فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این نماهنگ در فضای مجازی با استقبال مواجه شده است.
دفتر نقاشیمو مدادای رنگیمو
نذر کردم که باهاشون هی حرم بکشم
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #عبورزمانبیدارتمیکند 🇮🇷
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت6
خواهرم که چند سال از من کوچکتر بود، کنار تلفن نشسته بود و اشک میریخت.
دو روز بود قهر به خانهی ما آمده بود.
امروز به خاطر این که شوهرش در این مدت سراغی از او و حتی پسرش نگرفته چشمهی اشکش جوشید.
مادر دستش را گرفت و بلندش کردو روی مبل نشاندش.
–دنیا که به آخر نرسیده. آخه تو که طاقت نداری خب نیا قهر.
بالاخره اونم مرده و غرور داره.
امینه آب بینیاش را بالا کشید.
–من آدم نیستم؟ اصلا من هیچ، این بچه چی، اون همیشه میگه من یه روز آریا رو نبینم دیونه میشم. پس کو...
بعد دوباره گریهاش را از سر گرفت.
مادر آهی کشید.
–از بچگیت هم همینطور بودی. عجول و یک دنده. بعد اشارهایی به آریا کرد و گفت:
– اون که دیگه بچه نیست. ماشالا دیگه مردیه واسه خودش.
کنار خواهرم نشستم و دستمالی دستش دادم.
–اون شاید اصلا نخواد زنگ بزنه، تو که نباید اینقدر خودت رو اذیت کنی.
انگار با حرفم داغ دلش تازه شد.
–خوش به حالت اُسوه. مجردی، نشستی خونه خوشی دنیارو میکنی. من بدبخت که جوونیم خونهی شوهر بود. اصلا نفهمیدم خوشی یعنی چی.
نفس عمیقی کشیدم و آرام زیر گوشش گفتم:
–خوش به حالت که خونهی شوهرت جوونی کردی. من که دیگه جوونیم تموم شد. نه جوونی کردم، نه خونه زندگی دارم، نه بچهایی، نه شوهری...
اشکهایش را پاک کرد و سرش را بالا گرفت.
–شوهر میخوای چیکار؟ روزگار من رو نمیبینی؟ مردا اصلا لیاقت ندارن که حسرتشون رو بخوری.
حالا تازه شوهر من خوبشونه. ببین دیگه بقیه چی هستن.
چشم به گلهای قالی دوختم.
–خودمونیما توام یه کم ناشکری.
تیز نگاهم کرد.
–من ناشکرم؟ من؟ چیکار کردم که ناشکرم. شوهرم کدوم محبت رو در حقم کرده که ناشکری کردم؟ ها؟
وقتی سکوتم را دید ادامه داد:
–دِ بگو دیگه.
بلند شدم.
–قدر زندگیت رو بدون. خب اون محبت نمیکنه تو بکن. تو زندگیت رو حفظ کن.
آخه عیب شوهر تو چیه؟ معتاده؟ بیکاره؟ دست بزن داره؟ چرا نمیشینی درست زندگی کنی؟
عصبی گفت:
–مگه من از گشنگی رفتم زنش شدم. اگه معتاد بود که یه دقیقه هم زندگی نمیکردم. چرا مثل آدمهای عهد بوق حرف میزنی. یه دختر واسه چی ازدواج میکنه؟ اون حرف زدن بلد نیست. یه حرف محبت آمیز نمیزنه. تو اون خونه مثل چی جون میکندم یه دستت درد نکنه نمیگه.
وقتی هم ازش ایراد میگیرم و ناراحت میشم میگه تو دنبال بهونهایی. اصلا حرف من رو نمیفهمه.
نداشتن شعور چیزیه که نمیشه به کسی نشونش داد. فقط وقتی شوهرت نداشته باشه دیوانت میکنه.
البته تو حق داری اینارو نفهمی.
عقلیت کردی و مثل من زود ازدواج نکردی و خبر نداری من چی میکشم.
فقط بیرون گود وایسادی میگی لنگش کن.
زیر چشمی نگاهی به آریا انداختم و با اشاره از اَمینه خواستم که جلوی بچه بد پدرش را نگوید.
ولی امینه عصبیتر از این حرفها بود که ملاحظه کند.
پوفی کردم و گفتم:
–نمیدونم والا شایدم تو راست میگی. من شوهر ندارم نمیفهمم. ولی آخه تو این چند سال ما که ندیدیم حسن آقا حرف بدی به تو بزنه یا بهت توهین کنه.
حرصی گفت:
–نه پس، بیاد جلوی شما هم بی احترامی کنه. اونجوری که...
صدای زنگ تلفن باعث شد حرفش نیمه کاره بماند.فوری به طرف تلفن یورش برد و باعث خندهی ما شد.
همین که خواست گوشی را بردارد به طرف مادر برگشت.
–مامان تو جواب بدی بهتره. حالا فکر نکنه من منتظر تلفنش بودم.
آریا با لبخند گفت:–اگه بابا باشه به گوشیت زنگ میزنه مامان.امینه پشت چشمی نازک کرد و نگاهی به شمارهایی که افتاده بود انداخت.
–نه بابا حسن نیست. اون از این شعورا نداره.مادر لبی به دندان گرفت و گوشی را برداشت.
#ادامهدارد....
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽
"صیغه"اسم رمز حمله
♨️سرمقاله روزنامه همشهری -عبدالله گنجی
🔹چند روزی است با پدیدهای به نام خانم «کاترین شکدم» مواجهیم که در رسانههای غیررسمی و معاند از وی بهعنوان جاسوس نفوذکرده در مراکز مهم نظام، نام میبرند. چند روز با چینش محتوایی که بهنام وی منتشر میشود و مطالعه گفتوگوها و متونی که از وی در رسانههای کشور مانده است به این نتیجه رسیدم که وی نمیتواند جاسوس باشد. رسم جاسوسی این نبوده و نیست که فردی مدعی نفوذ در اعماق سری یک حکومت باشد، با افراد کلیدی ارتباط برقرار کند، روشهای نفوذ را یاد بگیرد اما خود یا سیستم امنیتی فرستنده او را بسوزاند و همه ارتباطات، آینده، اعتمادسازی و... را یکمرتبه بدون هیچ دلیلی دود کند.
🔸میتوان گفت او با احساسات و جو زدگی وارد حوزه مسلمانی شد و نتوانست چهارچوبهای مسلمانی را در درازمدت استمرار دهد بنابراین خروج از جغرافیای مسلمانی را فروخت تا بریدن از اسلام را با دیدن «بدیهای دین» توجیه کند.
🔹در فرهنگ ایرانی-اسلامی ما 2 مقوله به هر کس بسته شود از جهت سیاسی-اجتماعی نابود میشود. اول مسائل مالی و دوم مسائل اخلاقی است. این دو مسئله در ایران از وابستگی و جاسوسی هم پرهزینهتر است. لذا مبتنی بر شناخت این دو آسیب از یکسو و مدعای دینداری حاکمان از سوی دیگر، پروژه بی اعتبارسازی مسئولان جمهوری اسلامی با رمز صیغه و 3 تکنیک «ابهام»، «انتظار» و «تعمیم» توسط یک سرویس امنیتی مشرف بر فرهنگ و تعصبات اسلامی شروع شده است. وقتی مدعی ارتباط جنسی با
100 نفر میشود یعنی ابهام و مخاطب را منتظر میگذارند که در تعقیب اسامی باشد و وقتی یک مورد با جزئیات به سناریو تبدیل شد اصل تعمیمپذیری اتفاق میافتد و 99نفر دیگر نیز در دایره باور مخاطب قرار میگیرند.
سالهاست روشنفکران و غربگرایان صیغه را بردگی جنسی و دستوپاگیر اما ولنگاری جنسی و رهاشدگی را آزادی میدانند و از قضا این فرد مامور است که اثبات کند شرع از نگاه مسئولان جمهوری اسلامی در روشهای ارضای جنسی خلاصه شده است. راستی چرا بر «صیغه» و ادبیات دروندینی اصرار دارد؟ چرا بر رابطه نامشروع تاکید نمیکند؟ چون میخواهند مذهبیون مدعی اسلام و انقلاب را تخریب نمایند و فساد اخلاقی را مکمل فساد اقتصادی کنند که قبلا «بود» یک مورد آنرا به «نمود» هزار مورد تبدیل کردهاند.❗️ زمان این سناریوسازی مقارن با شروع و تاکید بر جهاد تبیین است و ناگاه میدانداران جهاد تبیین در سپاه ازجمله دکتر جوانی یا مقدمفر محور هجمه قرار میگیرند. حال آنکه دکتر جوانی ایشان را حتی یکبار از نزدیک ندیده است.
🔸حتی در قالب خبرنگار مصاحبهای با وی نداشته است اصلا چیزکی نبوده است که ایشان به چیز تبدیل کرده باشد. بدون تردید محتوایی که بهنام ایشان تولید و توزیع میشود توسط یک سرویس امنیتی با مشاوری ایرانی تهیه شده و حساسیتها و احساسات منفی و مثبت ایرانیان را میداند. این مرحله حمله به قدرت نرم سپاه را برنامهریزی کردهاند تا پرچمداران جهاد تبیین را از معرکه جهاد خارج کنند. اینکه از بین صدها یا هزاران نفر جوانی را سیبل میکنند به این دلیل است که طرف خود را رسانهای جازده است و با عبارت «مسئول صبح صادق» میخواهد موضوع را جزیی، همسو و باورپذیر نماید. راستی کجای دنیا یک زن 100 مورد رابطه جنسی برای اعتمادسازی و اخذ اطلاعات و جاسوسی انجام میدهد و بعد از اعتمادسازی یکمرتبه پل را نابود میکند؟ بدون تردید این سناریو و پروژه برای تخریب چهرههای موجه با اسم رمز «صیغه» است تا صیغه را معادل فحش، جاسوسی، پرستوسازی ولنگاری، ابزار حاکمیتی و نهایتا بهمثابه جوک لوث نمایند. هدف هم امثال جوانی نیست که بعد از پروژه «فایل صوتی» برای سپاه در حوزه اقتصادی، این پروژه در حوزه اخلاقی سناریوسازی میشود. نبرد با حیثیت و سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی چیز جدیدی نیست و این نیز خواهد گذشت. اما آنچه حتمی و قطعی است: گزینش عبارتهای تولیدی بهنام این زن با هدف بهمسخره گرفتن دین، حاکمان دینی و احکام دین و درنهایت، تقابل مذهبیون با نظام بهجای تقابل تاریخی لیبرالها و غربگرایان با نظام است. امید است جریانات ناکام داخلی از این سناریو مبرا باشند. این نیز بگذرد.
#پاسخ_به_شبهاتوشایعات
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر و مادر ها بشنوند
🎥 توصیه رهبر انقلاب به والدین در خصوص #ازدواج فرزندان جوان
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
#پویش_حجاب_فاطمے
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#عبورزمانبیدارتمیکند
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت7
از حرفهای مادر و چشم و ابرویی که برایم آمد فهمیدم که این تلفن مربوط به من است. مادر دستش را جلوی گوشی تلفن گذاشت و فوری گفت:
–مادر همون پسرس که گفتم.
میخواستم با اشاره به مادر بفهماندم که قدو سن طرف را بپرسد. ولی امینه با حرفهایش پشیمانم کرد.
–چته بابا، تو هنوز از اون خیالات بیرون نیومدی؟ ول کن دیگه، هنوز منتظری یکی با قد بلند و تو مایه های تام کروز بیاد خواستگاریت. اُسوه یه کم شرایط خودتم در نظر بگیر. کی بزرگ میشی تو. بابا دیگه دختر هیجده ساله نیستیا.
دلم از حرفهایش ترک برداشت. شاید هم راست میگوید. اصلا دیگر چه فرقی دارد، خواستگارم کوتاه باشد یا بلند قد. یعنی با مرد کوتاه قد نمیشود زندگی کرد. یا مثلا چند سال از من کوچکتر باشد، دیگر برایم مهم نیست. حتی اگر کم سن هم باشد و بعدها مشکلی پیش بیاید برایم اهمیتی ندارد. مشکل هر چه باشد حلش میکنم. خواهرم متوجهی ناراحتی من شد.
–اُسوه جان به خاطر خودت میگم، اگه تا ابد بخوای این چیزا رو معیار قرار بدی که نمیشه، میمونی تو خونه.
غمگین نگاهش کردم.
–چطور تو خودت الان واسه یه بی محبتی شوهرت خونه رو روی سرت گذاشته بودی، اونوقت به من میگی سخت نگیرم؟ در حالی که میگن بعد از ازدواج باید چشمهات رو ببندی و قبلش...
حرفم را برید.
–آره، ولی تو چشمات رو واسه خودتم باز کن. همش شرایط طرف رو میسنجی، اصلا شرایط خودت رو نگاه نمیکنی.
بیتفاوت نگاهم را از او گرفتم و چشم به دهان مادر دوختم.
امینه کنارم نشست.
–بعدشم، واقعا میخوای شوهر کنی که چی بشه؟
حرفی نزدم و او ادامه داد:
–ببین خونه شوهر خبری نیستا، همش بدبختیه. بشین راحت زندگیتو بکن.
آرام گفتم:
–نخیر شما همش بدبختیاش رو واسه ما میگی.
وگرنه این همه سال تو زندگیت خوشی نداشتی؟ بعدشم یه کم با اون شوهرت مهربونتر باشی همین بدبختیاتم حل میشه.
چشم غرهایی رفت و دستهایش را بالا گرفت.
–ای خدا فقط این شوهر کنه. من ببینم این چطوری شوهر داری میکنه. یه کم روش کم بشه.
بعد رویش را برگرداند و زمزمه وار گفت:
–اگه تو به این حرفهات اعتقادی داشتی اینقدر عیب و ایراد رو خواستگارات نمیزاشتی و تا این سن مجرد نمیموندی.
همانطور که از کنارش بلند میشدم گفتم:
–من عیب و ایراد گذاشتم؟ خوبه خودت شاهد بودی که نمیشد. خواستگارام یا شرایطشون بهم نمیخورد. یا سنشون کمتر بود. یا قدشون کوتاه تر از من بود. یا اونا رفتن و دیگه نیومدن.
او هم بلند شد و همانطور که به طرف آشپزخانه میرفت گفت:
–همون دیگه، اینا میشه ایرادهای بنی اسرائیلی واسه شوهر نکردن. همچین میگه انگار حالا خودش چقدر قد داره. قد توام خیلی معمولیه، حالا سن یارو دو سال از تو کوچکتر باشه، آسمون به زمین میاد؟
بعدشم الان تو این چند ساله که اینطوری شده، چرا ده سال پیش که خواستگارهای بهتری داشتی ازدواج نکردی. هی گفتی آمادگیش رو ندارم و از این مسخره بازیا.
اگه اون موقع ازدواج میکردی الان...
همان لحظه مادر گوشی را قطع کرد و با اخم گفت:
–دارم با تلفن حرف میزنم. الان وقت این حرفهاست؟ قسمت هر کس یه جوره دیگه.
امینه شاکی گفت:
–یعنی قسمت من بوده که تو سن کم برم خونهی شوهر اینقدر بدبختی بکشم؟ بعد اون خونهی بابا راحت بخوره بخوابه؟
مادرگفت:
–خب خودت خواستی زودتر ازدواج کنی. ما که به زور شوهرت ندادیم. بعدشم کدوم بدبختی؟ مگه گشنه موندی؟
امینه از حرف مادر داغ کرد، ولی حرصی به من نگاه کرد.
–بیا اینم نتیجهی حرفهات، بدبختی از این بالاترم هست.
از حرفهای خواهرم دلم شکست. با این که بارها برایش درد و دل کرده بودم که چقدر از تنهایی رنج میبرم و چقدر دلم میخواهد ازدواج کنم ولی باز هم این حرفها را میزد.واقعا نمیفهمیدمش. همیشه غر میزد و ناراضی بود.امینه نفس عمیق کشید و گفت:
–مامان حالا کی بود؟
–مادر پسره بود.یکی از دوستهای پیاده رویم اینا رومعرفی کرده. میگفت این خانمه اُسوه رو تو پارک دیده خوشش امده، شماره ما رو خواسته. فکر نمیکردم مادر پسره به این زودی زنگ بزنه. بیتا خانم تازه دیروز این حرفها رو بهم گفت و اجازه گرفت که شمارمون رو بهشون بده. راستی اسوه، قدشم بهت میخوره.
با ذوق گفتم:–راست میگی مامان؟
–اره بابا. دروغم چیه.
–خب میگفتی بیان دیگه.
–وا، زشته دختر، به پدرتم باید بگم یا نه؟ حالا قراره فردا مادر پسره دوباره زنگ بزنه تا بهش خبر بدیم.خندان به امینه نگاه کردم.
–خدا کنه دعات بگیره.
امینه سرش را تکان داد.
–چقدرم ذوق میکنه.
مادر گفت:
–اگه عقل الان رو بیست سال پیش داشت الان باید واسه ازدواج دخترش ذوق میکرد.
امینه گفت:
–وا مامان چطوری حساب کردی؟ دیگه شمام از اون ور دیوار افتادیدها.
–کلا دختر زود شوهر کنه بره سر زندگیش از هر جهت به صرفس. خودشم زودتر سرو سامون میگیره دیگه.
#ادامهدارد...
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽
❌ شایعه
زمان شاه فساد و اختلاس نبود! سردمداران دزد نبودند!!
✅پاسخ
1️⃣ رضاشاه خود فاسدترین و دزدترین شاه ایران بود. شاهی که وقتی آمد یک قزاق ساده و کارگر اصطبل سفارت انگلستان بود و وقتی رفت بزرگترین مالک و زمیندار ایران و جهان بود! و 10 درصد زمین های ایران به نام او بود!
2️⃣ شمار روستاهایی که رضاشاه در مدت سلطنت تصاحب کرد، بالغ بر 2167 پارچه از مرغوبترین روستاهای ایران بود. ثروت وی به هنگام مرگ سه میلیون پوند و حدود 1/5 میلیون هکتار زمین بوده است.
(منبع: تاریخ ایران مدرن/یرواند آبراهامیان استاد تاریخ دانشگاه نیویورک /ترجمه:فتاحی/ص139)
3️⃣ محمدرضاشاه : بزرگترین دزد تاریخ ایران : محمد رضا پهلوی هنگام فرار از ایران مبلغ 35 میلیارد دلار (معادل درآمد حاصل از فروش دو سال نفت ایران در سال 56) با خود برد. این مبلغ در سال 57 معادل 140 گرم طلا برای هر ایرانی بود. در رابطه با ثروت محمدرضاشاه پهلوی، ارقام و اعداد نجومی بسیاری روایت شده است. اردشیر زاهدی داماد شاه و وزیرخارجه او، درباره میزان ثروتی که شاه به هنگام فرار از ایران خارج کرد، چنین نوشته است: «دادستان تهران در زمان شریف امامی، فهرست دقیقی از افرادی که پولهایی را بهشکل ارز خارج کرده بودند، استخراج کرد. در میان این فهرست، شخص اعلیحضرت تا آن زمان ۳۱میلیارد دلار از کشور خارج کرده بود.» (زاهدی، اردشیر، ۲۵ سال در کنار پادشاه، ۱۳۸۱، ص ۳۱۳)
4️⃣ درحالیکه فرح پهلوی و فرزندان او اموال شاه را 62 میلیون دلار اعلام میکنند و رضا پهلوی پسر شاه اموال او را هنگام مرگش 62 میلیون دلار اعلام کرده است.
🔗 (گفتگوی رضاپهلوی با برنامه پارازیت صدای آمریکا:
🌐https://plink.ir/aMfat )
5️⃣ رقمی کلان که به زعم آنها در برابر دزدی های اصلی و اموال پنهان پهلوی ها ناچیز است و قابل بیان! اما شواهد و اسناد مستقل نشان میدهد شاه 44 بیلیون دلار ارث افسانه ای برای خانواده فاسدش از مال ملت ایران گذاشت و مُرد. (یراوند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه فیروزمندی و دیگران، 1379، ص 400)
6️⃣ فساد چنان در بین مقامات و دولتمردان حکومت پهلوی شایع و گسترده بود که علی امینی میگوید در سال ۱۳۵۴ به محمدرضا شاه پهلوی پیشنهاد داده دست کم ۱۵۰۰ نفر از مقامات بالای سیاسی و اقتصادی را که در نظر مردم به فساد و سوء استفادههای کلان مادی مشهور بودند، را دستگیر کند.
مصاحبه با دکتر امینی در آستانه سقوط شاه در انقلاب 57،
🌐https://plink.ir/oeDbe
7️⃣ وضع فساد اقتصادی و اخلاقی درباریان و منسوبان شاه، چنان ناگوار و هولناک بود که در میانه تظاهرات انقلابی مردم در ایران در سال 57 به دستور شاه، چند تن از مقامات بلندپایه از جمله هویدا نخستوزیر اسبق و نصیری رئیس سابق ساواک، به جرم فسادهای اقتصادی، بازداشت و زندانی شدند. اما این تلاشها، بیهوده، تقریباً بیفایده و تسکینبخش بود. در ماه آخر ۱۹۷۸، تقریباً تمامی افراد سرشناس ایران و دلالان بینالمللی که از قبل، منتفع میشدند، ناپدید شده و با میلیون ها دلار پول بادآورده به غرب گریختند. در ۲۷ شهریور ۱۳۵۷، کارمندان بانک مرکزی فهرست ۱۷۷ تن از افراد سرشناس را که گویا بالغ بر ۲ میلیارد دلار از کشور خارج کرده بودند، منتشر کردند. این فهرست نشان میداد که شریف امامی حدود ۳۱ میلیون دلار، ارتشبد اویسی ۱۵ میلیون دلار، نمازی ۹ میلیون دلار، آموزگار ۵ میلیون دلار، سپهبد مقدم ۲ میلیون دلار، شهردار تهران ۶ میلیون دلار، وزیر بهداری ۷ میلیون دلار و مدیرعامل شرکت ملی نفت، بالغ بر ۶۰ میلیون دلار از کشور خارج کردند.
( یرواند آبراهامیان؛ ایران بین دو انقلاب. ترجمه محمدی،فتاحی؛ 1387.ص 478)
#پاسخ_به_شبهاتوشایعات
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
✍️ #ڪلام_شـهید
شما در قبال فرزندان و برادران و خواهران خود كه آشنائي با احكام و مسائل اسلامي ندارند مسئول هستيد بايد آنان را آشنا به فرامين الهي تا آنجايي كه توان داريد بنماييد, اينقدر بي تفاوت از مسائل نگذريد شما در آخرت بايد جوابگو باشيد, دستورات اسلام را عاميانه برايشان تشريح كنيد.
📎فرماندهٔ گردان ابوالفضل لشگر ۱۶ قدس گیلان
#سردارشهید_حجت_نظری🌷
●ولادت : ۱۳۴۰/۱۰/۱ فومن ، گیلان
●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۶ شلمچه ، عملیات کربلای۵
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #عبورزمانبیدارتمیکند🕰 🇮🇷
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت8
امینه گفت:
–این مامان ما هم همش دنبال سود و زیانه، همش دنبال اینه که حسن یه وقت بیکار نمونه ما گشنه بمونیم.
مادر گفت:
–تو الان سیری نمیفهمی، کافیه شوهرت چند ماه نره سرکار اونوقت به دست و پا میوفتی که فقط یه کاری براش پیدا بشه، اصلا از این حرفهای الانت خندت میگیره، من نمیگم حالا محبتم باشه بده، من میگم همه چی دست خود آدمه، زن همه کارهی خونس. با قهر کردنم چیزی درست نمیشه.
دوباره امینه عصبی نگاهم کرد.
–چرا من رو نگاه میکنی مگه من حرفی زدم؟
به طرف اتاق راه افتاد.
–شماها نمیفهمید من چی میگم، به خصوص تو که مجردی.
شاید سی و پنج سالگی سن زیادی برای ازدواج نباشد. ولی از کمتر و کمتر شدن خواستگارهایم متوجه شدهام که دیدگاه دیگران بخصوص مادر پسرها با من فرق دارد.
طی این یک سال فقط یک خواستگار داشتم. که آن هم بعد از چند روز مادرش به مادرم زنگ زد و گفت که قسمت نبوده.
از آن روز مدام به حرفهای آخرین خواستگارم فکر میکنم. وقتی برای صحبت به اتاق رفتیم.
روی تخت نشست و بی مقدمه پرسید:
–شما همیشه چادر سر میکنید یا الان پوشیدید؟
من هم که اصلا توقع نداشتم اولین سوالش این موضوع باشد راستش را گفتم:
–نه من چادری نیستم. امروز عمم مهمون ما بود اون اصرار کرد سرم کنم، به نظر ایشون اینجوری بهتره،
خواستگار فکری کرد و پرسید:
–خب اگر همسر آیندتون ازتون بخوان همیشه چادر سر کنید قبول میکنید؟
همین سوال را سه سال پیش یکی از خواستگارهایم پرسیده بود. منم گفتم:
–اگر شما بخواهید سر میکنم. ولی او رفت و دیگر نیامد.
این بار تصمیم گرفتم حرف دیگری بزنم برای همین جواب دادم:
–نه، چادر جمع کردن کار سختیه، من نمیتونم.
احتمالا از جوابم خوشش نیامد که این هم رفت.
واقعا خودم هم نمیدانم دلیل این که از من خوشش نیامده بود چه بود. به نظر من که مورد مناسبی برایم بود.
گاهی با خودم فکر میکنم خب معیارهایشان برای خودشان توجیح شده است. شاید معیار خاصی مد نظرشان بوده که من آن را نداشتهام.
ولی باز یادم میآید خواستگاری داشتم که همین که روی صندلی روبرویم نشست کاغذی از جیبش خارج کرد و شروع به سوال پرسیدن کرد.
من هم هاج و واج نگاهش کردم. وقتی تعجبم را دید گفت:
–ببخشید من زود یادم میره گفتم بنویسم بهتره. تو وقت هم صرفه جویی میشه.
جوان موجه و به روزی بود. معلوم بود فکر میکرد خیلی زرنگ و تیز است.
از بین حرفهایش متوجه شدم که چند جا خواستگاری رفته است و همین لیست را دراورده تا نکتهایی از قلم نیوفتاده باشد.
پوزخندی زدم و گفتم:
–میخواهید خودکار بدم تیک بزنید؟
او هم بی تفاوت گفت:
–نه یادم میمونه. شما فقط تند تند جواب بدید تا وقت کم نیاریم.
چقدر روزهای سخت کنکور را برایم یاداوری کرد.
احتمالا رتبهی قابل قبول نیاوردم که رفتند و دیگر نیامدند.
دیروز مادر گفته بود که بیتا خانم دوست پیاده رویاش ما را به یکی از همسایه ها معرفی کرده و قرار است به خواستگاری بیایند.
آنقدر از این آمدن و نشدنها خسته شدهام که فقط میخواهم ازدواج کنم. دیگر برایم مهم نیست خواستگارم چه ویژگیهایی دارد. حداقل از این حرف و حدیثها نجاب پیدا میکنم.
#ادامهدارد....
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽
📌قابل توجه غربزده ها و خودتحقیرها
#پاسخ_به_شبهاتوشایعات
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔸شهید مهدی زین الدین :
🌹هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد میکنند.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#خاطرات_شهید
🔺اگر کسی در مراسمی که دعوتش میکردند مقید به رعایت موازین شرعی نبود حتی اگر از نزدیکترین افراد به او هم بودند در آن مراسم شرکت نمیکرد. روی باور و اعتقادش میایستاد.
🔺محض دل کسی به مجلس نمیرفت، قبل از رفتن سعی میکرد تا افراد را آگاه و مسائل را درست برای آنها بیان کند. اگر موفق میشد که مشکل رفع میشد اما اگر تلاشش نتیجه نمیداد عذرخواهی میکرد و در آن جلسه یا مجلس شرکت نمیکرد و هدیه را برایشان میفرستاد. با نرفتنش مخالفت خود را با اینگونه مجالس ابراز میکرد
🔺مهربانی، تواضع، کمک به همه، محبت و توجه خیلی زیاد به خانواده از جمله خصوصیات اخلاقی او بود. اینقدر درجه مهربانی و احساس مسئولیتش بالا بود که وقتی کاری را به فردی میسپرد که آن فرد تازهکار بود سعی میکرد تا وقتی که طرف همه زوایای کار را یاد نگرفته تنهایش نگذارد.
✍️به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_جمال_رضی🌷
●ولادت : ۱۳۶۰/۱۲/۱۹ تهران
●شهادت : ۱۳۹۵/۱/۱۴ سوریه
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆