eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
680 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
😊 لبخند شهدایی 😊 😝 🚀دوره آشنایی با سلاح 🚀 نوبت به خمپاره 60 رسید، خمپاره ای نقلی و تو دل برو، خجالتی، با حجب حیاء، آرام و بی سر و صدا. دلت می خواست آن را درسته قورت بدهی. اینقدر شیرین و ملیح بود: بله، این هم حضرت والا «شیخ اجل»، «اگر منو گرفتی»، «سر بزنگاه»، «خمپاره جیبی» خودمان 60 عزیز است. عادت عجیبی دارد، اهل هیچ تشریفاتی نیست. اصلاً نمی فهمی کی می آید کی می رود. یک وقت دست می کنی در جیبت تخمه آفتابگردان برداری می بینی، اِ آنجاست! مرد عمل است. بر عکس سایرین اهل شعار نیست. کاری را که نکرده نمی گوید که کرده ام. می گوید ما وظیفه مان را انجام می دهیم، بعداً خود به خود خبرش منتشر می شود. هیاهو نمی کند که من می خواهم بیایم. یا در راه هستم و تا چند لحظه دیگر می رسم. می گوید کار است دیگر آمد و نشد بیایم، چرا حرف پیش بزنیم برای همین شما هیچ وقت نمی توانید از وجود و حضور او با خبر بشوید. اول می گوید بمب! بعد معلوم می شود خمپاره 60 بوده است. 🌷 @byadshohada 🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
📝 🌷 از آموختم👇👇 🌷 از ابراهیم ، پهلوانی را... 🌷 از حاج همت، را... 🌷 از ها، گمنامی را... 🌷 از علی ، امر به معروف را... 🌷 از محمد خانی، را... 🌷 از حاجی ، توسل را... 🌷 از مهدی زین الدین، را... 🌷 از محمد دل کندن از دنیا را 🌷 از سید مططفی انس با قرآن را 🌷 از عباس ، دوری از گناه را... 🌷 از شیرازی، نماز اول وقت را... 🌷 از شهدا عشق و ایمان را آموختم... بااین همه نمیدانم چرا، موقع عمل که میرسد، وامانده ام !!!😔😔 بجای شرمندگی و تنبلی باید بلند شوم و کاری کنم...😊😊 در اردوگاه سربازان مهدی (عج) بی حوصلگی و نا امیدی راه ندارد...👊 خدایا همانند شهدا مرا بخواه...🙏 🌷🌷 🌷 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهید محمود صارمی تاریخ و محل شهادت کابل (افغانستان)- 17/5/77 زندگینامه شهيد محمود صارمي در خردادماه ۱۳۴۷ش در شهرستان بروجرد در خانواده‌اي مذهبي ديده به جهان گشود. وي تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در مدرسه شهيد باهنر بروجرد سپري نمود و دوران متوسطه را نيز در دبيرستان حضرت رسول (ص) در رشته علوم انساني با موفقيت در سال‌هاي ۱۳۶۵-۱۳۶۶ش پشت سر نهاد. او همراه با تحصيل به‌دليل علاقه شديد به ورزش كاراته در اين رشته فعاليت خود را آغاز نمود و در فاصله كوتاهي با گذراندن دوره‌هاي مختلف در اين رشته، موفق به كسب كمربند مشكي و كارت مربيگري در اين حرفه شد. صارمي در سال ۱۳۶۷ش در كنكور سراسري رشته علوم انساني دانشگاه تهران پذيرفته شد و دوران تحصيلات دانشگاهي خود را به‌طور جدي با موفقيت و در سخت‌ترين شرايط زندگي - با كار كردن جهت امرار معاش و تأمين هزينه‌هاي تحصيل - طي كرد. وي در دوران تحصيلات در دانشگاه بنا به وظيفه و احساس مسئوليت از طريق بسيج دانشجويي دانشگاه تهران به جبهه‌هاي كردستان، حلبچه و جنوب خرمشهر اعزام و ۱۴ ماه در اين جبهه‌ها در كنار ساير رزمندگان اسلام به دفاع از كيان و تماميت ارضي كشور پرداخت. صارمي در سال ۱۳۷۱ش با داشتن دانشنامه كارشناسي، به ‌استخدام سازمان خبرگزاري جمهوري اسلامي درآمد و به‌عنوان كارشناس متون خبري فعاليت خود را آغاز نمود. وي پس از چند صباحي استخدام در سازمان ايرنا، تشكيل خانواده داد و در سال ۱۳۷۲ش خداوند فرزندي به او عطا كرد که نامش را سينا نهاد. صارمي با پشتكار فراوان در حين اشتغال در خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران، تحصيلات خود را در دوره كارشناسي ارشد ادامه داد و در سال ۱۳۷۴ش موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد از دانشگاه شهيد بهشتي در رشته جغرافياي انساني با گرايش روستايي گرديد. صارمي در ۲۶ دي‌ماه سال ۱۳۷۵ش به‌عنوان مسئول نمايندگي خبرگزاري جمهوري اسلامي راهي كابل در افغانستان شد زيرا در شرايطي که اين كشور درگير جنگ‌هاي داخلي بود و به‌خوبي مي‌دانست در اين سرزمين آشوب‌زده خطر به اسارت درآمدن و حتي شهادت وجود دارد اما برحسب وظيفه، رسالت و تكليف اين راه را انتخاب كرد. او با تنها سلاحش كه ايمان و قلمش بود، در آن وضعيت بحراني كشور مصيبت‌زده افغانستان توانست مظلوميت مردم ستم‌ديده، زجركشيده و بي‌دفاع و بي‌گناه به‌ويژه مردم مزارشريف و جنايت گروه ضد بشري، تروريست، متحجر و خائن طالبان را به‌طور صريح و سالم به گوش جهانيان برساند. صارمي حدود ۲۰ روز قبل از سقوط مزارشريف و آن حادثه تلخ، دچار بيماري آپانديس مي‌گردد كه با مشكلات فراوان و تلاش و پيگيري دوستانش به مدت پنج ساعت شبانه به دكتر رفته و با توجه به وضعيت نامساعد جسمي‌اش، در محيطي كاملاً غيربهداشتي با فقدان امكانات، بدون وجود نور كافي و برق تحت عمل جراحي قرار مي‌گيرد. وي بعد از گذشت دو روز از اين جراحي، به ايران اعزام مي‌شود و با وجود سپري کردن دوران نقاهت در تهران، پس از اوج‌گيري جنگ در افغانستان برحسب تكليف از طريق خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران و با توجه به احساس مسئوليت شرعي و حرفه‌اي خبرنگاري و رسالتي كه بر دوش داشت؛ مجدداً چهاردهم مردادماه به محل كارش در مزارشريف اعزام شد و در زمان بسيار كوتاهي به مدت سه روز - تا هفدهم مردادماه - خبر سقوط مزارشريف و به خاك و خون كشيدن، قتل‌عام زنان، مردان و كودكان بي‌گناه را به ايران و سراسر جهان مخابره نمود. محمود صارمي به‌همراه ديپلمات‌هاي کنسولگري جمهوري اسلامي در هفدهم مردادماه ۱۳۷۷ش، غريب و بي‌گناه در زيرزمين كنسولگري ايران به‌شکلي فجيع و با بي‌رحمي تمام به‌وسيله پيشرفته‌ترين سلاح‌هاي آمريكايي توسط تروريست‌هاي طالبان به رگبار مسلسل بسته شد و به صف ره‌پويان قافله قلم‌داران شهيد پيوست. 🌷 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🌺 کلام شهدا 🌺 ✍️اهل بیـت فرمودند: هر ڪس را خـــــدا دوسـت بدارد ابتدا عاشق حسینش می ڪند.عد به ڪربلا می بردش بعد دیـوانه حسیـــــن می ڪند. بعد جـــــانش را می ستاند وبعد خود خدا خـــــون بهایش می شود. آیا مرگ بهتر از این سراغ دارید؟؟ پس جای نگرانی نیست. بزرگترین آرزویـــــم شهادت ودیگری خاڪ ڪردن بدنم در یڪی از حرمین ائـــــمه بود. و اڪنون به یڪی از آنها رسیدم ولی دومی دست شماست. 🌷 @byadshohada 🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 ✍️ به حلال و حرام خدا خیلی اهمیت می‌داد. در استفاده از اموال بیت المال بشدت مراقبت داشت. اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. روزی که جنازه‌اش را آوردند خانه و به داخل اتاقش بردند، دوستان جوانش دور جنازه جمع شده بودند، گریه می‌کردند و می‌گفتند دیگر رسول نیست به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن! ✍️حتی یادم هست آخرین باری که خواست به سوریه برود، آمد ۱٠٠ هزار تومان به من داد. گفت بابا این خمس من است. برایم رد کن. من دیگر فرصت نمی‌کنم. در مراقبت چشم از حرام، در رعایت حق الناس، به ریزترین مسائل توجه داشت. شب‌های جمعه به بهشت زهرا می‌رفت و پس از نماز جماعت مغرب و زیارت مزار شهدا، می‌رفت آن قبرهای شهدای گمنام را که رنگ نوشته‌هایش رفته بود، با قلم بازنویسی می‌کرد. قلم‌هایش را هنوز نگه داشتیم. 🌷 @byadshohada 🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
😊 لبخند شهدایی 😊 قبل از عملیات بود... داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به هم رزمامون خبر بدیم... که تکفیریا نفهمن... یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده)از فرمانده های تیپ فاطمیون😍 بلند گفت:آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدرخوشبختم...بدونید دهنم سرویس شده......😂♂️😐 🌷 @byadshohada 🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
سلام من بہ مدینہ،بہ غربٺ صادق سلام من بہ بقیع و بہ تربٺ صادق 🏴 شهادت مؤسس مذهب جعفری، حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) تسلیت باد . 🌷 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهید احمد عارفی تاریخ و محل شهادت جبهه کوشک- 18/5/61 گروه دفاع مقدس زندگینامه شهيد احمد عارفي در سال ۱۳۴۵ش در توابع بوشهر ديده به جهان هستي گشود. روزهاي کودکي‌اش را در روستاي ريز سپري کرد، زمان به تندي مي‌گذشت و او در جلسات ذکر اهل بيت (ع) با فرهنگ ايثارگري و شهادت آشنا مي‌شد. احمد در سن شش سالگي به مدرسه رفت؛ وي طي تعطيلات تابستان، در کلاس‌هاي قرآن شرکت مي‌کرد. احمد پس از پشت سر گذاشتن دوران دبستان و ورود به مدرسه راهنمايي، درخصوص تشکيل انجمن اسلامي اقدام نمود و براي برپائي جلسات مذهبي و همچنين پخش نوارها و کتاب‌هاي مذهبي، کوشش قابل توجهي از خود نشان داد. وي در همان دوران تحصيل در مقطع راهنمايي، در سال ۱۳۶۱ش نداي امام امت (ره) را لبيک گفت و در سن ۱۶ سالگي براي گذراندن دوره‌ آموزشي يک ماهه راهي سرزمين نور شد. عارفي پس از اعزام به جبهههاي نبرد حق عليه باطل، دلاورانه از کيان ايران اسلامي دفاع نمود. احمد در تاريخ هجدهم مردادماه ۱۳۶۱ش در جبهه کوشک هنگام تکميل نمودن خط مقدم جبهه با ماشين عازم آن‌جا شد. نرسيده به نقطه مقصود، خمپاره‌ ۱۶۰ از سوي دشمن به سوي آنان پرتاب شد، احمد از ناحيه‌ سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و درحاليکه ۱۶ سال بيشتر نداشت، عاشورائي گشت. 🌷 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 در زندگي خود جز رضاي حق را در نظر نگيريد. هرچه مي کنيد و هرچه مي گوييد با رضاي او بسنجيد. اين دنيا محلي نيست که دلي هواي ماندن در آن را بنمايد نهايت و اوج محبت فاني شدن در معشوق است فقط نحوه رفتن مهم است و با چه توشه اي رفتن... 🌷 @byadshohada 🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🌻 سیره شهدا 🌻 غیرت فوق العاده ای داشت. اصلا دوست نداشت مادر یا خواهرانش را در صف خرید نان و ... ببیند. با هر وضعیت ممکن خودش متقبل خرید خانه و ... می شد. حتی ثبت نام بچه ها را با اینکه خود سن و سالی نداشت انجام می داد. به حجاب بسیار حساس بود و سفارش همیشگی اش در همه حال و در هر موقعیتی .آنچه در زندگی حسین و افعال و افکارش نمود بیشتری داشت، غیرت به یادماندنی حسین بود. چه در خانه و محله و برای مادر و خواهرانش و چه در کردستان و خرمشهر برای زنان و دختران کردستانی و خرمشهری. اصلا حسین مجسمه غیرت بود... 🌷 @byadshohada 🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
قلم می زنیدبرای #خدا باشد گام برمی داریدبرای #خدا باشد سخن می گوییدبرای #خدا باشد هرچیزوهمه چیزبرای #خدا باشد #شبتون_شهدایی 🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 نام شهید عباس عرب سلمانی تاریخ و محل شهادت دشت عباس - 19/5/60 گروه دفاع مقدس زندگینامه شهيد عباس عرب سلماني در تاريخ نهم مهرماه سال ۱۳۳۶ش در خانواده‌اي مذهبي در يکي از روستاهاي ورامين چشم به جهان هستي گشود. عباس بعد از تحصيلات مقدماتي، وارد دانشسراي تربيت معلم گرديد و موفق شد در آموزش و پرورش مشغول خدمت شود. عباس پيش از استقرار نظام جمهوري اسلامي ايران، در محافل سياسي و مذهبي حضوري فعالانه داشت و در جريان به پيروزي رسيدن انقلاب شکوهمند اسلامي نيز به سهم خود نقش تأثيرگذاري ايفا نمود. عباس به‌دنبال تجاوز رژيم بعثي عراق به مرزهاي جمهوري اسلامي ايران و آغاز جنگ تحميلي، به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شتافت تا اين‌که سرانجام در نوزدهمين روز از مردادماه سال ۱۳۶۰ هجري شمسي - در سن ۲۴ سالگي - دشت عباس مکاني براي عروج عاشقانه‌اش به صف ستارگان آسمان شهادت شد. 🌷 @byadshohada🌷