🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_دویست_و_بیستوهشتم
💢اعزام مبلغ
از برگزاری هفته بسیج در اردوگاه بعقوبه تا شروع تبادل اسرا در ۲۶ مرداد ۶۹ کمتر از نه ماه مونده بود و سال پایانی اسارت برای همه اسرا بود. هر چه در توان داشتیم برای نشر و گسترش برنامه های فرهنگی تلاش می کردیم.
یکی از برنامه های فرهنگی بچهها در اردوگاه ملحق، اعزام مبلّغ و ارسال مقاله برای سولههای بعقوبه بود. اکثریت مطلقِ ۵۰۰۰ نفر اسرای سولهها برادران ارتشی بودن و همه این عزیزان اواخر جنگ و بعد از پذیرش قطعنامه و در عملیاتای عراق در ماهای پایانی جنگ اسیر شده بودن و نیازمند به کارها و برنامههای فرهنگی بودن.
ارتباط بین ما و اونا بصورت حداقلی بود و صرفاً گاهی در قالب رفتن بهیارها یا افرادیکه تخصصی داشتن مثل برقکار و غیره بود. بچهها از همین فرصت اندک استفاده میکردن و به همراه بهیار، برقکار و ... یکی دو نفر رو به بهانۀ دستیار میرفتن و یا با خودشون مقاله و نوشته میبردن یا سخنرانای ما میرفتن و برای جمعی از اونا سخنرانی میکردن.
دو نفر از افرادی که به سولهها برای انجام کارای پزشکی رفت و آمد داشتن، رضا سلیمی از اصفهان و علی حسن قنبری از کرمانشاه بودن. به علی حسن قنبری گفتم: این بارکه قرار شدی بری با عراقیا هماهنگ کن و منو به عنوان دستیار با خودت ببر. یه روز علی حسن اومد و گفت آماده شو من دارم میرم سولهها و اجازه گرفتم تو رو هم بعنوان دستیار با خودم ببرم. دوتایی راه افتادیم و علی حسن مشغول کارای خودش بود و من هم برای تبلیغ از قبل هماهنگ شده بودم برای سخنرانی.
گفته بودم کُردها رو دعوت کنن چون زبون و ادبیات و نحوه گفتگو با اونا رو خوب بلد بودم. تو یکی از سولهها جمعی در حدود ۲۰۰ نفر از بچه های کرد جمع شدن و منتظر بودن ببینن کی داره میاد براشون سخنرانی بکنه و چی میخواد بگه. یهو سلطانیِ ریزه پیزه وارد شد. شاید اونا منتظر بودن یه آدم هیکلی باشه که جرات کرده دل رو به دریا بزنه و توی اسارت بیاد برای تبلیغ!
اولش با تعجب به من نگاه میکردن و باورشون نمیشد که تو اون جمع بتونم با خونسردی صحبت کنم. ولی وقتی شروع کردم، همه ساکت شدن و انگار گم شدۀ خودشون رو پیدا کرده بودن. من اصل کلام رو بردم سمت و سوی تهییج حس وطنی و دینی و پیشینه افتخار آفرین ایرانی و ملت کرد و ازشون خواستم تسلیم شرایط نشن و از عمر و جوانیشون حداکثر بهره برداری رو بعمل بیارن و از تجارب ارزشمند و برنامه های فرهنگی، علمی و هنری ملحق، براشون گفتم. تو چشماشون میدیدم که با چه ذوق و شوقی گوش میدن و به وجد اومده بودن. گرچه بعضیاشون مذهبی نبودن ، اما دارای طینت پاک و زمینه بِکر بودن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆