eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
682 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💠 در رثای بزرگ‌مرد پانزده‌ساله‌ای که پروانه‌سان به آتش زد و ققنوس‌وار جاودان شد. 🍃 عروج از دل آتش سر تا به پا شد نور و چون فانوس برخاست چون بود با پروانه‌ها مأنوس، برخاست تا پا نهاد آن مرد بی‌پروا در آتش آه از نهاد آتش و فانوس برخاست تنها نه نام او، مرامش هم علی بود در پای عزّ و غیرتش ناموس برخاست چون قطره‌ای گمنام دل را زد به دریا افزون‌تر از دریا شد، اقیانوس برخاست فهمیده بود اندیشۀ فهمیده‌ها را چون گوهری ناب از دل قاموس برخاست از خیل دم‌سردان و بی‌دردان جدا بود از درد همسایه چو جالینوس برخاست در ماتم این لالۀ آتش‌گرفته از بلبلان غم‌زده قالوس برخاست هم اشک از چشم جوانمردان فرو ریخت هم از لب آزادگان افسوس برخاست در وصف او شعر و حماسه در هم آمیخت پروانه در آتش شد و ققنوس برخاست ✍️ ، ۱۴۰۰/۰۷/۰۲ 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 ●برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید برای رضای خدا ڪار ڪنید بگویید : خداونـدا نه برای بهشت و نه برای شهـادت ، اگر تو ما را در جهنمت بیندازی فـقط از مـا راضی باشی برای مـا کافـی است. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌱ما ڪھ روۍ حجاب این‌ قدر مقیّدیم، بھ خاطر این است ڪھ حفظ حجاب، بھ زن کمڪ مۍکند تابتواند بھ آن رتبھ معنوۍ عالـے خود برسد🌱. رهبرانقلابـ !'🍃🌺 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :7⃣7⃣ قابلمه غذا را آوردم. گفتم: «آن را ولش کن بیا شام بخوریم، خیلی گرسنه ام.» نیامد. نشستم و نگاهش کردم. دیدم یک دفعه رادیو را گذاشت زمین و بلند شد. بشکنی توی هوا زد و دور اتاق چرخید. بعد رفت سراغ خدیجه او را از توی گهواره برداشت. بغلش کرد و بوسید. و روی یک دست بلندش کرد. به هول از جا بلند شدم و بچه را گرفتم و گفتم: «صمد چه خبر شده. بچه را چه کار داری. این بچه هنوز یک ماهش هم نشده. چلّه گی دارد. دیوانه اش می کنی!» می خندید و می چرخید و می گفت: «خدایا شکرت. خدایا شکرت!» خدیجه را توی گهواره گذاشتم. آمد و شانه هایم را گرفت و تکانم داد. بعد سرم را بوسید و گفت: «قدم! امام دارد می آید. امام دارد می آید. الهی قربان تو و بچه ات بروم که این قدر خوش قدمید.» بعد کتش را از روی جالباسی برداشت. ماتم برده بود. گفتم: «کجا؟!» گفت: «می روم بچه ها را خبر کنم. امام دارد می آید!» این ها را با خنده می گفت و روی پایش بند نبود. خدیجه از سر و صدای صمد خواب زده شده بود. گفتم: «پس شام چی؟! من گرسنه ام.» برگشت و تیز نگاهم کرد و گفت: «امام دارد می آید. آن وقت تو گرسنه ای. به جان خودم من اشتهایم کور شد. سیر سیرم.» ادامه دارد...✒️ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣7⃣ مات و مبهوت نگاهش کردم. گفتم: «من شام نمی خورم تا بیایی.» خیلی گذشت. نیامد. دیدم دلم بدجوری قار و قور می کند. غذایم را کشیدم و خوردم. سفره را تا کردم که خدیجه بیدار شد. بچه گرسنه اش بود. شیرش را دادم. جایش را عوض کردم وخواباندمش توی گهواره. نشستم و چشم دوختم به سیاهی شب که از پشت پنجره پیدا بود. همانطوری خوابم برد. خیلی از شب گذشته بود که با صدای در از خواب پریدم. صمد بود. آهسته گفت: « چرا اینجا خوابیدی؟!» رختخوابم را انداخت و دستم را گرفت و سر جایم خواباندم. خواب از سرم پریده بود. گفتم: «شام خوردی؟!» نشست کنار سفره و گفت: «الان می خورم.» خدیجه از خواب بیدار شده بود. لحاف را کنار زدم. خواستم بلند شوم. گفت: «تو بگیر بخواب، خسته ای.» نیم خیز شد و همان طور که داشت شام می خورد، گهواره را تکان داد. خدیجه آرام آرام خوابش برد. بلند شد و چراغ را خاموش کرد. گفتم: « پس شامت؟!» گفت: « خوردم.» صبح زود که برای نماز بلند شدم، دیدم دارد ساکش را می بندد. بغض گلویم را گرفت. گفتم: «کجا؟!» ادامه دارد... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هركه جان به جانانه سپرد گوي نيك بختي را ببرد؛ عزيزان وقت نيست ... دير است !! به انتظار ننشينيد، انسان با 40، 50 سال عمر مى خواهد خودش را براى ابد بسازد. رحلت جانگداز علامه ذوالفنون، عارف وارسته رو تسلیت عرض می‌نماییم. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
♦️سوال: مگر اسلام کامل نیست؟ پس آیا باید درباره همه علوم کامل صحبت کرده باشد؟ ❇️پاسخ: علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه شریفه که می‌فرماید قرآن "تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ" است یعنی قرآن همه‌چیز را بیان کرده است، تفسیر زیبایی می‌کنند. ایشان می‌گوید قرآن(و روایات اهل بیت) همه‌چیز را برای‌ هدایت انسان گفته است نه همه مسائل، چون وظیفه قرآن و اسلام هدایت انسان است. بنابراین چیزی از هدایت را فروگذار نکرده است اما معنایش این نیست که قرآن و روایات راجع به انرژی هسته‌ای، فیزیک، شیمی، (طب) و علوم دیگر گفته باشند چون رسالتش اصلا این نبود. آیا راجع به انرژی هسته‌ای روایت داریم؟ ‌آیا انرژی هسته‌ای اسلامی است یا غیراسلامی است؟ علامه طباطبایی درباره علوم دینی و غیردینی می‌فرمایند این به فلسفه علم بازمی‌گردد و جهان‌بینی. اگر جهان‌بینی ما توحیدی باشد همه علوم توحیدی می‌شود. الان هم دقت کنید رهبر انقلاب درباره انرژی هسته‌ای بر اساس مبانی شرعی و دینی می‌فرمایند اگر انرژی هسته‌ای در خدمت مردم و سلامت مردم و رفاه حال استفاده شود اسلامی است، اگر برای کشت‌وکشتار استفاده شود حرام می‌شود. عکس مربوط به عمل جراحی علامه طباطبایی در انگلیس می‌باشد. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍"شب‌های پرستاره ۱۴۰۰" 🎬برشی کوتاه از روایت اول 📲با انتشار این پست ما را همراهی کنید 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#حجاب_آقایان 🔸آقای عزیزی که با شلوارک بیرون میری، یا شلوار جذب زاپ دار فاق کوتاه 😬🤯می‌پوشی ... 🔹اینو بدون که این نوع پوشش ات به اندازه دختری که شلوار ۶۰ سانت میپوشه زننده است‼️ 🔸اگه فکر کردی #حجاب فقط برای خانم هاست، 🔹در اشتباهی! ✅چون #عفت یک صفت عمومی انسانیه و محدود به جنسیت نیست⚠️ #پویش_حجاب_فاطمے
﷽ 🚫شایعه: جنازه صدام درآوردن ببرن زادگاهش بعد11سال هنوزسالمه اینو چی تفسیرمیکنید علما این کلیپ در عراق غوغای به پا کرده معلوم نیست انگلیس چه نقشه شومی برای منطقه در دست اجرا دارد امریکا ماه اینده خروج نیروهایش را از عراق شروع میکنه وعاقبت کار عراق دقیقا مثل افغانستان خواهد شد ❇️پاسخ: 1️⃣صدام در سال 2006 به دار آویخته شد و جسد او به زادگاهش در روستای العوجه منتقل و به خاک سپرده شد. https://b2n.ir/e64231 2️⃣این جسد و فیلم مربوط به زمانی‌ست که صدام را بعد از اعدام دفن کردند و ارتباطی به نبش قبر او بعد از ۱۴ سال ندارد زیرا اگر نبش قبر بود می‌بایست هنگام نبش قبر و بیرون آوردن جسد، با سالم بودن آن مواجه می‌شدند ولی فیلم، خداحافظی حاضران با جنازه و “دفن” صدام را نشان می‌دهد نه نبش قبر او را. http://saydtabatabae.ir/805/ 3️⃣ این ویدئو افراد عشیره البوناصر از بستگان صدام حسین را نشان می دهد که در حال تشییع و تدفین وی پس از اعدامش در تاریخ 31 دسامبر 2006 هستند. tabnak.ir/003Kju 4️⃣از ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۱ ۱۷ سال می‌گذرد، عنوان کردن ۱۱ سال نشان می‌دهد که شایعه قدیمی است! 5️⃣اینکه هدف کسانی که این شایعه قدیمی را باردیگر بازنشر کرده اند و آنرا به سیاست های انگلیس و خروج آمریکا از افغانستان و عراق ربط داده اند، چیست؟ مشخص نیست! 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| شکارچی تانک در جهان! ‌ 📌 روایتی از قهرمانی شهید "محمدعلی صفا"‌ که در شروع جنگ با انهدام ۱۶۴ تانک بعثی باعث عقب نشینی دولشکر دشمن در خرمشهر شد 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :9⃣7⃣ گفت: «با بچه های مسجد قرار گذاشتیم بعد از اذان راه بیفتیم. گفتم که، امام دارد می آید.» یک دفعه اشک هایم سرازیر شد. گفتم: «از آن وقت که اسمت روی من افتاد، یا سرباز بودی، یا دنبال کار. حالا هم که این طور. گناه من چیست؟! از روز عروسی تا حالا، یک هفته پیشم نبودی. رفتی تهران پی کار، گفتی خانه مان را بسازیم، می آیم و توی قایش کاری دست و پا می کنم. نیامدی. من که می دانم تهران بهانه است. افتاده ای توی خط تظاهرات و اعلامیه پخش کردن و از این جور حرف ها. تو که سرت توی این حرف ها بود، چرا زن گرفتی؟! چرا مرا از حاج آقایم جدا کردی. زن گرفتی که این طور عذابم بدهی. من چه گناهی کرده ام. شوهر کردم که خوشبخت شوم. نمی دانستم باید روز و شب زانوی غم بغل کنم و بروم توی فکر خیال که امشب شوهرم می آید، فردا شب می آید...» خدیجه با صدای گریه من از خواب بیدار شده بود و گریه می کرد. صمد رفت گهواره را تکان داد و گفت: «راست می گویی. هر چه تو بگویی قبول دارم. ولی به جان قدم، این دفعه دیگر دفعه آخر است. بگذار بروم امامم را ببینم و بیایم. اگر از کنارت جم خوردم، هر چه دلت خواست بگو.» خدیجه اتاق را روی سرش گذاشته بود. بندهای گهواره را باز کردم و بچه را بغل گرفتم. گرسنه اش بود. آمد، نشست کنارم. خدیجه داشت قورت قورت شیر می خورد. ادامه دارد...✒️ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣8⃣ خم شد و او را بوسید. صدایش را عوض کرد و با لحن بچه گانه ای گفت: «شرمنده تو و مامانی هستم. قول می دهم از این به بعد کنارتان باشم. آقای خمینی دارد می آید. تو و مامان دعا کنید صحیح و سالم بیاید.» بعد بلند شد و به من نگاه کرد و با یک حالتی گفت: «قدم! نفس تو خیر است. تازه از گناه پاک شده ای. برای امام دعا کن به سلامت هواپیمایش بنشیند.» با گریه گفتم: «دلم برایت تنگ می شود. من کی تو را درست و حسابی ببینم...» چشم هایش سرخ شد گفت: «فکر کردی من دلم برای تو تنگ نمی شود؟! بی انصاف! اگر تو دلت فقط برای من تنگ می شود، من دلم برای دو نفر تنگ می شود.» خم شد و صورتم را بوسید. صورتم خیسِ خیس بود. چند روز بعد، انگار توی روستا زلزله آمده باشد، همه ریختند توی کوچه ها، میدان وسط ده و روی پشت بام ها. مردم به هم نقل و شیرینی تعارف می کردند. زن ها تنورها را روشن کرده و نان و کماج می پختند. می گفتند: «امام آمده.» در آن لحظات به فکر صمد بودم. می دانستم از همه ما به امام نزدیک تر است. دلم می خواست پرنده ای بودم، پرواز می کردم و می رفتم پیش او و با هم می رفتیم و امام را می دیدیم. ادامه دارد...✒ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔻درباره منشأ و چرایی فکر می‌کردم، به نظرم رسید مسئله فراتر از تخریب تولیدات ایرانی است: روش رایج تسلط استکبار بر جوامع خوار و خفیف کردن آنها است مانند فرعون که قرآن کریم شیوه‌ی استعماری او را همین روش معرفی می‌کند: «فاستخف قومه فاطاعوه» (سوره زخرف آیه ۵۴) 🔻بنابراین هرکس مخصوصاً افراد مشهور مانند خوانندگان، بازیگران، ورزشکاران و... که از تولیداتی مانند استفاده می‌کنند سهم بزرگی در مبارزه با استکبار دارند زیرا در حقیقت عزت و امید را به جامعه تزریق می‌کنند. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
▫️من در مقطعی این توفیق و لیاقت را پیدا کردم که در جنگ با داعش در عراق، همرزم شهید هادی طارمی باشم. آنجا هادی را که دیدم، پرسیدم: از حاج قاسم چه خبر؟ گفت: "الحمدلله سالم و سلامت است." ▫️آن روز توانستم به دستبوسی سردار بروم. به هادی گفتم: حاج قاسم اجازه میده باهاش عکس بگیرم؟ گفت: "حاج قاسم بزرگتر از این حرف‌هاست. عکس که چیزی نیست. حتی اجازه میده باهاش غذا بخوری." ▫️هادی مرا پیش سردار برد و به‌عنوان یک مدافع حرم هم‌محله‌ای به ایشان معرفی کرد و حاج قاسم هم خوشحال شد. آن روز بیش از هر چیزی،‌ به این افتخار کردم که یکی از بچه‌های شادآباد،‌ محافظ سردار سلیمانی است. شاید باورتان نشود، آن روز من سر سفره صبحانه حاج قاسم نشستم و از دست خودش لقمه گرفتم.» ▫️«هادی می‌گفت: من هر روز از دست حاج قاسم،‌ لقمه متبرک می‌گیرم. این به‌جای خود اما نکته مهم، صمیمیت سردار با نیروهایش بود. سردار حتی خودش لقمه در دهان نیروهایش می‌گذاشت. ✍به روایت همرزم شهید 📎محافظ رشید حاج قاسم سلیمانی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پیامد عدم رعایت عفاف ♨️ عاقبت افرادی که دستورالعمل خالق هستی و حدود تعیین شده از سمت را بیهوده دانسته و خودشان نسبت به حد و مرز و خانواده خود اقدام می‎کنند، چندان دلپذیر نخواهد بود! 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :1⃣8⃣ توی قایش یکی دو نفر بیشتر تلویزیون نداشتند. مردم ریخته بودند جلوی خانه آن ها. حیاط و کوچه از جمعیت سیاهی می زد. می گفتند: «قرار است تلویزیون فیلم ورود امام و سخنرانی ایشان را پخش کند.» خیلی از پسرهای جوان و مردها همان موقع ماشین گرفتند و رفتند تهران. چند روز بعد، صمد آمد، با خوشحالی تمام. از آن وقتی که وارد خانه شد، شروع کرد به تعریف کردن. می گفت: «از دعای خیر تو بود حتماً. توی آن شلوغی و جمعیت خودم را به امام رساندم. یک پارچه نور است امام. نمی دانی چقدر مهربان است. قدم! باورت می شود امام روی سرم دست کشید. همان وقت با خودم و خدا عهد و پیمان بستم سرباز امام و اسلام شوم. قسم خورده ام گوش به فرمانش باشم. تا آخرین نفس، تا آخرین قطره خونم سربازش هستم. نمی دانی چه جمعیتی آمده بود بهشت زهرا. قدم! انگار کل جمعیت ایران ریخته بود تهران. مردم از خیلی جاها با پای پیاده خودشان را رسانده بودند بهشت زهرا. از شب قبل خیابان ها را جارو کرده بودند، شسته بودند و وسط خیابان ها را با گلدان و شاخه های گل صفا داده بودند. نمی دانی چه عظمت و شکوهی داشت ورود امام. مرد و زن، پیر و جوان ریخته بودند توی خیابان ها. موتورم را همین طوری گذاشته بودم کنار خیابان. تکیه اش را داده بودم به درخت، بدون قفل و زنجیر. رفته بودم آنجایی که امام قرار بود سخنرانی کند. بعد از سخنرانی امام، موقع برگشتن یک دفعه به یاد موتورم افتادم. ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
●من به‌خاطر منطق خویش برای دفاع از اسلام و حریم اهل بیت(ع) وارد جنگ با دشمنان اسلام شدم و با عشق و علاقه و رضایت کامل جان خویش را فدای این راه می‌نمایم و می‌روم تا انتقام سیلی حضرت زهرا(س) را بگیرم. ●من از مردم ایران می‌خواهم تفرقه‌اندازی نکنید، با هم متحد باشید، دین اسلام را سربلند نگه دارید، به دوستان و آشنایان توصیه می‌کنم نماز اول وقت و با حضور قلب بخوانید. ● پدر و مادر را گرامی و محترم بدارید، از طهارت و معصومیت خود شدیداً حراست و پاسداری کنید، پیوند به ائمه اطهار(ع) و به‌خصوص امام هشتم را مستحکم کنید و خدای متعال و مهربان را در همه حال به‌یاد داشته باشید. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔹پایه غیرت و حیا🔹 👈اگه میدونستی حتی توجه به تغذیه حلال باردار یا مجالسی که شرکت می‌کنه ،یا نوع که در این دوران گوش میده چقدر میتونه تو آینده‌ی جنین اثر داشته باشه‼️ 👈دیگه تازه تو بیست سالگی بعد از آسیب دیدن فرزندت نمیپرسیدی چکار کنم پسرم باشه یا دخترم ⁉️ ☝️چون تربیت از دوران جنینی و شیرخوارگی نوزاد شروع میشه ... نه در دوران جوانی ‼️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :2⃣8⃣ تا رسیدم، دیدم یک نفر می خواهد سوارش شود. به موقع رسیده بودم. همان لحظه به دلم افتاد. اگر برای این مرد کاری انجام دهم، بی اجر و مزد نمی ماند. اگر دیرتر رسیده بودم، موتورم را برده بودند.» بعد زیپ ساکش را باز کرد و عکس بزرگی را که لوله کرده بود، درآورد. عکس امام بود. عکس را زد روی دیوار اتاق و گفت: «این عکس به زندگی مان برکت می دهد.» از فردای آن روز، کار صمد شروع شد. می رفت رزن فیلم می آورد و توی مسجد برای مردم پخش می کرد. یک بار فیلم ورود امام و فرار شاه را آورده بود. می خندید و تعریف می کرد وقتی مردم عکس شاه را توی تلویزیون دیدند، می خواستند تلویزیون را بشکنند. بعد از عید، صمد رفت همدان. یک روز آمد و گفت: «مژده بده قدم. پاسدار شدم. گفتم که سرباز امام می شوم.» آن طور که می گفت، کارش افتاده بود توی دادگاه انقلاب. شنبه صبح زود می رفت همدان و پنج شنبه عصر می آمد. برای اینکه بدخلقی نکنم، قبل از اینکه اعتراض کنم، می گفت: «اگر بدانی چقدر کار ریخته توی دادگاه. خدا می داند اگر به خاطر تو و خدیجه نبود، این دو روز هم نمی آمدم.» ادامه دارد... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 حکایت جوان فرانسوی که طلبه و عاشق شهادت شد 🎥 شهید کمال کورسل 🗺 از فرانسه تا قم 🕌 از مسیحیت تا اسلام و تبعیت از و شهادت در عملیات مرصاد 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌷✨ آقا محمدهادی میگفت: وقتے انسانے کارهايش را براے خدا و پنهانے انجام دهد، خداوند در هميـن دنيا🌍 آن را آشکار ميکند. محمـدهادے مصداق هميـن مطلب است. او گمنام فعاليت کرد و مظلومانه شهيد شد.🕊 به همين دليل است که بعد از شهادت، شما از شهید هادی ذوالفقاری زياد شنيده ايد و بعد از اين هم بيشتر خواهيد شنيد...😊 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
♨️ایمان خوبه اما واسه بقیه‼️ #گفتگو🗣 👱‍♀با توپ پر میگفت: _آدم داریم باحجابه ولی هزارکار میکنه! بی‌حجابم داریم که آدم درست و #باایمانیه! 🧕_ولی بعضی بی‌حجابا با نوع پوشش و رفتارشون دل شوهر و برادر منو میبرن... 👱‍♀_اگه شوهرت واقعا با ایمانه ؛نباید دلش بلرزه! 🧕_شما که حرف از #ایمان میزنی خودتم بهترنیس حجابتو بهتر کنی؟عزیزم همون خدایی که تو قرآنش از نگاه مردا گفته، چندجا از #حجاب و #عفاف خانوما هم گفته 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🔴اگه مرد باایمان نباید به‌نامحرم نگاه‌کنه، 🔵زن با‌ایمان هم نباید بی‌حجاب باشه... هر دو باید رعایت کنن😊 #پویش_حجاب_فاطمے
⁉️ اگر پیامبران الهی معصوم هستند پس چرا حضرت موسی علیه السلام شخصی را کشت و فرار کرد؟ 🔰 بله پیامبران الهی معصوم هستند و به اعتقاد ما پیامبران حتی قبل از بعثت نیز معصوم می باشند. مقدمتا باید خدمت شما عرض کنم که گناه زمانی صورت می گیرد که انسان یا واجبی را ترک کند و یا حرامی را مرتکب شود که در این صورت فرد معصوم نباید دچار آن شود. 💢 اما در رابطه با داستان حضرت موسی علیه السلام چیزی که نقل شده است این است که دو نفر با هم دعوا می کردند که یکی از آنها مظلوم بود و یکی ظالم؛ و حضرت جهت دفاع از مظلوم یک مشت به آن ظالم زدند که او هم بوسیله همان مشت از دنیا رفت.(آیه 15 قصص) 📌با توجه به این داستان به چند نکته باید توجه کرد. 1️⃣ نکته اول: حضرت موسی علیه السلام مرتکب گناه نشده است تا اینکه با عصمت ایشان منافات داشته باشد چرا که اگر انسان در مقام دفاع از خود و یا مظلومی؛ کسی را بکشد شرعا گناهی مرتکب نشده است و به وظیفه خود عمل نموده است. 2️⃣ نکته دوم: برای قتل عمد که گناه محسوب شود قاتل یا باید نیت قتل داشته باشد و یا با آلت و وسیله قتل مرتکب قتل شود که حضرت موسی علیه السلام مشتی که زد به نیت قتل نبود و آلت قتاله ای جهت قتل همراه نداشت پس قتل عمدی صورت نگرفته است و تنها ترک اولی بوده که آن هم نباید در آن زمان در شهر حاضر می شد تا این اتفاق پیش بیاید. 3️⃣ نکته سوم: مقتول قبطی و از فرعونیان بود و از افرادی بودند که انسان های بی گناه زیادی را کشته بودند و ظلم آن ها طوری بود که قتلشان نتنها اشکال نداشت بلکه واجب القتل بودند. ✅ پس حضرت موسی علیه السلام گناهی نکرده بودند تا برای عصمتشان مشکلی پیش بیاید بلکه فقط ترک اولی بود. 📚 بیانات استاد محمدی شاهرودی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
●محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...» ●می‌گفت همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش برکت زندگی است.» ●در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که می‌گفت «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از بیت‌المال به گردنم نماند.» ●محمد خیلی خوش اخلاق بود. واقعاً اگر بگویم اخم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی درمعراج شهدا برای آخرین‌بار او را دیدم همان لبخند زیبا و همیشگی را روی لب داشت. ‌●خدا را شکر می‌کنم که محمد من هم شهید شد.چون او شهادت را دوست داشت.خیلی شهادت را دوست داشت. ✍به روایت همسر شهید 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🦋بانوجان🦋 🌱 از تو فقط یکی در دنیا هست نہ‌ڪپی‌هایےڪه همه‌یڪ‌شڪل‌ویڪ رنگند ... 🌱باورڪن صورت ساده‌ی تو دوست داشتنے و زیباست... 🍀صورتے ڪه نقاشی خداست ... 🌱 چون پشت این چهره ، دلے مهربان جادارد و قلبے پاڪ که فقط جای خداست 🌱باورڪن تیغ جراحے یا نقاشے آرایشگرها ؛ از تو نسخه‌اے زیبا نمےسازد! زیبایے به لب و گونه و مژه‌ تصنعے نیست... 🍀جذابیتت به اصل بودنت است ؛ نه کپی شدن 🌱همانگونه ڪه هستے خودت را بپذیر 🍃🤍توبهترینے،بانوےعفیف🤍🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :3⃣8⃣ تازه فهمیده بودم دوباره حامله شده ام. حال و حوصله نداشتم. نمی دانستم چطور خبر را به دیگران بدهم. با اوقات تلخی گفتم: «نمی خواهد بروی همدان. من حالم خراب است. یک فکری به حالم بکن. انگار دوباره حامله شده ام.» بدون اینکه خم به ابرو بیاورد، زود دست هایش را گرفت رو به آسمان و گفت: «خدا را شکر. خدا را صدهزار مرتبه شکر. خدایا ببخش این قدم را که این قدر ناشکر است. خدایا! فرزند خوب و صالحی به ما عطا کن.» از دستش کفری شده بودم. گفتم: «چی؟! خدا را شکر، خدا را شکر. تو که نیستی ببینی من چقدر به زحمت می افتم. دست تنها توی این سرما، باید کهنه بشویم. به کارِ خانه برسم. بچه را تر و خشک کنم. همه کارهای خانه ریخته روی سر من. از خستگی از حال می روم.» خندید و گفت: «اولاً هوا دارد رو به گرمی می رود. دوماً همین طور الکی بهشت را به شما مادران نمی دهند. باید زحمت بکشید.» گفتم: «من نمی دانم. باید کاری بکنی. خیلی زود است، من دوباره بچه دار شوم.» گفت: «از این حرف ها نزن. خدا را خوش نمی آید. خدیجه خواهر یا برادر می خواهد. دیر یا زود باید یک بچه دیگر می آوردی. امسال نشد، سال دیگر. این طوری که بهتر است. با هم بزرگ می شوند.» ادامه دارد...✒️ ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣8⃣ یک جوری حرف می زد که آدم آرام می شد. کمی تعریف کرد، از کارش گفت، سربه سر خدیجه گذاشت. بعد هم آن قدر برای بچه دوم شادی کرد که پاک یادم رفت چند دقیقه پیش ناراحت بودم. صمد باز پیش ما نبود. تنها دل خوشی ام این بود که از همدان تا قایش نزدیک تر از همدان تا تهران است. روز به روز سنگین تر می شدم. خدیجه داشت یک ساله می شد. چهار دست و پا راه می رفت و هر چیزی را که می دید برمی داشت و به دهان می گذاشت. خیلی برایم سخت بود با آن شکم و حال و روز دنبالش بروم و مواظبش باشم. از طرفی، از وقتی به خانه خودمان آمده بودیم، از مادرم دور شده بودم. بهانه پدرم را می گرفتم. شانس آورده بودم خانه حوری، خواهرم، نزدیک بود. دو سه خانه بیشتر با ما فاصله نداشت. خیلی به من سر می زد. مخصوصاً اواخر حاملگی ام هر روز قبل از اینکه کارهای روزانه اش را شروع کند، اول می آمد سری به من می زد. حال و احوالی می پرسید. وقتی خیالش از طرف من آسوده می شد، می رفت سر کار و زندگی خودش. بعضی وقت ها هم خودم خدیجه را برمی داشتم می رفتم خانه حاج آقایم. سه چهار روزی می ماندم. اما هر جا که بودم، پنج شنبه صبح برمی گشتم. دستی به سر و روی خانه می کشیدم. صمد عاشق آبگوشت بود. ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌹فرازی از وصیت نامه شهید 🌼شرمنده ام که نمی توانم بیش از این کوشش کنم و امانت دار آرمان شهیدان و رنجهای ملت ستم دیده و قهرمان و بازوی ولایت فقیه و مهم تر از همه مسئولیتی که به دوشم احساس می کنم باشم امیدوارم که خدای بزرگ و متعال مرا به درگاه خود قبول کند و از ناتوانیم درگذرد.... 🌼پیامی از زبان شهیدان پیروزی را به عنوان حجت ذکر می کنم برادرانم و عزیزان ما سپر این انقلاب می باشیم. 🌼خود را باید برای حمله های سنگین تری آماده کنیم هرچه دشمن بیشتر توطئه کند بدانیم موضع ما ثابت تر و استوارتر می شود ... 🌼برادران بدانید که سپر انقلاب بودن یعنی خیلی باید تحمل ما زیاد باشد و از کوره در نرویم ما پاسدار انقلاب هستیم و هر خلافی از ما سر بزند باعث امیدواری دشمن و یأس مستضعفین خواهد بود. 🌼بیایید ، برادران سخن ها را تحمل کنیم واقعاً مهم نیست . شهید سید احمد حسین زاده حجازی 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽ 🚫شایعه: محمد مخبر در هیچ کشوری واکسن رایگان به مردم تزریق نشد حتی کشور های حوزه خلیج هم هزینه واکسن را از یارانه مردم کسر کردند. با شرایط فعلی اگر بخواهیم واکسیناسیون شتاب گیرد مردم باید حداقل پنجاه درصد هزینه واکسن راپرداخت کنند... ❇️پاسخ: تهران- ایرنا- محمود نادری معاون ارتباطات و اطلاع رسانی دفتر معاون اول رئیس جمهوری در توئیتی تاکید کرد که دولت با تمام توان در حال اجرای واکسیناسیون عمومی و ‎رایگان است. به گزارش ایرنا، ‏نادری شنبه شب در این توئیت نوشت: موضوع منتسب شده به آقای دکتر مخبر معاول اول رئیس جمهوری در مورد دریافت هزینه بابت تزریق ‎واکسن کرونا کذب محض است. وی تصریح کرد: دولت با تمام توان در حال اجرای واکسیناسیون عمومی و ‎رایگان است. مردم به شایعات توجه نکنند 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ⭕️ پاسخ عملی شهید حسین علم الهدی به ادعای صدام مبنی بر همراهی عرب های خوزستان با رژیم بعث عراق 🎙 راوی: خادم الشهدا حسن بوعذار، مدیر یادمان شهدای هویزه 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
چرا‌نمیخواید‌قبول‌‌ڪنید.. خـداۍفضای‌مجازےو‌خدای‌فضاۍ‌ واقعے،یڪیه؟/: طرف‌‌تو‌دنیاۍ‌واقعےهر‌چی‌بگۍُداره!😐 تقوا‌داره‌‌ادب‌‌داره‌‌حجـاب‌‌داره‌‌سر‌بہ‌زیره‌ نمازش‌‌اول‌‌وقتھ،‌با‌نامحرم‌‌در‌حدِ‌سلام‌‌علیڪ‌ صحبٺ‌میڪنه‌‌و .. اما ڪافیه‌ یڪے تو فضاے مجازے بهش‌ بگه: داداش/ابجـے :| ازخود‌بیخـود‌میشه‌انگاری‌قنـد‌تو‌دلـش‌آب‌میشه‌...‌نشد‌دیگه! یا‌نمیخوای‌بگیری‌ڪه‌‌خدا‌حواسش‌‌بهت‌‌هست یا‌داری‌بخاطره‌‌بنده‌های‌خدا‌بندگۍمی‌ڪنے :) 🚫 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :5⃣8⃣ با اینکه هیچ کس شب آبگوشت نمی خورد، اما برای صمد آبگوشت بار می گذاشتم. گاهی نیمه شب به خانه می رسید. با این حال در می زد. می گفتم: «تو که کلید داری. چرا در می زنی؟!» می گفت: «این همه راه می آیم، تا تو در را به رویم باز کنی.» می گفتم: «حال و روزم را نمی بینی؟!» آن وقت تازه یادش می افتاد پا به ماهم و باید بیشتر حواسش به من باشد، اما تا هفته دیگر دوباره همه چیز یادش می رفت. هفته های آخر بارداری ام بود. روزهای شنبه که می خواست برود، می پرسید: «قدم جان! خبری نیست؟!» می گفتم: « فعلاً نه.» خیالش راحت می شد. می رفت تا هفته بعد. اما آن هفته، جمعه عصر، لباس پوشید و آماده رفتن شد. بهمن ماه بود و برف سنگینی باریده بود. گفت: «شنبه صبح زود می خواهیم برویم مأموریت. بهتر است طوری بروم که جا نمانم. می ترسم امشب دوباره برف ببارد و جاده ها بسته شود.» موقع رفتن پرسید: «قدم جان! خبری نیست؟!» کمی کمرم درد می کرد و تیر می کشید. با خودم فکر کردم شاید یک درد جزئی باشد. ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆