#زينب گرفت دست دو فرزند نازنين
ميسود رويِ خويش به پاي امام دين
گفت اي فداي #اكبر ِ تو جانِ صد چو آن
گفت اي نثار #اصغر ِ تو جانِ صد چو اين
"عون" و "محمد" آمده از بَهر ِ عونِ تو
فرماي تا رَوَند به ميدان اهل كين
فرمود: كودكند و ندارند حرب را...
...طاقت علي الخصوص كه با لشگري چنين
طفلان ز بيم جان نسپردن به راهِ شاه
گه سر بر آسمان و گهي چشم بر زمين
گشت التماس ِ مادرشان عاقبت قبول
پوشيدشان سلاح و نشانيدشان به زين
اين يك، پي ِ قتال دوانيد از يسار
و آن يك، پي ِ جدال بر انگيخت از يمين
بر اين يكي ز حيدر كرّار مرحبا
بر آن دگر ز جعفر طيّار آفرين
گشتند كشته هر دو برادر به زير تيغ
شه را نماند جز علي اصغر كسي معين
#چهارممحرم
#جوانان_حضرت_زینب_علیهم_السلام
#سروش_اصفهانی
@bynolharamyn
«دست بر سینه رو به کرب و بلا
السلام علیک یا سقا
قمر خانواده خورشید
صدقه دارد این قد و بالا
پسر چهارمِ امیر حُنین
دست بر سینه بنی الزهرا
چشم و ابروی تو سپاه حسین
کاشف الکرب #سیدالشهدا
سیزده ساله فاتح صفین
سومین بچهْ شیرِ، شیرِ خدا
ارمنیها مُرید نام تواند
شاهدم سفرههای #تاسوعا
نامِ تو هم ردیف یا فَتّاح
چشمهایت مُفَرِّجُ الغَمّاء
تو که هستی، حسین هم آخر
شد پناهنده بر تو #عاشورا
سایبانِ مُخَدّراتِ حرم
پشتْ گرمیِّ #زینب کُبری
إعطِنی یا کریم، انا سائل
مستجیرٌ بِکَ #ابوفاضل
دست گیرِ همه خدایِ ادب
دست پرورده امیر عرب
نسلْ در نسلْ خاک پایِ توایم
به تو دادیم دلْ نَسَبْ به نسبْ
سفره ات بهر سائلان پهن است
صورتت شیر و خالِ تو، چو رطب
میکند زنده یاد #حیدر را
چین پیشانی ات به وقت غضب
اسدالله #کربلا، عباس
بِنِشین با وقار بر مرکب
قد کشیدی همینکه روی اسب
لشکر کوفیان کشید عقب
میشود روضه را تجسم کرد
با کمی فکر، رویِ این مطلب
تا تو بودی سفر به خیر گذشت
ای نگهبان محمل زینب
تا تو بودی #رباب #اصغر داشت
غرق بوسه سپیدی غب غب
تا تو بودی ندید یک مادر
طفلش از تشنگی کند لب لب
تا تو بودی #رقیه معجر داشت
روی دوش تو خواب بود هر شب
تا تو بودی کسی اجازه نداشت
بزند چوب خیزران بر لب
رفتی بر غرورها برخورد
دست نامحرمان به معجر خورد
وای از لحظهای که غوغا شد
رفتی و در خیام بلوا شد
دختری #مشک آب دستت داد
بر دعا دست عمه بالا شد
سایه ات بین نخلها گم شد
پسر #فاطمه چه تنها شد
تا رسیدی کنار نهر فرات
#علقمه در مقابلت پا شد
تا قیامت خجل ز لبهایت
خنکیهای آب دریا شد
جانب خیمه راه افتادی
فکر و ذکرت لبان آقا شد
در کمینت چهار هزار نفر
تیرها در کمان مهیّا شد
قدُّ و بالات کار دستت داد
چند صد تیر در تنت جا شد
بی هوا دستِ راستت افتاد
دست چپ هم شکارِ اعدا شد
حرمله در شکارِ چشم آمد
هدفش چشمهای شهلا شد
نوکِ تیر از سرِ تو بیرون زد
تا پرش بین دیده ات جا شد
خواستی تیر را برون بکِشی
گردنت خم به سوی پاها شد
از سرِ تو کلاه خود افتاد
یک نفر با #عمود پیدا شد
آنچنان ضربه زد به فرقِ سرت
تا سر چینِ ابرویت وا شد
وای بی دست بر زمین خوردی
سجده گاه تو خاکِ صحرا شد
تیرهایِ کمی فرو رفته
خوب بر جسمِ اطهرت جا شد
بعدِ سی سال #یااخا گفتی
عاقبت مادر تو زهرا شد
دورتر از تنت #حسین افتاد
همه دیدند قامتش تا شد
گفت: #عباس خیز و کاری کن
رویِ لشگر به خواهرم وا شد
دَمِ خیمه زمان غارتها
سرِ یک #گوشواره دعوا شد
سند ارث بُردن از #زهرا
با کف پا به چادر امضا شد
پاسخ اَیْنَ عمّیَ العباس
سیلی چند بی سر و پا شد…»
«قاسم نعمتی»
@bynolharamyn
هر شب رکابِ چشمهایش را نگین میشد
با برکهی او ماه، وقتی همنشین میشد
میخواست، خدمتکارِ اولادِ علی باشد
«امالبنین» میخواست؛ «امالمؤمنین» میشد !
از فضلِ مادر بود، شد #عباس «ابوفاضل»
باید خدای فضل #اباالفضل آفرین میشد
هر قطرهی اشکش که روی خاک، میافتاد
انگار، یک فرزندِ او نقشِ زمین میشد
از سنگها هم اشک میجوشید، با آهش
در روضههایش دشمنش روضهنشین میشد
هر وقت، چشمِ اشکبارش چشمهای میدید
آب از خجالت آب میشد؛ شرمگین میشد
گفتند، سقایت بلاگردانِ #اصغر شد
گفت آه عباسم؛ ولی باید همین میشد !
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#وفات
#رضا_قاسمی
@bynolharamyn
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
ای که ماهی روزه داری می کنی
دین حق را نصر و یاری می کنی
تشنه چون گشتی در این ماه خدا
پس نما یاد از #عطش در #کربلا
تشنگی اصلش در آنجا بوده است
بر #حسین و آل #زهرا بوده است
تشنگی #عباس و #اکبر دیده اند
#زینب و #سجاد و #اصغر دیده اند
کن تصور تشنه ای بر جوی آب
می کند از آب نوشین اجتناب
تشنه لب بر ظرف آبی کن نظر
یا ابوالفضلی بگو با چشم تر...
@bynolharamyn
شهو شَهزادهو #ششماهه و #ششگوشه و آب
#روزهی #روزششم روضه #اصغر شده اسٺ
روضه ی این روزم بس! همین یک جمله :
تا ڪه گفٺ #آب سرنیزه به خوردش دادند
#یابابالحوائجادرکنی
@bynolharamyn
#یاحسین جان من به عشقِ کربلایت زنده ام
هم به عشقِ گنبد و گلدسته هایت زنده ام
از غم و شور عزایت سخت افتادم ز پا
من به لطفِ تربتِ دارالشفایت زنده ام
آگهی از حالِ من آقا که از شوقِ وصال
از نگاهِ مرقد و صحن و سرایت زنده ام
هر شبِ جمعه به یاد مرقد شش گوشه ات
یا به یمنِ روضه، با اشکِ عزایت زنده ام
روز و شب داغِ #علمدارِ حرم سینه زنم
یاد #سقای حرم زیرِ لوایت زنده ام
تا که عاشورا بیایم در میانِ قتلگه
همرهِ $مادر بمیرم من برایت زنده ام
تا که #اصغر تیر آمد بر گلوی نازکش
من برای ناله های بیصدایت….زنده ام
زنده ماندم تا که در پایین پایت جان دهم
گاه سر بر خاکِ قبرت گه به پایت…..زنده ام!
#هستیمحرابی
#شبجمعه
#شبزیارتیارباب
@bynolharamyn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یابانو_رباب_مادرشدنٺ_مبارڪ❤️
بانو پسرٺ ڪہ هدیهٔ الله اسٺ
امید دل حضرٺ #ثارالله اسٺ
شادے ڪہ روز ولادٺ #اصغر توسٺ
افسوس ڪہ شادےاٺ فقط ششماه اسٺ
#میلادحضرتعلیاصغرعلیهالسلام
@bynolharamyn
بر شادی پیغمبر و #زهرا #صلوات
بر آینه ی #علی اعلی صلوات
هم مولد #اصغر است و هم روز #جواد
بر #کربوبلا و #طوس یکجا صلوات
#میلادامامجواد و #میلادحضرتعلیاصغر علیهما السلام مبارک باد.💐
@bynolharamyn
44.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرق در بین #علیها نیست ، #اصغر اکبر است
من علیام ای پدر
زودتر من را ببر میدان ، که #حیدر ، حیدر است
من علیام ای پدر
حسن لطفی ۴۰۲/۰۶/۰۲
#یابابالحوائجادرکنی
#یاعلیاصغرعلیهالسلام
@bynolharamyn
ای مستجار حضرت ارباب، #الدّخیل
زیبا #قمر، پناه برادر دو دست توست
ای مسجدی که وقف شدی بر حسینیه
گلدسته های نذری مادر دو دست توست
مشکی که داد بر تو #سکینه گواه ماست
#بابالحوائج لب #اصغر دو دست توست
شمشیر زن بیا و به نیزه بسنده کن
چون #ذوالفقار حضرت #حیدر دو دست توست
معجر نمی کشد احدی از سر کسی
وقتی دخیل گوشه معجر دو دست توست
حتماً در #علقمه پدر مشک می شوی
با لشگری همیشه برابر دو دست توست
مشکت به دست راست و نیزه به دست چپ
مبهوت کار جنگی ات آخر دو دست توست
وقتی که از بدن شود این دست ها جدا
باید که خواند فاتحه طفل خیمه را
#سعیدتوفیقی
#یابابالحوائجادرکنی
#یاقمربنیهاشمادرکنی
#یاابالفضلالعباسادرکنی
@bynolharamyn
#شامغریب غریبان کربلاست
#زینب بدون تو مهمان کربلاست
چشم #رباب به آغوش خالے است
#اصغر شهید گلستانּ #کربلاست
#شامغریبان #محرم
#گفتند_نیستاز_شبیلدا_درازتر
#پیداستکه_شامغریبان_ندیدهاند
@bynolharamyn