eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
679 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
«ذرات وجودم به وحدانيت و رسالت حضرت محمد (ص) و ولايت حضرت علی (ع) و يازده فرزند معصوم امام علی (ع) شهادت می‌دهد.   خدايا! بخاطر ارادتی كه به صديقه كبری حضرت زهرا (س) دارم، اگر دست خالی به سويت می‌آيم مرا ببخش و قبولم فرما!.   ای خدای بزرگ! رهبر عزيز انقلاب و انقلاب اسلامی ملت ايران را تا ظهور آخرين ذخيره‌ات حفظ بفرما و با ظهور حضرت مهدی (عج) در دل‌های اين ملت ستم كشيده را با دست‌های مباركش شفا عنايت فرما.   ای خدای بزرگ مرگ مرا و خانواده‌ام را شهادت مقرر فرما.   از پدر و مادر عزيزم و همسر مهربانم كه در طول سال‌های دفاع مقدس و بعد از آن ياری صديق برای حقير بوده و با دست خالی من ساخت و دم برنياورد حلاليت می‌طلبم. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 آیا میدانید جایگاه کدامیک از شما نزد خدا بالاتر است⁉️ 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :5⃣5⃣1⃣ اگر آن ها نباشند، تو به این راحتی می توانی بچه ات را بغل بگیری و شیر بدهی؟!» از صدای صمد مهدی که داشت خوابش می برد، بیدار شده بود و گریه می کرد. او را از بغلم گرفت، بوسید و گفت: «اگر دیر آمدم، ببخش بابا جان. عملیات داشتیم.» خواهرم آمد توی اتاق گفت: «آقا صمد! مژدگانی بده، این دفعه بچه پسر است.» صمد خندید و گفت: «مژدگانی می دهم؛ اما نه به خاطر اینکه بچه پسر است. به این خاطر که الحمدلله، هم قدم و هم بچه ها صحیح و سلامت اند.» بعد مهدی را داد به من و رفت طرف خدیجه و معصومه. آن ها را بغل گرفت و گفت: «به خدا یک تار موی این دو تا را نمی دهم به صد تا پسر. فقط از این خوشحالم که بعد از من سایة یک مرد روی سر قدم و دخترها هست.» لب گزیدم. خواهرم با ناراحتی گفت: «آقا صمد! دور از جان، چرا حرف خیر نمی زنید.» صمد خندید و گفت: «حالا اسم پسرم چی هست؟!» معصومه و خدیجه آمدند کنار مهدی نشستند او را بوسیدند و گفتند: «داداس مهدی.» چهار پنج روزی قایش ماندیم. روزهای خوبی بود. مثل همیشه با هم می رفتیم مهمانی. ناهار خانة این خواهر بودیم و شام خانة آن برادر. با اینکه قبل از آمدن صمد، موقع ولیمه مهدی، همة فامیل ها را دیده بودم؛ اما مهمانی رفتن با صمد طور دیگری بود. ادامه دارد...✒️ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣5⃣1⃣ همه با عزت و احترام بیشتری با من و بچه ها رفتار می کردند. مهمانی ها رسمی تر برگزار می شد. این را می شد حتی از ظروف چینی و قاشق های استیل و نو فهمید. روز پنجم صمد گفت: «وسایلت را جمع کن برویم خانة خودمان.» آمدیم همدان. چند ماه بود خانه را گذاشته و رفته بودم. گرد و خاک همه جا را گرفته بود. تا عصر مشغول گردگیری و رُفت و روب شدم. شب صمد خوشحال و خندان آمد. کلیدی گذاشت توی دستم و گفت: «این هم کلید خانة خودمان.» از خوشحالی کلید را بوسیدم. صمد نگاهم می کرد و می خندید. گفت: «خانه آماده است. فردا صبح می توانیم اسباب کشی کنیم.» فردا صبح رفتیم خانة خودمان. کمی اسباب و اثاثیه هم بردیم. خانة قشنگی بود. دو اتاق خواب داشت و یک هال کوچک و آشپزخانه. دستشویی بیرون بود سر راه پله ها؛ جلوی در ورودی. امّا حمام توی هال بود. از شادی روی پایم بند نبودم. موکت کوچکی انداختم توی حیاط و بچه ها را رویش نشاندم. جارو را برداشتم و شروع کردم به تمیز کردن. خانه تازه از دست کارگر و بنا درآمده بود و کثیف بود. با کمک هم تا ظهر شیشه ها را تمیز کردیم و کف آشپزخانه و هال و اتاق ها را جارو کردیم. عصر آقا شمس الله و خانمش هم آمدند. صمد رفت و با کمک چند نفر از دوست هایش اسباب و اثاثیة مختصری را که داشتیم آوردند و ریختند وسط هال. تا نصف شب وسایل را چیدیم. ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽ ⛔️شبهه: یه جوکی بگم که ندونی بخندی یا گریه کنی ؟ افغانستان اولین کشوری است که فعلا : ۱. نظام ندارد ، ۲. رئیس جمهور ندارد ، ۳. هیچ کشوری هم به رسمیت نمیشناسد ، ۴. هیچ مامور دولتی ندارد ، ۵. هیچ درامدی هم ندارد ، ۶. هیچ بانکی فعال ندارد ، ۷. هیچ پاسخگو هم ندارد ، ۸. چیزی بنام قانون هم ندارد ، ۹. هیچگونه نیروی نظامی رسمی ندارد ، ۱۰. هیچ سفارت خانه یی وجود ندارد ، ولي ارزش پولش از پول ما بالاتره ... تورمش هم خيلي پایین تر ازكشور ماست کرونا هم ندارد حالا میل شماست می خواین بخندید یا گریه کنید بر آنچه برسر ما آمده است ❇️پاسخ: اگر کسی این جوک را برای شما تعریف کرد بهش پیشنهاد بدید من همه خرج پاسپورت و بلیط هواپیمای تو رو می‌دم شما برو توی این کشوری که هم ارزش پولش از ما بالاتره هم تورمش کم‌تره هم کرونا نداره زندگی کن. نمیخاد تا آخر عمر هم زندگی کنی یک سال زندگی کن در این بهشت کافیه؟ راستی یه سوال: چرا این افغانی‌هایی که توی ایران هستند به این بهشتی که شما می‌گی برنمی‌گردن؟ اومدن توی این جهنم چکار کنن؟! آخه چرا هر چیزی که هرکسی گفت شما تکرار می‌کنید؟! یه خورده فکر کنیم ببینیم این جوک‌ها چرا یه بار برای مسخره انگلیس و انگلیسی به گوش ما نخورده یا همش مسخره و تحقیر کشور ما است یا مثلا تخریب روحانیون و... یه روزی یه ایرانی فلان، یه روز ملا(که قدیم همون آخوند بوده) فلان و... بگذریم اما بهتره بدونیم این چیزی که به عنوان ارزش پول افغانستان میگن، یک چیز کاملا اعتباری هست ما می‌تونیم از فردا ۱۰ تا صفر از مقابل ریال برداریم و ارزش ریال ما به این معنا بشه چند برابر دلار، اون روز دیگه یک خونه ۱۰۰ میلیارد ریالی میشه ۱۰ هزار تومان. اون وقت درآمد شما هم از ماهی مثلا ۵۰ میلیون ریال میشه ۵ ریال مهم اینه که چقدر پول دست شماست، قدرت خرید شما و کیفیت زندگی شما چطور است؟ حالا آیا قدرت خرید شما و کیفیت زندگی شما با یک افغانی یکسان هست؟ در واقع آسیب اصلی که تورم ایجاد می‌کند هم کاهش قدرت خرید است، چون درآمدها و طلب‌های یک عده زیاد که حقوق ثابت دارند ثابت می‌مونه ولی قیمت کالاها بالا میره، اگرچه قیمت کالا بالا میره چون ارزش پول آمده پایین ولی اگر شما مالک کالا باشید هرچقدر هم قیمت این کالا بالا بره فرقی برای شما نداره کالای شما همونه و شما به قیمت بالاتر می‌فروشی و از تورم ممکنه سود هم ببری. اما در مورد تورم نداشتن افغانستان، نداشتن تورم لزوما چیز خوبی نیست حتی بالا بودن تورم هم ممکنه چیز بدی نباشه، مهم اینه که این تورم حاصل از چی باشه؟ مشکل ما در این چند سال این بود که تورم به علت دست بردن دولت در جیب مردم و ایجاد نقدینگی بدون پشتوانه بود. اما اگر تورم حاصل از افزایش تولید و همراه با افزایش قدرت خرید مردم باشه اشکال نداره. افغانستان هم چون گردش اقتصادی خاصی نداره و دولتی هم که نقدینگی بدون پشتوانه تولید کنه تورمی نداره. برای آشنایی بیشتر با این مطالب پیشنهاد می‌کنم این مستندها را حتما ببینید: مستند پایان مسیر و چگونه پول بی‌ارزش می‌شود.👇 https://sharhhal.blog.ir/1397/09/20 مستند "نابرابری برای همه"👇 https://sharhhal.blog.ir/1397/08/13 مستند استعمار دلار👇 https://sharhhal.blog.ir/1397/05/08-3 اما در مورد کرونا، آخه مگه آماری از افزیش مرگ و میر افغانستان جایی منتشر شده؟ مگه سیستم درمانی داره که معلوم بشه چی به چیه؟ البته ممکنه بر فرض اینکه واقعا هم آمار کرونا آنجا پایین باشه، مردم افغانستان از ژن مقاومی در مقابل این ویروس برخوردار باشند که ربطی هم به سیستم بهداشت اونها نداشته باشه. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 شهید طهرانی مقدم : اگر مسیری که نظر ولی و دعای ولی پشتش باشه انتهای آن فتح و نصرت الهی را حتما ما خواهیم داشت الا اینکه... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌹حـجـــــــــاب ☔️چـتـــــــــــری 👁مـحــــــافــظ 🌹حجــــاب تنهـــا ســلاحی اسـت که هم از مهاجم دفاع میکند و هم از فـرد دفاع کننده #پویش_حجاب_فاطمے
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :5⃣5⃣1⃣ اگر آن ها نباشند، تو به این راحتی می توانی بچه ات را بغل بگیری و شیر بدهی؟!» از صدای صمد مهدی که داشت خوابش می برد، بیدار شده بود و گریه می کرد. او را از بغلم گرفت، بوسید و گفت: «اگر دیر آمدم، ببخش بابا جان. عملیات داشتیم.» خواهرم آمد توی اتاق گفت: «آقا صمد! مژدگانی بده، این دفعه بچه پسر است.» صمد خندید و گفت: «مژدگانی می دهم؛ اما نه به خاطر اینکه بچه پسر است. به این خاطر که الحمدلله، هم قدم و هم بچه ها صحیح و سلامت اند.» بعد مهدی را داد به من و رفت طرف خدیجه و معصومه. آن ها را بغل گرفت و گفت: «به خدا یک تار موی این دو تا را نمی دهم به صد تا پسر. فقط از این خوشحالم که بعد از من سایة یک مرد روی سر قدم و دخترها هست.» لب گزیدم. خواهرم با ناراحتی گفت: «آقا صمد! دور از جان، چرا حرف خیر نمی زنید.» صمد خندید و گفت: «حالا اسم پسرم چی هست؟!» معصومه و خدیجه آمدند کنار مهدی نشستند او را بوسیدند و گفتند: «داداس مهدی.» چهار پنج روزی قایش ماندیم. روزهای خوبی بود. مثل همیشه با هم می رفتیم مهمانی. ناهار خانة این خواهر بودیم و شام خانة آن برادر. با اینکه قبل از آمدن صمد، موقع ولیمه مهدی، همة فامیل ها را دیده بودم؛ اما مهمانی رفتن با صمد طور دیگری بود. ادامه دارد...✒️ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣5⃣1⃣ همه با عزت و احترام بیشتری با من و بچه ها رفتار می کردند. مهمانی ها رسمی تر برگزار می شد. این را می شد حتی از ظروف چینی و قاشق های استیل و نو فهمید. روز پنجم صمد گفت: «وسایلت را جمع کن برویم خانة خودمان.» آمدیم همدان. چند ماه بود خانه را گذاشته و رفته بودم. گرد و خاک همه جا را گرفته بود. تا عصر مشغول گردگیری و رُفت و روب شدم. شب صمد خوشحال و خندان آمد. کلیدی گذاشت توی دستم و گفت: «این هم کلید خانة خودمان.» از خوشحالی کلید را بوسیدم. صمد نگاهم می کرد و می خندید. گفت: «خانه آماده است. فردا صبح می توانیم اسباب کشی کنیم.» فردا صبح رفتیم خانة خودمان. کمی اسباب و اثاثیه هم بردیم. خانة قشنگی بود. دو اتاق خواب داشت و یک هال کوچک و آشپزخانه. دستشویی بیرون بود سر راه پله ها؛ جلوی در ورودی. امّا حمام توی هال بود. از شادی روی پایم بند نبودم. موکت کوچکی انداختم توی حیاط و بچه ها را رویش نشاندم. جارو را برداشتم و شروع کردم به تمیز کردن. خانه تازه از دست کارگر و بنا درآمده بود و کثیف بود. با کمک هم تا ظهر شیشه ها را تمیز کردیم و کف آشپزخانه و هال و اتاق ها را جارو کردیم. عصر آقا شمس الله و خانمش هم آمدند. صمد رفت و با کمک چند نفر از دوست هایش اسباب و اثاثیة مختصری را که داشتیم آوردند و ریختند وسط هال. تا نصف شب وسایل را چیدیم. ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 کلام شهید 🇮🇷 من از این دنیا با همه زیبایی‌هایش می‌روم و همه آرزوهایم را رها می‌کنم اما به ولایت وحقانیت علی‌ابن‌ابیطالب(؏) و خداوندی خدا یقه‌تان را می‌گیرم اگر امام خامنه‌ای را تنها بگذارید خواهش آخر من این است که سلام مرا به امام خامنه‌ای برسانید و بگویید اگر دوباره زنده شوم از تکه‌تکه شدن در راه تو ابایی ندارم. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ تحریف سخنان رئیس جمهور در اجلاس اکو رسانه سعودی ایران اینترنشنال در حالی ادعا کرده که رئیس جمهور برای صادرات آب به کشورهای عضو اکو اعلام آمادگی کرده است که بررسی سخنان آیت‌الله رئیسی نشان می‌دهد اصل جمله بیان شده در سخنرانی وی کاملا بر خلاف خبر تحریف شده این رسانه است. رئیس جمهور در بخشی از سخنان خود در اجلاس اکو گفته است «مایلیم پروژه های انتقال آب برای کشورهای متقاضی از جمله ایران در دستور کار اکو قرار بگیرد» و نه تنها صحبتی از صادرات آب به خارج از کشور نکرده، بلکه تمایل ایران را برای حل مشکل آب کشور با همکاری سایر اعضای اکو مطرح کرده است. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
📷 یک عکس و یک دنیا حرف 🔹 دوم آذر ماه و در جریان فاز اول و دوم مطالعات بالینی واکسن کووایران روی ۱۲ تا ۱۸ ساله‌ها،‌ این عکس ماندگار شد 🔹 نوجوان یک ، در حالی که چادر به سر دارد، هنگام ، بازوی خود را از تصویربرداری می‌پوشاند و بوسه پدر بر پیشانی‌اش می‌نشیند. 👈🏻 وقتی دختر گلت رو با حیا و عفاف و تربیت کنی در چنین مواقی خودش می دونی تکلیفش چی هست 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✨ قسمت 7⃣5⃣1⃣ این خانه از خانه های قبلی بزرگ تر بود. مانده بودم تنها فرشمان را کجا بیندازیم. صمد گفت: «ناراحت نباش. فردا همة خانه را موکت می کنم.» فردا صبح زود، بلند شدم و شروع کردم به تمیز کردن و مرتب کردن خانه. خانم آقا شمس الله هم کمکم بود. تا عصر کارها تمام شده بود و همه چیز سر جایش چیده شده بود. عصر سماور را روشن کردم. چای را دم کردم و با یک سینی چای رفتم توی حیاط. صمد داشت حیاط را آب و جارو می کرد. موکت کوچکی انداخته بودیم کنار باغچه. بچه ها توی حیاط بازی می کردند. نشستیم به تعریف و چای خوردن. کمی که گذشت، صمد بلند شد رفت توی اتاق لباس پوشید و آمد و گفت: «من دیگر باید بروم.» پرسیدم: «کجا؟!» گفت: «منطقه.» با ناراحتی گفتم: «به این زودی.» خندید و گفت: «خانم! خوش گذشته. یک هفته است آمده ام. من آمده بودم یکی، دو روزه برگردم. فقط به خاطر این خانه ماندم. الحمدلله خیالم از طرف خانه هم راحت شد. اگر برنگشتم، سقفی بالای سرتان هست.» خواستم حرف را عوض کنم، گفتم: «کی برمی گردی؟!» سرش را رو به آسمان گرفت و گفت: «کی اش را خدا می داند. اگر خدا خواست، برمی گردم. اگر هم برنگشتم، جان تو و جان بچه ها.» ادامه دارد...✒️ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 8⃣5⃣1⃣ داشت بند پوتین هایش را می بست. مثل همیشه بالای سرش ایستاده بودم. زن برادرش را صدا کرد و گفت: «خانم! شما هم حلال کنید. این چندروزه خیلی زحمت ما را کشیدید.» تا سر کوچه با او رفتم. شب شده بود. کوچه تاریک و سوت و کور بود. کمی که رفت، دیگر توی تاریکی ندیدمش. یک ماهی می شد رفته بود. من با خانة جدید و مهدی سرگرم بودم. خانه های توی کوچه یکی یکی از دست کارگر و بنا در می آمد و همسایه ها ی جدیدتری پیدا می کردیم. آن روز رفته بودم خانه همسایه ای که تازه خانه شان را تحویل گرفته بودند، برای منزل مبارکی، که خدیجه آمد سراغم و گفت: «مامان بیا عمو تلفن زده کارت دارد.» مهدی را بغل گرفتم و نفهمیدم چطور خداحافظی کردم و رفتم خانة همسایة دیوار به دیوارمان. آن ها تنها کسانی بودند که در آن کوچه تلفن داشتند. برادرشوهرم پشت تلفن بود. گفت: «من و صمد داریم عصر می آییم همدان. می خواستم خبر داده باشم.» خیلی عجیب بود. هیچ وقت صمد قبل از آمدنش به ما خبر نمی داد. دل شورة بدی گرفته بودم. آمدم خانه. دست و دلم به کار نمی رفت. یک لحظه خودم را دلداری می دادم و می گفتم: « اگر صمد طوری شده بود، ستار به من می گفت.» لحظة دیگر می گفتم: «نه، حتماً طوری شده. آقا ستار می خواسته مرا آماده کند.» تا عصر از دل شوره مردم و زنده شدم. ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽ ⛔شبهه: سخنان عبدالعلی بازرگان: ۱. به فراوانی از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمودند: «از من چیزی نقل نکنید» ۲. امامان شیعه نه خود چیزی نوشته­ اند نه کسی را به نوشتن تشویق کرده­ اند. ۳. اولین جوامع حدیث اهل سنت پس از سال ۲۲۰ هجری نوشته شده است. ۴. اولین کتابهای حدیثی شیعه پس از سال ۳۳۰ هجری نوشته شده است. ❇️پاسخ: حجت الاسلام هادی سروش: 1️⃣اینکه بنای پیامبر بر عدم نقل فرمایشاتشان بوده و امامان هم تشویقی بر نوشتن حدیث و کتاب حدیث نداشته‌اند، با تاریخ و فرمایشات خود پیامبر (ص) تطبیق نمی‌کند؛ شیعه و سنی از پیامبر (ص) نقل نموده‌اند که فرمود: “خدا خیر و سعادت نصیب کسانی کند که حدیث مرا محافظت نموده و آن را به نسل‌های بعدی می‌سپارند، چه بسا دیگرانی باشندکه آن سخنان را از گذشتگان بهتر دریافت کنند – نضَّرَ اللَّهُ امرأً سمِعَ منَّاحدیثًا فحفِظَهُ حتَّی یبلِّغَهُ غیرَهُ فرُبَّ حاملِ فقهٍ لیسَ بفَقیهٍ ورُبَّ حاملِ فقهٍ إلی من هوَأفقَهُ منهُ.” 📚نهج الفصاحة(مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، ص785. 2️⃣در اینکه نقل حدیث تا صد سال ممنوع بوده حرفی نیست. اما آیا این منع دلیل بر نبود “حدیث” در دست مسلمین است؟! آیا بیانات پیامبر (ص) خصوصاً آنچه که خود ایشان تصریح می‌فرمود به دیگران برسانید و مسلمین حفظ می‌کردند، یعنی یک باره نابود شد؟! نقل و انتشار حدیث ممنوع بوده نه اینکه آنچه حدیث در دست مسلمین بوده نابود شده باشد. شاهد صحت این ادعا این است وقتی منع برداشته شد، احادیث هم از یک به یک راویان جمع آوری شد. 3️⃣نه تنها این ممنوعیت نسبت به اصل روایات پیامبر گرامی (ص) بوده بلکه نسبت به احادیث اهلبیت (ع) هم بوده؛ راوی گوید: به امام جواد (ع) عرض کردم فدایت شوم، اساتید ما از امام باقر و امام صادق روایاتی دارند که چون در آن زمان تقیه سخت بوده کتب خود را پنهان کردند و از آنها روایت نشد، چون آنها مردند کتب ایشان بما رسید. فرمود: آن‌ها را نقل کنید که درست است.؛ …حَدِّثُوا بِهَا فَإِنَّهَا حَقٌّ”. (کافی) 4️⃣اگر بنا به ندید گرفتن “حدیث” است، ما با دستور تصریح قرآن بر اطاعت از پیامبر (ص) چگونه عمل کنیم؟! ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾ (النساء: ۵۹) «ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا». (حشر/۷) ما از کجا و چه منبعی دستورات رسول الله و سنت او را استخراج نموده و استفاده کنیم؟ 5️⃣در مواجهه با خطر تحریف و تکذیب در مورد “حدیث” ما بدون راهکار نیستیم. و آن است که خود پیامبر گرامی (ص) به‌عنوان اصل؛ قرآن را قرار داده است تا هر گونه نابسامانی با قرآن هماهنگ شود. 6️⃣مواظب خطری که گریبان برخی فِرَق مسلمین را گرفت باشیم و آن جدایی از “حدیث” است که به تصریح علامه طباطبایی ما را به جدایی از قرآن خواهد کشاند؛ ایشان می‌گوید: «…اهل سنت، کتاب را گرفتند و عترت را رها ساختند و در نتیجه قرآن هم کنار نهاده شد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «انهما لن یفترقا: قرآن و عترت جدایی ندارند.»(المیزان ج ۵ / ص ۹) صدای پای “حسبنا کتاب الله” جدید و جدی می‌آید! اما با یک تفاوت؛ دیروز با آیات قرآن گزینشی رفتار نمی‌کردند ولی امروز آنچنان نیست و برخی داعیه “حسبنا بعض کتاب الله” دارند. http://www.ensafnews.com/?p=245938 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆