، هووی!
من بلد نیستم راهت را
سایه جنگ گرچه شکل من است
رد کنم کلا این شباهت را
می زنم هرکه انتقادی داشت
حظ کنید این همه جسارت را
روی یو اس کراش دارم من
بند او کرده ام سیاست را
قافیه هرچه بود بی خود بود
هرکه غیر از خودم خر است. تمام!
✍ زهرا آراستهنیا
#من_بلد_نیستم
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۷ دی ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم خوانی حماسی وزببا
در محضر رهبر انقلاب
صهبا صهبا مست و حیران
حتما ببینید
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۷ دی ۱۳۹۸
۲۷ دی ۱۳۹۸
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت چهارم:
بسیجی عاشق چتر منور
لابد خیلی وقتا شنیدید بسیجیا عاشق چتر منور بودند. کی این حرفارو بهتون گفته؟ بُهتونه بابا. میگن هر وقت دشمن منور مینداخت بچه ها دنبالش می دویدند و بعنوان یادگاری و سوغات جبهه تو ایام مرخصی به خونواده هاشون هدیه می دادند. حالا ولش کن اصلا به من چی! هنوز بدون سلاح و مهمّات بودم و هر آن احتمال داشت ما رو برای عملیات حرکت بدن. نوبرش بود که با دست خالی میرفتیم با کماندوهای گارد ریاست جمهوری میجنگیدیم.
خلاصه یه شب برای پیدا کردن اسلحه و مهمات از سنگر زدم بیرون و گشتی تو مقر زدم. چشمم به چند تا تانک غنیمتی خورد که تو محوطه بودند. قبلا هم سابقه داشت یه همچین جاهایی اسلحه و مهمات پیدا کنم. باید شانسمو امتحان میکردم. از یکی از تانکا رفتم بالا و از دریچه پریدم پایین. داخل تاریک بود و چیزی پیدا نبود. به زحمت و مثل کورا همه جا رو با دستم وارسی کردم تا اینکه دستم به یه اسحله خورد، آره یه کلاش بود ورش داشتمو اومدم بیرون.
تو مقر هم فشنگ و نارنجک زیاد بود. مقداری فشنگ و نارنجک و وسایل مربوطه رو جور کردم. حالا دیگه روحانی گردان مسلح شده بود. همه برید کنار. دیگه باکم از ماهر عبدالرشید و عدنان خیرالله نبود. مدیونی اگه فک می کنی پیاز داغشو زیاد می کنم. دشمن بی هدف چند تا منور انداخت. یکیشون چشمک زنان داشت نزدیکیای من میومد پایین. اولش بیخیال شدم و راهمو کشیدم و رفتم ولی یه چیزی منو وسوسه می کرد. داشت نزدیک و نزدیکتر می شد. انگار می گفت حاجی بیا من اینجام. بی اراده دنبالش راه افتادم. من می رفتم و اونم عشوه می کرد و سوار بر باد سلانه سلانه هی دور میشد. لامصب وایسا دیگه. تا آخرش پنجا متری تلپی افتاد زمین و گرفتمش. کجا داشتی درمی رفتی با معرفت؟
حالا جدا کردن چتر از قسمت فلزیش کار حضرت فیل بود. نه سرنیزه و نه انبر دستی. با چه زحمتی تونستم جداش کنم که نگو. نوک انگشتام سوخت. حالا دیگه با دست کاملا پر ، شاد و شنگول انگار یه تانکو غنیمت گرفته بودم راه افتادم سمت سنگرم .خب حالا کدوم سنگر بود؟ کجا بود. کدوماشون بود. برقام که همشون خاموشن. کدوم برق اونم نزدیک خط ؟ همون چراغای دستی تو سنگرا منظورمه دیگه. ای داد بیداد .اما سنگرها همه شبیه همند.از کی بپرسم همه خوابن. فقط حاج آقا خیر سرش رفته بود تهجد و شب زنده داری ! تازه اگه کسی منو می دید نمی گفت حاجی این نیمه شب داری چکار می کنی؟
هر سنگری که سرک می کشیدم، بچه های گروهان ما نبود.خجالتم می کشیدم بپرسم. با خودم گفتم بکش این سزای نافرمانی و راه افتادن دنبال یه چتر منوره. ناسلامتی تو روحانی گردان هستی و باید به دیگران یاد بدی نه اینکه مثل بچه ها نصفه شب دنبال یک چتر بدوی اگر شهید یا زخمی می شدی، اون وقت تکلیفت چه بود؟ لابد منتظر بودی چهل تا حوری با هم بیان و تا دم در بهشت تمشیتت بکنن. واقعا هم از یه روحانی که تبلیغ و عمامه را بهانه قرار داده تا به عملیات برسه بیشتر از اینم انتظار نمی رفت، با خودم می گفتم علامه دهرم بشی، بسیجی هستی و عاشق چتر منور!
بالاخره با هر زحمتی بود سنگرمو پیدا کردم و با اسلحه ایی که تو دستم داشتم و چتر منور، وارد سنگر شدم. بچه ها بعضی خواب بودند و بعضیم بیدار و به سرنوشت خودشونو و عملیات فِک می کردند. حالا اون طفلکیا لابد پیش خودشون می گفتند عجب حاج آقایی عابد و زاهدی داریم. رفته بیرون رو خاکا نماز شبشو خونده که ریا نشه. آخه کی فک می کرد من در تعقیب و گریز چتر رؤیایی ام بودم. رفتم یواشکی خوابیدم و انگشتامو که سوخته بود رو فوت میکردم.
روایت اسرای مفقود الاثر
رحمان سلطانی
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۷ دی ۱۳۹۸
۲۷ دی ۱۳۹۸
۲۸ دی ۱۳۹۸
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#مقیدبه_نمازاول_وقت
شهید نریمانی شش ماه از من بزرگتر هستند ولی از لحاظ درسی و تحصیلی در یک سال بودیم و نخستین اعزام شهید سال 92 بود و زمانی که بنده باردار بودم و نمیدانستم کجا میخواهند بروند. زمانهانی بود که ماموریت آقا محمود سه هفته طول میکشید و من هیچ سوالی درباره مکان ماموریت ایشان نمیکردم ولی خیلی سخت بود و اوقاتی از نحوه چمدان جمع کردن شهید نریمانی متوجه اعزام ایشان میشدم و همیشه شهید میگفتند: تحمل کنید و ارتباط با شهید تنها تلفنی بود. زمانهایی که از خارج از کشور تماس میگرفتند متوجه تاخیر صدا میشدم و شک میکردم. اما روزی زمان اذان مغرب تماس گرفتند و همیشه شهید محمود نریمانی مقید به نماز اول وقت بود و در این موقع تمام کارهای خودشان را تعطیل میکردند و به همین دلیل از آقا محمود سوال کردم که موقع نماز تماس گرفتید؟! ایشان هول شد و گفت: نمازم را خواندم و بحث رو عوض کردند و این موقع بود که اطمینان یافتم ایشان خارج از کشور هستند. اطرافیان خیلی به من دلداری میدادند که هیچ نگران نباشم و بعد از دو ماه ایشان برگشت باز هیچ سوالی نکردم.
#آخرین_تماس_تلفنی
من روز قبل از شهادت با ایشون صحبت کردم، همیشه شبها زنگ می زد. ولی آن روز، برعکس روال همیشه ظهر زنگ زد و گفتم: پس حالا که صحبت کردیم شب زنگ نمی زنی؟ گفت: شاید زنگ نزنم، ولی خب شایدم زنگ زدم، تا ببینیم خدا چه می خواهد، روز بعد ، روز دهم مرداد ماه 95 طی انفجار مواد منفجره در حما به شهادت رسید.
#شهید_محمود_نریمانی🌷
راوی : #همسر_شهید
🌷 @byadshohada 🌷
۲۸ دی ۱۳۹۸
@Farsna(10).mp3
2.51M
🎙صبر در سختی...
حجت الاسلام عالی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۸ دی ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مهمترین شرط عاقبت بخیری
از نگاه حاج قاسم
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۸ دی ۱۳۹۸
سلام عرض ادب!
در مورد رفتن با عجله روحانی از نماز جمعه لطفا با عجله قضاوت نکنیم !
اول اینکه چیز عجیبی نبود !
دوم اینکه ممکنه عذر موجهی داشته و ما نمی دونیم چی بوده !
سوم ممکنه قبل از رفتن با رهبری خدا حافظی کرد و ما ندیدیم !
چهارم ممکنه سفر کاری داشت و ما خبر نداریم !
پنجم ممکنه با بدبینی نگاه کنیم بگیم برای حاشیه سازی بوده !
خب حالا می ریم سراغ گزینه پنجم !
آیا موفق شد ؟؟؟
بهتون می گم آری !
تو هر گروه خودی و انقلابی که رفتم دیدم یه حجم وسیعی از گفتگوها در همین مورد هست !!!
معنیش اینه که روحانی حتی با یه حرکت اضافه خودش هم ما رو به تلاطم انداخت و از اصل موضوع پرت کرد !!!!
اصل موضوع اما چی بود ؟
اول : حضور میلیونی جمعیت تهران که در نوع خودش بی نظیر بود برای یک نماز جمعه !
دوم حضرت رهبری یک مانور قدرت نمائی از حضور مردم به فاصله اندکی از مراسم تشییع پیکر سردار و اون حوادث بعدی براه انداخت !
این جمعیت رو با این صلابت و قدرت دیگه هیچ نیرویی قادر نبود اینجوری جمع کنه !
سوم حضرت آقا هوشمندانه دنیا رو ایندفعه بصورت آنلاین اورد پای کار انتقال حرفای انقلاب !
بسیاری از شبکه های تلویزیونی مطرح دنیا حتی امریکا خطبه های حضرت آقا رو پخش کردند و بعضیهاشون هم به تفسیر و تحلیل پرداختن
می دونید بدون کمترین هزینه امکانات رسانه اتی دنیا رو اوردن پای کار انتقال پیام جبهه مقاومت در نیا !!!
واقعا این یک شاهکار بود !
چهارم : بخش مهمی از خطبه آقا در مورد سردار سلیمانی بود !!۱
می دونید می خواستن چی رو به ملت و دنیا بفهمونن !؟
مکتب سلیمانی !!!!
اصلا موضوع شخص نبود !
سلیمانی بعنوان نماد یک مکتب مترقی انسانی پر نفوذ در دنیا مطرح شد !
دقت کردید از سپاه قدس بعنوان یک نیروی نظامی اسم نبردن !!!؟
پنجم : حضرت رهبری با زیبائی هرچه تمام تر نیروی قدس رو یک نیروی بدون مرز معرفی کردند !
انصافا چنین تعبیر زیبایی با اون اوصاف انسانی بودن اهداف نیروی قدس در نوع خودش بی نظیر بود !
ششم حضرت آقا به راحتی آب خوردن همه زحمات شبکه های اون ور مرزی رو باطل کردند !
این چند روز فعالیت ضد انقلاب و دشمنان چی بود !؟
که اون دوتا حرکت مهم حضور گسترده مردم در تشیع و اون حرکت عظیم و بیاد ماندنی موشک باران و شکست امریکا رو به حاشیه ببرن !
هفتم یک دفاع جانانه اما هوشمندانه به زیبا از مدافعان حریم امنیت کشور بخصوص ماجرای زدن عین الاسد رو چنان مطرح کردند که تقریبا خیلی از تلاشهای امریکا رو برای کوچک کردن اون خنثی کردن !
چون داشت زنده به سراسر دنیا پخش می شد !
هشتم مردم رو تشویق کردند به قوی شدن !
خب این قدرت در کجاست !؟
بارها بهش اشاره کرده بودند که باید در داخل کشور قوی بشیم !
قدرت همینجاست و باید بهش مسلح بشیم !
نهم : یه تو دهنی محکم به روحانی زدند !
چند روز قبل روحانی گفته بود که مردم به من رای دادن برای پیگیری همین سیاست مذاکره با دنیا !
امروز رهبر با زیرکی و قدرت هرچه تمام تر بیان کردند که مردم ما همونایی بودن که تو خیابون و این چند روز دیدید و حرف مردم هم ایستادگی مجاهدانه بود و مقاومت
دهم حضرت اقا یک اشاره محکم هم کردند به انتخابات !
خیلی مهم بود !
غیر مستقیم مردم رو تشویق کردند که باید در انتخابات شرکت کنید و دشمن اینو نمی خواهد !
وتاکید کردند که بزودی در این باره صحبت خواهند کرد !
یازدهم امام مسلمین در خطبه عربی شون رمز عملیات جبهه مقاومت رو برای بیرون راندن امریکا مخابره کردند !
اونجایی که گفتند :
🔹سرنوشت منطقه به آزادی از سلطه آمریکا بستگی دارد.
این شد رمز عملیات جبهه مقاومت ✋
دوازدهم : حضرت رهبری در اول صحبت هاشون به آیه ۵ سوره ابراهیم اشاره کردند و موضوع ایام الله و ارتباط دادنش با اون دو موضوع حضور میلیونی جمعیت و ردن موشک به پایگاه امریکا و ... و اینا رو ایام الله نام بردند و دست قدرت الهی در کار بود
نعمت های پنهان و آشکار و صبر و ظفر رو با هم توضیح دادند و از همه مهمتر اینکه برای حفظ این نعمتها باید شکر گزار نعمت های خدا باشیم تا اینا برامون حفظ بشه !
خب حالا واقعا حیف نیست اینهمه نعمت و برکت حضور رهبر و مردم رو در نماز جمعه امروز با رفتن زود هنگام روحانی به حاشیه ببریم !؟😔
#نشر_حداکثری
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۸ دی ۱۳۹۸
#خاطرات_شهید
یکی از مجاهدین عراقی میگفت: در یک زمستان سرد، با شهید دقایقی در چادری بودم. او متوجه شد یکی از مجاهدان در خواب از سرما میلرزد. با اینکه هوا سرد بود و خود او نیز به پتو نیاز داشت، پتوی خود را روی آن مجاهد انداخت. سپس گفت: مجاهدین عراقی ودیعههای امام در دست من هستند و من باید از آنها نگهداری کنم.
الان خانه هر مجاهد عراقی که بروی، سه عکس میبینی: امام خمینی، شهید صدر و شهید اسماعیل دقایقی.
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#سالروز_شهادت 🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۸ دی ۱۳۹۸
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢 قسمت پنجم:
پیشروی با عبور از موانع
وقت موعود فرا رسید و انتظارا رو به پایان بود. نیمه های شب روز ششم بهمن سال ۶۵ با لنکروزها به خط مقدم اعزام شدیم. از زمین و آسمون آتیش می بارید. هر لحظه امکان داشت گلوله ای بخوره توی یکی از ماشینا و عده ای رو شهید کنه. فاصله زیاد نبود سریع رسیدیم و خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. وارد یه تونل بتنی شدیم که نزدیک خاکریز ایجاد کرده بودند تا نیروای عمل کننده در اون پناه بگیرن و توجیهات نهایی از طرف فرماندهان برای زدن به خط دشمن صورت بگیره.
اگه اشتباه نکنم از استحکاماتی بود که ازعراقیا جا مونده بود. یکی دو ساعت رو اونجا توقف کردیم و منتظر فرمان حمله و شنیدن رمز عملیات بودیم. موج نگرونی رو براحتی میشد در چهره فرماندهان دید. جان بچه ها و نتیجه عملیات براشون خیلی مهم بود. خدا می دونه با چه عشق و محبتی به چهره تک تک بچه ها نگاه می کردند و می دونستند تا ساعاتی دیگه بعضی از این گلای معطر پرپر میشن. مُدام نکات امنیتی رو گوشزد می کردند. انگار منتظر چیزی بودن. ظاهرا وقفه ای در کار پیش اومده بود.
حدود ساعت یازده، دوازده شب بود که فرمان حرکت صادر شد. به من گفته شد عمامه رو دربیارم چون گرای خوبیه برای دشمن و جون میده که تک تیراندازای دشمن یه خال خوشگل روی پیشونی روحانیت بکارن. براه افتادیم و از لابلای نیزارا و تنه های قطع شده و سوخته نخلا رد میشدیم و به پیشروی ادامه میدادیم. صدای غرش تانکا و نفربرا و انفجار گلوله های توپ و خمپاره گوش فلک رو کر میکرد. گاهی هم ویز ویز مرمی تیربارا از بغل گوشمون رد میشد، انگار دور و بر سرمون پر از پشه های مزاحم بود.
از داخل معبر میادین مین که به لطف زحمات بچه های تخریب چی پاکسازی شده بود گذشتیم و موانع عجیب و غریبی که دشمن ایجاد کرده بود رو یکی پس از دیگری پشتِ سرمون گذاشتیم. بچه بسیجیا با گامای استوار پیش می رفتند. دو مانع عمده ی دیگه بر سر راهمون بود. اولی یه مرداب طبیعی که عبور از آن در سرمای بهمن خیلی مشکل بود و دیگری کانال آبی که نزدیکی خاکریز دشمن به فاصله تقریبی چِل، پنجا متری کنده شده بود. عرض کانال هف هشت متر و عمقِ آبش حدودا دو متر بود. بدون الوار عبور از اون خیلی مشکل بود. به ما گفته بودن که نیروای اطلاعات عملیات الوارای چوبی بلندی رو میارن و شما باید بسرعت از روی اونا رد بشید و سعی کنین وارد آب نشید ، اما متاسفانه به دلایل نامعلوم- حالا حجم کاری زیاد ؛ شهادت بچه های اطلاعات یا هر مشکل دیگه- نتونسته بودند خودشونو بموقع برسونند و داشت دیر میشد و ما هم لابلای نیزار منتظر فرمان حرکت بودیم. زمین گیر شدن بچه ها قبل از رسیدن به هدف بمعنای شکست یا به تعویق افتادن عملیات بود.
بناچار فرمانده محور فرمان ورود به مرداب و عبور از اونو صادر کرد. این اولین بدشانسی ما بود. توی هوای سرد بهمن ،آب مرداب مثل یخ شده بود.
سردی آب و هوا و خیس شدن لباسا و پُر شدن پوتینا از آب ، مقداری از توان بچه ها را تحلیل بُرد و از طرفی با توجه به عُمق آب ،گذر از اون سخت بود. یکی از فرمانده ها گفت دست همدیگه رو بگیرید و بلند قدها جلوتر قرار بگیرنو همدیگه رو بکشونید که زودتر از آب رد شیم. کار بکُندی پیش میرفت وچابکی رو از بچه ها گرفته بود. یه جاهایی که عمق آب بیشتر بود بناچار باید با شنا از اون عبور میکردیم . با اسلحه و تجهیزات شنا کردن واقعا مشکل بود و تازه بعضیم اصلا شنا بلد نبودند که قوز بالا قوز شده بود و عده ای باید به اونا کمک می کردند. خلاصه وضعیت داشت نگران کننده میشد. نهایتا با مقداری تاخیر و با هر زحمت و سختی که بود از مرداب رد شدیم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۸ دی ۱۳۹۸
۲۸ دی ۱۳۹۸
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدی که خبر شهادتش رو کبوتر آورد
به روایت حاج آقای قرائتی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۸ دی ۱۳۹۸
🔰 توسل به امام زمان (عج)
بعد از شهادت حاج عماد و ازدواج دو فرزند دیگرم -مصطفی و فاطمه- من با جهاد زندگی میکردم. یک شب قبل از ماموریت سوریه، نیمه های شب دیدم با صدای بلند گریه میکند. به سرعت به اتاقش رفتم و متوجه شدم در حال نماز است.
شب جمعه بود و قرار بود فردای آن روز به «قنیطره» سوریه برود. فردای آن روز ازش سوال کردم که چرا گریه می کردی؟ خجالت کشید و گفت: هیچی.
شنبه از سوریه تلفن کرد. پرسیدم کِی برمیگردی؟ جواب داد یا یکشنبه شب و یا دوشنبه. من دوباره پرسیدم که تو آن شب به چه کسی متوسل شده بودی؟ اول حرفی نزد. بعد گفت: من در نمازم خطاب به امام زمان حجت بن الحسن(عج) صحبت میکردم. پرسیدم چه می گفتی؟ سکوت کرد. قسمش دادم که بگو. گفت: به ایشان می گفتم که من بنده گناهکاری هستم و...»
مادر جهاد بقیه حرفها را نگفت و فقط این را گفت که تا وقتی جهاد در این دنیا بود، دل من قرص و آرام بود.
#شهید_جهاد_مغنیه
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۲۹ دی ۱۳۹۸