eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
680 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 قیام عدل الهی 📍قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَّعِينٍ (سوره ملک آیه ۳۰) 📍ﺑﮕﻮ : ﺑﻪ ﻣﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﻫﻴﺪ ﺍﮔﺮ ﺁﺏ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻬﺮﻩ ﺑﺮﺩﺍﺭی ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﺮﻭ ﺭﻭﺩ [ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﺭﺝ ﮔﺮﺩﺩ ] ﭘﺲ ﻛﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺁﺏ ﺭﻭﺍﻥ ﻭ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ ؟✳✳✳ " ﻣﻌﻴﻦ" ﺍﺯ ﻣﺎﺩﻩ" ﻣﻌﻦ" (ﺑﺮ ﻭﺯﻥ ﻃﻌﻦ) ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﮔﺎﻩ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺍﺯ" ﻋﻴﻦ" ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﻭ ﻣﻴﻢ ﺁﻥ ﺯﺍﺋﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻟﺬﺍ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﻣﻔﺴﺮﺍﻥ" ﻣﻌﻴﻦ" ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﺁﺑﻰ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺟﺎﺭﻯ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﻭﻟﻰ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻌﻨﻰ ﺁﺏ ﺟﺎﺭﻯ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺗﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺋﻤﻪ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻉ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﻴﺪﻩ، ﺁﻳﻪ ﺍﺧﻴﺮ ﺑﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻯ ﻉ ﻭ ﻋﺪﻝ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﺴﺘﺮ ﺍﻭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺜﻰ ﺍﺯ ﺍﻣﺎم ﺑﺎﻗﺮ ﻉ ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﻴﻢ" ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﻣﺎﻣﻰ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﻴﺎم ﺑﻪ ﻋﺪﻝ ﺍﻟﻬﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ (ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻯ) ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺎم ﺷﻤﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮔﺮﺩﺩ، ﻭ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻴﺪ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟ ﭼﻪ ﻛﺴﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﺎﻣﻰ ﻣﻰ ﻓﺮﺳﺘﺪ ﻛﻪ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺁﺳﻤﺎﻧﻬﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ، ﻭ ﺣﻠﺎﻝ ﻭ ﺣﺮﺍم ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ". ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ:" ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺗﺎﻭﻳﻞ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﻴﺎﻣﺪ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ". 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
از وصیت_نامه خواهر عزیزم هرگاه خواستی از حجاب خارج شوی☝️و لباس اجنبی♨️ را بپوشی به یاد آور که اشک امام زمانت را جاری می‌کنی،😔 به خون‌های پاکی که ریخته شد برای حفظ این وصیت خیانت میکنی،😞به یاد آور که غرب را در تهاجم فرهنگی‌اش یاری می‌کنی فساد را منتشر می‌کنی و توجه جوانی که صبح و شب سعی کرده نگاهش را حفظ کند جلب می‌کنی،🍃به یاد آور حجابی که بر تو واجب شده تا تو را در حصن نجابت فاطمی حفظ کند تغییر می‌دهی، تو هم شامل آبرویی، بعد از همه اینها اگر توجه نکردی، هویت شیعه را از خودت بردار...✅ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍خاطرات شهید فرهاد شاهچراغی ‌● ●نویسنده :مجیدخادم هر غروب خادم لودر را تحویل می‌گرفت با دونفر محافظ. کار سخت پیش می‌رفت. تمام تن لودر پر از ترکش شده بود. هرشب هم یکی یا هر دو محافظ کشته می‌شدند. جزایری به خادم گفته بود:« توشدی مامور کفن و دفن جهاد،غروب زنده می بری صبح جنازه میاری» این روزها فرهاد خادم فکر می‌کردند و نقشه می‌ریختند برای غروب که مثلاً امشب کجا برویم و کجا را تپه بزنیم که از جایی شب قبل دور باشد هر جا که شبیه کار می شد فردا شبش خمپاره‌ها شخم می‌زنند مجبور بودند با فاصله و دور از هم تپه بسازند. بعضی شب ها یک ساعت این طرف کار می‌کردند آتش که سنگین می شد یک طرف دیگر. اواخر هم صدای بچه‌ها ضبط کرده بودند روی نوار و چند جای خط از بلندگو پخش می کردند تا از عراقی‌ها پراکنده شود و کشته ها کمتر. فرهاد و بقیه تمام تلاششان این بود که شبها تا صبح شده یک شهید کمتر بدهند تا خاکریز کامل شود این کار ها زمان می برد بعد از سه ماه خاکریز تکمیل شد .کمی بعد هم خبر رسید که نخست وزیر دارد می آید آبادان. اول صبح هلیکوپتری که هر روز می آمد تا شهدا و مجروحین را ببرد رجایی را پیاده کرد و از ترس آن که به سنندج سریع بلند شد و رفت تنها بود با کیف دستی اش رزمنده‌ها ریخته بودند دور و برش و سر و دستش را می بوسیدند. زیرزمین بزرگ مسجدی را برای سخنرانی آمد آماده کرده بودند. نیم ساعتی بیشتر صحبت نکرد، زیاد یک جا ماندن خطرناک بود .می گفت« توی شهرها غریبیم و مگر این جاها به امثال شما طرفدار ما باشند و دوروبرمان را بگیرند »می گفت« این روزها دور دست آنهاست که رادیو و تلویزیون توی دستشان است.   دروغ به مردم تحویل می‌دهند ولی اینجا که شما به حقیقت نزدیکتر هستید حرف ما را قبول میکنید.» *می‌گفت من اینجا تازه بین شما کمی دلم آرام گرفته و چیزهایی از این دست که مثلاً فلانی عکسی گرفته توی بیابان های اطراف تهران با لباس نظامی که روی یک پتو دارد نماز می‌خواند و پوتین هایش هم کنار پتو هستند یعنی جبهه است و با همین عکس آنقدر تبلیغ کردند که می‌گویند شما ها چرا نمی‌گذارید کارش را بکند* سخنرانی که تمام شد مردم را هدایت کردند بیرون و همه که رفتن در جایی ماند و فرهاد خادم و تنفر دیگر که دور و برش را هنوز گرفته بودند و سوال می‌کردند. فرهاد گفت:«حالا کجا می خواهید تشریف ببرید؟» _راستش هلیکوپتر که ما را اینجا بی صاحب گذاشت فعلا که هستیم. بچه‌ها گفتند ببریمش خانه آقای جمی. بیرون که آمدیم از زیر زمین، همه دیگر رفته بودند وقتی چند نفری کفش هایشان را پوشیدند دیدیم کفش رجایی و خادم و دو نفر دیگر از بچه ها نیست.کاری نمی‌شد کرد کمی همه خندیدند و بعد یک تاکسی صلواتی که راننده آبادانی بود و توی شهر می چرخید تا مردم را جابجا کند جلوی مسجد همانطور پابرهنه سوار نشان کرد و انسان خانه آقای جمی. آنجا از کفشهای تخت سبز چینی که همراه کمک‌های مردمی رسیده بود یک جفت به رجایی دادند .طول یکی از اتاق های خانه نشستن روی زمین دور هم فرهاد گفت:« آقای رجایی وضعیت ما را که اینجا میبینید و مکافات ماه طول کشید و چقدر شهید دادیم تا یک خاکریز مختصر زدیم ما یک لودر فَکَسَنی .» آقای خادم گفت:«مسئول مهندسی من میگن اگر بلدوزر داشته باشیم کار خیلی جلو میفته. لااقل دیگه سر راه خط، منافقان نمی توانند کمین کنند لاستیکش رو بزنند که کار تعطیل بشه» و قول آن را از رجایی گرفت دو سه روز ماند و تمام خط ها را یکی یکی همراه بچه ها رفت و دید آخرین جایی که رفت هتل مقر گروه دکتر چمران بود که لب شط مستقر بودند . بالاخره بولدوزر کوچکی برایشان فرستادند کوچک بعد از غروب با خادم و فرهاد تحویلش گرفتند با یک راننده سوار جیپی که چند روز قبل توی شهر بی‌صاحب مانده بود و برداشت بود تا تعمیرش کنند و راه بیندازند، مثل چیزهای دیگر. اول خانه آقای جمی رفتند تا تو یه دفعه کند که اگر روزی صاحبش پیدا شد پولش را بپردازند. خادم و راننده توی بلدوزر و فرهاد با چیپ از پشت سرشان .به کمین منافقان نمیخورند و این اصلاً معمول نبود.شهر آرام حرکت کردند .بین شهر و خط، وسط بیابان ناگهان سوت خمپاره ها بلند شد، از آنها بدتر تانکر بنزینی را که چند دقیقه قبل از کنارش رد شده اند را می زنند و با انفجارش شعله هایش مثل نورافکن تمام منطقه را روشن میکند شلیک ها متمرکز می شود روی آنها فرهاد از ماشین بیرون می پرد راننده بلدوزر گیج شده و هراسان نمیداند چه کند. ادامه دارد..✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
: سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد هر حرفی را که می خواهید بزنید فکر کنید که آیا هست یا نه؟ هیچ وقت بی دلیل حرف نزنید ! 🌷 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴خواهی نشوی رسوا 📍ﻗُﻞ ﻟَّﺎ ﻳَﺴْﺘَﻮِﻱ ﺍﻟْﺨَﺒِﻴﺚُ ﻭَﺍﻟﻄَّﻴِّﺐُ ﻭَﻟَﻮْ ﺃَﻋْﺠَﺒَﻚَ ﻛَﺜْﺮَﺓُ ﺍﻟْﺨَﺒِﻴﺚِ ﻓَﺎﺗَّﻘُﻮﺍْ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻳَﺂ ﺃُﻭْﻟِﻲ ﺍﻟْﺄَﻟﺒَﺎﺏِ ﻟَﻌَﻠَّﻜُﻢْ ﺗُﻔْﻠِﺤُﻮﻥَ (سوره مائده آیه ۱۰۰) 📍(ﺑﻪ ﻣﺮﺩم) ﺑﮕﻮ: ﭘﻠﻴﺪ ﻭ ﭘﺎﻙ، ﻳﻜﺴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ، ﮔﺮﭼﻪ ﻋﺪﺩ ﻧﺎﭘﺎﻛﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﺠّﺐ ﻭﺍﺩﺍﺭﺩ. ﭘﺲ ﺍی ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺧﺮﺩ! ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ، ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﺷﻮﻳﺪ.✳✳ 📍ﻃﻴّﺐ ﻭ ﺧﺒﻴﺚ، ﺷﺎﻣﻞ ﻫﺮ ﻧﻮﻉ ﭘﺎﻛﻲ ﻭ ﭘﻠﻴﺪﻱ ﺩﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ، ﺍﻣﻮﺍﻝ، ﺩﺭﺁﻣﺪﻫﺎ، ﻏﺬﺍﻫﺎ ﻭ ﺍﺷﻴﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ می ﺷﻮﺩ. ﻣﻠﺎﻙ ﺩﺭ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎ، ﺣﻖّ ﻭﺑﺎﻃﻞ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻛﺜﺮﺕ ﻭ ﻗﻠّﺖ. «ﻭﻟﻮﺍﻋﺠﺒﻚ ﻛﺜﺮﺓ ﺍﻟﺨﺒﻴﺚ» «ﺍﻛﺜﺮﻳّﺖ» ﻭ ﻓﺮﺍﻭﺍنی، ﻓﺮﻳﺐ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﻢ. «ﺍﻋﺠﺒﻚ» (ﺍﻛﺜﺮﻳّﺖ، ﻧﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ی ﺣﻘّﺎﻧﻴّﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ی ﺑﺮﺗﺮی) ﻣﻨﻄﻖِ «ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻧﺸﻮﻱ ﺭﺳﻮﺍ، ﻫﻤﺮﻧﮓ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺷﻮ» ﻗﺮﺁﻧﻲ ﻧﻴﺴﺖ. «ﻭ ﻟﻮ ﺍﻋﺠﺒﻚ ﻛﺜﺮﺓ ﺍﻟﺨﺒﻴﺚ» ﺑﻲ ﺗﻘﻮﺍیی، ﻧﺸﺎﻧﻪ ی بی ﺧﺮﺩی ﺍﺳﺖ. «ﻓﺎﺗّﻘﻮﺍ ﺍﻟﻠّﻪ ﻳﺎ ﺃﻭﻟﻲ ﺍﻟﺎﻟﺒﺎﺏ» ﺷﻨﺎﺧﺖ ﭘﺎﻙ ﺍﺯ ﻧﺎﭘﺎﻙ ﻭ ﺗﻘﻮﺍ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻭﺗﺴﻠﻴﻢ ﻣﻮﺝ ﻭ ﻫﻴﺎﻫﻮی ﺟﻤﻌﻴّﺖ ﻧﺸﺪﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺎﺭ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪﺍﻥ ﺍﺳﺖ. «ﻓﺎﺗّﻘﻮﺍ ﺍﻟﻠّﻪ ﻳﺎ ﺃﻭﻟﻲ ﺍﻟﺎﻟﺒﺎﺏ» ﺭﺳﺘﮕﺎﺭی ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺧﺮﺩ، ﺑﻪ ﺗﻘﻮﺍی ﺍلهی ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ. «ﻓﺎﺗّﻘﻮﺍ ﺍﻟﻠّﻪ ﻳﺎ ﺃﻭﻟﻲ ﺍﻟﺎﻟﺒﺎﺏ ﻟﻌﻠّﻜﻢ ﺗﻔﻠﺤﻮﻥ»✴✴ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
Part10_ذوالفقار.mp3
9.21M
📗🎧 کتـاب صوتـی «ذوالفقـــار» 🔸برشی‌هایی از خاطرات شفاهی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 فریب نخورید یه ذره مو بیرون باشه به کجا بر می‌خوره؟! 🎙شیخ حسین انصاریان 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍خاطرات شهید فرهاد شاهچراغی ‌● ●نویسنده :مجیدخادم فرهاد می پرد بالای بلدوزر و می گوید:« سریع تپه چیزی بزن پشت پناه بگیریم» چیزی طول نمی کشد تا بولدوزر تپه های بزرگی درست می کند و پشتش قایم می‌شوند.خادم ذوق کرده بود از سرعت و قدرت بلدوزر .صدای تلق تولوق برخورد ترکش ها با بدنه گوش را بیشتر از صدای انفجارها پر کرده بود .تا صبح تپه و اطرافش را هم اینطور زدند  . زیر بولدوزر نمی‌توانستند تکان بخورند .بچه ها نماز شب را نیمه‌های شب ،همانجا دراز کشیده خواندند. هوا روشن شده که شلیک ها قطع می‌شود می‌روند قرارگاه تا کمی بخوابند. خادم هنوز روی پتو چشمش گرم نشده که فرهاد آمده بالای سرش و با شوقِ بیدارش کرده «پاشو خادم که کاری کردیم کارستون» _چکار کردیم؟ _ارتشی ها یکی را فرستادند, مهندس قرارگاه شما کیه که دیشب دشمن را کانالیزه کرده. می خوام ببینم چیکار کرده؟ _چی چی لیزه ؟ _نمیدونم فقط انگار یه کار خوبی کردیم فرصت میشه بریم اتاق جنگ شوند اونجا رفتیم فقط به روی خودت نیار یه وقت خودتون شکنی ها هرچی گفتم یه جوری تفریح برو که فقط بشه اون قضیه خمپاره‌ها را بفهمیم. _شاید هم یک مهمات گرفتیم. فکر می‌کنم اگر بتوانند به شکلی به اتاق جنگ ارتشی ها راه پیدا کنند و بفهمند شکل آرایش نیروهای عراقی چگونه است و عمق دشمن مقابل خط آنها چقدر است فرهاد مجبور بود که بعضی خمپاره‌ها که می خوردند لب خط مایا بین خط ما و عراقی ها خمپاره های خودی هستند که جایی از پشت سر عراقی ها شلیک می شدند اگر این درست بود می شد دشمن را در آن منطقه قیچی کرد. یکی دو بار با هم با خادم رفته بودند اما راهشان نداده بودند به آنها گفته بود به قد و قواره تان می خورد که بخواهیم راهتان بدهیم اتاق جنگ شما مگر از جنگ چه می دانید این دست حرفها. آنجا ارتشی‌ها باز گفتند شما دشمن را کانالیزه کردین فرهاد و خادم باز درست نفهمیده بودند یعنی چه. «دیشب تمام آتش دشمن متمرکز شده بود روی یک نقطه نزدیک شما که این کمک خیلی خوبی برای ما بود و حجم آتش روی بخش‌های دیگه کم شده بود از شما می‌خواهیم این کار را نزدیک خط ما هم انجام بدهید» همانجا فرهاد با یکی از فرماندهان فرهنگ صیاد شیرازی که این حرف‌ها را می‌زد آشنا شد و قرار شد آن شب نزدیک آنها هم تپه بزرگ دیگری بزنند .تپه ای زدند چند برابر تپه قبلی و باز همان اتفاق شب قبل تکرار شد. فرهاد می‌گفت :«خادم بیا یه لوله چوبی بزاریم روی سرش فکر کنند رویش تانکه» از فردا همراه با زیر آتش گرفتن هر دو تپه خط عراقی ها هم عقب نشست. شاید می‌ترسیدند توی دید برج دیده‌بانی ایرانی‌ها که تازه ساخته شده بودند، قرار گرفته باشد. این فرض صیاد بود. از آن به بعد فرهاد شد رابطه بین بچه‌های سپاه و ارتش. گفتند که پیش از آنها وقت برای گرفتن مهمات می‌رفتند، ارتشی ها می گفتند ما دستور نداریم و اگر بدهیم اذیتمان می کنند. تنها گاهی یک تانک می فرستادند که می آمد توی خطای دیگر اینکه یا سنگری عراقی را می‌زند و برمی‌گشت. بعد که فرهاد با صیاد شیرازی و سرهنگ کهتری آشنا شد ،کار کمی راحت شد. صیاد هماهنگ می‌کرد که ما پنهانی مهمات را برایتای تان می گذاریم کل آنجا که ستون پنجم رئیس جمهور توی ارتشی‌ها نفهمد بعد شما بروید و تک بزنید همین کار را هم می کردند. ادامه دارد..✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
📸 استخوانـــے آمده از یوسفــی مـــادر غم دیده را یاری ڪنی 📎 پ ن : پایان فراق ۳۳ ساله ی مادر شهید هراچ هاکوپیان ۱۱ مهر ۹۹,کلیسای میناس مقدس ,اصفهان🌷 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هیچ وقت باصدای بلند حرف نمیزد. رفتاروعمل خوب اوبودکه همیشه مرا متوجه اشتباهاتم می کرد. مثلااگر میخواست بگوید، حجابت راحفظ کن، از میان عکسهایم آن یکی راکه باچادر گرفته بودم، انتخاب میکردومی گفت: این خوب است. اینجاخیلی قشنگ شده ای. همان مدت کمی که درخانه بودند، اختصاص داشت به خانه وخانواده وباتوجه به اینکه مادرم تنهادختر خانواده شان بودند، پدرم بادرک شرایط زندگی گذشته مادرم، اجازه نمی دادند ایشان برای انجام کارهای منزل متحمل سختی بشوندواکثرکارهارا خودشان انجام میدادند. ✍️راوی:دخترشهید 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 شخصی تعریف می کرد: توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرد که با تلفن صحبت می کرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت: همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به باقالی پلو و ماهیچه. بعد از 18 سال دارم بابا میشم. چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچۀ 3یا 4 ساله ای را گرفته بود که به او بابا می گفت. پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم. مرد با شرمندگی زیاد گفت: آن روز در میز بغل دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیرزن با دیدن منوی غذاها گفت: ای کاش می شد امروز باقالی پلو با ماهیچه می خوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذر خواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند، من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه. انسانها را در زیستن بشناس نه در گفتن؛ در گفتار همه آراسته اند. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴 نابغه محجبه و بایکوت رسانه ای ❗️ 🔹 خلفی دختر محجبه و ایرانی ، حافظ کل کریم در هفت سالگی بوده و در سن ۱۳ سالگی مدرک کارشناسی گرفته و در کارشناسی ارشد هم قبول شده ، اما چرا مورد توجه رسانه ها قرار نگرفته؟!!!! ❌ دلیلش مشخص است : رسانه های و انقلابی که دچار فرماندهی بوده و هر کدام بسمتی بی هدف حرکت می کنند و حواسشان به حاشیه ها و پوست موزهایی است که زیر پایشان گذاشته شده!!! رسانه های و اصلاح طلب هم نمیخواهند چهره یک دختر محجبه نابغه را بزرگ کنند. چون در فرهنگ ، نابغه باید و لارج باشد ، زن باید آستین کوتاه پوشیده و با غلیظ نماد یک زن غربی را بنمایش بگذارد!!!! ❌ دختران محجبه در جمهوری اسلامی هم مظلومند. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆