eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
683 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
#بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 📄 🔻 #سجـــــده_‌خـــــون 🔻 ◽️داشتیم براے عملیات آماده مےشدیم  اذان صبح را گفتند، سریع آمدیم توے چادر تا نماز بخونیم و حرڪت ڪنیم، منطقہ شناسایـے شده بود و بمباران شروع شد. ◽️توے چادر مشغول نماز خواندن بودیم ڪہ دو سہ تا راڪت افتاد ڪنار چادر ما برادرے ڪہ در حال تشهد بود یهو بہ  #سجده رفت و همانطور ماند ... ◽️دیدم از ڪنار پیشانے‌اش رگہ خونے بیرون زد یاد ضربت خوردن #حضرت_علے_ع افتادم. ◽️این بچہ‌ها بہ آقاے خودشان اقتدا ڪردند حتے #شهادتشان هم علےگونہ بود ... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌼🍂 #بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 📄 ◽️در عملیات کربلای ۱ بعد از مرحله‌ی اوّل، بچه‌ها گوسفندی را پیدا کردند و آوردند برای قربانی کردن که بتوانند کبابی بخورند. ◽️شهید بصیر گفت گوسفند را به تدارکات تحویل دهید تا همه‌ی بچه‌ها از کباب گوسفند بخورند. ◽️پس از مدتی حاجحسین بصیر پیغام داد که منطقه هنوز کامل پاک سازی نشده؛ بچه‌ها بروند جلو برای پاک سازی. ◽️علی‌اصغر تصمیم گرفت با تعدادی از رزمنده‌ها به سمت جلو برود. بعضی از بچه‌ها گفتند: آقا! پس کباب را کی بخوریم؟ شهید در جواب گفت: "اگر خمپاره شصت بگذارد" می‌خوریم. 🔻آن روز بچه‌ها هر کاری می‌کردند و هر سؤالی می‌پرسیدند، شهید علی‌اصغر می‌گفت: «اگر خمپاره ۶۰ بگذارد» و بالاخره با همین خمپاره ۶۰ به #شهـــــادت رسید #شهید_علی‌اصغر_بصیــــر 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 📄 #شهید_حســـــن_فاتحـــــی🍃🌹}•° ▫️بهش می‌گفتند:《حسن سر طلا》 چون موهای طلائی رنگ و چهره‌ی زیبائی داشت. ▪️شب عملیات می‌گفت: «من تیر می‌خورم، خونم رو بمالید به موهام زیاد باهاشون پُز دادم» ●بیسیم‌چی گردان غواصان لشگر امام حسین (ع) #یاد_شهدا_با_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 📄 °•{نوجــوان ۱۳ ســــالہ #شهید_بهنــــام_محمـــدی🍃🌹}•° 🔸بهنام می‌رفت شناسایی؛ چند بار گفتہ بود: «دنبال مامانم می‌گردم، گمش ڪردم» عراقی‌ها هم فڪر نمی‌ڪردند بچہ ۱۳ سالہ برود شناسایی؛ رهایش می‌ڪردند ... 🔸یڪبار رفتہ بود شناسایی؛ عراقی‌ها گیرش انداختند و چند تا سیلی بہ او زدند ... جای دست سنگین مأمور عراقی روی صورت #بهنام مانده بود؛ وقتی بر می‌گشت دستش رو روی سرخی صورتش گرفتہ بود؛ هیچ چیز نمی‌گفت؛ فقط بہ بچہ‌ها اشاره می‌ڪرد ڪه عراقی‌ها ڪجا هستند و بچہ‌ها راه می‌افتادند. 🔸«یڪ بار یڪ اسلحہ بہ غنیمت گرفتہ بود و با همان یڪ اسلحہ هفت عراقی را اسیر ڪرده بود» راوی 👈 همرزم شهید #یاد_شهدا_با_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌸🍂 📄 🔴 ماجـــــرای جالـــــب گفت‌وگوی با تکفیری‌ها ▫️یکی از بی‌سیم‌های تکفیری‌ها افتاد دست ما، سریع بی‌سیم را برداشتم، می‌خواستم بد و بیراه بگم. ▪️عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن. ▫️گفتم پس چی بگم به اینا؟! ▪️گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلوله‌هایی که شما به سمت ما می‌زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...» 🔻سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما می‌جنگید؟ ▪️گفت: «به اون‌ها بگو ما همون‌هایی هستیم که صهیونیست‌ها رو از لبنان بیرون کردیم. ▪️ما همون هایی هستیم که آمریکایی‌ها رو از عراق بیرون کردیم. ▪️ما لشکری هستیم از لشکر رسول‌الله و هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست‌ها و آزادی قبله اول مسلمون‌ها، مسجدالاقصی است... ..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان.. 🔻بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیری‌ها تسلیم ما شدند؛ می‌گفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته‌اند.» 📚کتاب «عمار حلب»، زندگی‌نامه‌ی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
°•|🍃🌸 #بــرگـےازخــاطــراتــــ 📄 °•{شهید مدافــع حــرم #محمدحسین_محمـــدخانی🕊🌹}•° ▫️اگر سردردی، مریضی یا هر مشکلی داشتیم، معتقد بودیم برویم #هیئت خوب می‌شویم؛ می‌گفت: «می‌شه توشه تمام عمر و تموم سالت رو در هیئت ببندی!» ... ▫️جزو آرزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بگیریم، اما نمی‌شد، چون خانه‌مان کوچک بود و وسایل‌مان زیاد ... البته اکثراً هیئت دو نفری داشتیم؛ برای هم #سخنرانی می‌کردیم و چاشنی‌اش چندخط #روضه هم می‌خواندیم، بعد چای، نسکافه یا بستنی می‌خوردیم. می‌گفت: «این خوردنیا الان مال هیئته!» ▫️هر وقت چای می‌ریختم می‌آوردم، می‌گفت: «بیا دوسه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم!» ▫️زیارت عاشورا می‌خواندیم و تفسیر می‌کردیم، اصرار نداشتیم زیارت #جامعه_کبیره را تا ته بخوانیم. یکی دو صفحه را با معنی می‌خواندیم، چون به زبان عربی مسلط بود، برایم ترجمه می‌کرد و توضیح می‌داد. 📙 برشی از کتاب «قصه دلبری، #شهید_محمدحسین_محمدخانی به روایت همسر» 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆