eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
683 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 🇮🇷 _اردلان اومد تو اتاقمو گفت... اسماء پاشو بریم بیروݧ با بی‌حوصلگے گفتم کار دارم نمیتونم بیام روسریمو بازور سرم کرد و چادرمم گرفت دستش و با زور هلم داد بیروݧ😳 _صداشو کلفت کرد و گفت وقتے داداش بزرگترت یہ چیزے میگہ باید بگے چشم با داد و بیدادهام😲 نتونستم جلوشو بگیرم خوب حداقل وایسا آماده شم باشہ تو ماشیـݧ🚗 منتظرم زود باش _سرمو تکیہ داده بودم بہ پنجره و با چشم👀 ماشیـݧ‌هایے رو کہ با سرعت ازموݧ رد میشدݧ و دنبال میکردم با صداے اردلاݧ بہ خودم اومدم. اسماء تو چتہ❓مثلا فردا بلہ برونتہ💞 باید خوشحال باشے چرا انقد پکرے❓ _نکنہ از تصمیمت پشیمونے❓هنوز دیر نشده‌ها❓ آهے کشیدم و گفتم چیزے نیست نمیخواے حرف بزنے❓ کجا دارے میرے اردلا❓برگرد خونہ حوصلہ ندارم.😔 _داشتم میرفتم کهف و الشهدا🌹 باشہ حالا کہ دوست ندارے برمیگردم الاݧ، صاف نشستم و گفتم ݧ ݧ _برو، کهف و دوست داشتم آرامش خاصے داشت.🍃 نیم ساعت داخل کهف بودم خیلے آروم شدم تو ایـݧ یہ هفتہ همش استرس و نگرانے داشتم هم بخاطر جوابے کہ بہ سجادے دادم هم بے خیالے ماما.😐 اردلاݧ اومد کنارم نشست اسماء میدونم استرس دارے واسہ فردا😞 _آهے کشیدم و گفتم نمیدونے اردلاݧ مـݧ تو وضعیت بدی‌ام یکم میترسم بہ کمک ماماݧ احتیاج دارم اما...😔 اینطورے نگو اسماء باور کـݧ ماماݧ بہ فکرتہ.. بیخیال بہ هر حال ممنوݧ بابت امشب واقعا احتیاج داشتم..🙏 یک ساعت بہ اومدݧ سجادے مونده بود... _خونہ شلوغ بود ماماݧ، بزرگترهاے فامیلو دعوت کرده بود👥👥 همہ مشغول حرف زدݧ و باهم بودݧ ماماݧ هم اینور و و اونور میدویید کہ چیزے کم و کسر نباشہ _از شلوغے خونہ بہ سکوت اتاقم پناه بردم روتخت🛌 ولو شدم و چشمامو بستم تمام اتفاقاتے کہ تو این چند سال برام افتاده بود و مرور کردم یاد اولیـݧ روزے کہ سجادے اومد تو اتاقم افتادم و لبخند بہ لبم نشست😊 سجادے و حالا دیگہ باید بگم علے درستہ کہ از آینده میترسم اما احساس میکنم با علے میتونم ایـݧ ترس و از بیـݧ ببرم😍 غرق در افکارم بودم کہ یدفعه.... بابا وارد اتاق شد بہ احترامش بلند شدم إ اسماء بابا هنوز آماده نشدے❓ _الاݧ میخوام بهت بگم بابا مـݧ تا آخر پشتتم اصلا نگراݧ نباش مامانتم همینطور دستم و گرفت و گفت: چقد زود بزرگ شدے بابا😊 _بغضم گرفت و بغلش کردم و زدم زیر گریہ😭 نمیدونم اشک شوق بود یا اشک غم اشکامو پاک کرد و گفت إ اسماء مـݧ فکر کردم بزرگ شدے دارے مث بچہ‌ها گریہ میکنے❓ 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆