eitaa logo
بین الحرمین
1.8هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
8.1هزار ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهماالسلام (محمد بن ابی بکر) . چهاردهم صفر سال ۳۹هجری قمری مطابق با بیست و یکم تیر سال ۳۸هجری شمسی جناب محمد بن علی علیهماالسلام معروف به محمد بن ابی بکر به شهادت رسیدند. مادرشان جناب هستند که بعدازمرگ بامولا ازدواج کردند وجناب محمد ازسن ۳سالگی درخانه حضرت تربیت شدند. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: به او محمدبن ابوبکر نگویید. اورا محمدبن علی بخوانید. اوازپدرش ابوبکر بسیارمتنفربود ونفرینش میکرد همچنین راملعون میدانست. ازطرف حضرت امیر علیه السلام حاکم مصر شد ودرجنگ صفین از سرداران سپاه بود. بعدازجریان جنگ صفین وخیانت حکمین، معاویه برای اینکه رابه چنگ خود درآورد با سپاهی رابرای جنگ بطرف مصرفرستاد. اوضاع مصرآشفته شد. عمروعاص رخنه کرده و عزلت نشینان عثمانی راتحریک کردکه برای خونخواهی عثمان بامحمد بجنگد. فلذا امیرالمؤمنین علیه السلام ازمحمد خواستند به کوفه برگردد تاکاردیگری به او محول کنند وجناب مالک اشتر راحاکم مصر قراردادند. وآن نامه معروف رابرای حضرت مالک نوشته که حاوی سرمشق دینداری وزندگی وبرقراری عدالت وحکومتداری بود، که به اقرارتمام ادیان این نامه ازعجایب است. پنجم ذیقعده سال ۳۸قمری بطرف مصرحرکت کردند. وقتی این خبر راشنید به شدت ترسید وبانقشه ای جناب مالک رادر راه مصر درمنطقه مسموم کرده وبه شهادت رساند. عمروعاص در بالشکری ۶هزارنفری آماده جنگ شد. به فرماندهی ملعون درمصر با ۱۰هزارنفر به آنان پیوستند. نانجیبی ازقبیله فرمانده بود و ولدالزنا فرمانده بود وهمه به حمله کردند. باآنان مقابله فرمود ولی افرادش اورا تنهاگذاشته وفقط دوهزارنفر ماندند که جانانه جنگیدند اما لشکرشکست خورد وجناب محمد اسیرشد و درسن ۲۸سالگى بدستور معاويه وعمروعاص ملعون توسط معاویه بن حدیج خبیث بوسيله به شهادت رسيد. بعدازشهادت، اورا درشكم حمارمرده اى گذاشتند وسوزاندند. قبرمنصوب به او ازمابقى بدن سوخته آن بزرگواراست. مولا ازشنیدن خبرشهادت جناب مالک وجناب محمد بسیار کردند ودرفراق آنان سوختند و قاتلینشان رالعنت فرمودند. ازآن روزتا بحال اهل خلاف هنگامى كه كنارقبر جناب محمد میروند پشت به قبرمیكنند وبراى فاتحه میخوانند! 📚فيض العلام ص۲۴۹ 📚مصباح المتهجد ص۷۳۳ 📚مستدرک سفينةالبحار ج۶ص۲۹۴ @bynolharamyn
مهدی جان میدانی آقــاجان خواب مانده ایم از همان روز اول، همان روز در ، همان موقع کنار میدانی اگر خواب نبودیم کار به پهلوی نمی رسید به خار در چشمان پدر نمی رسید به به ظهر ، به ، به به غربت یتیمی نمیرسید اگر خواب نبودیم کار به انتظار شما نمی رسید… به فصل تو تمام فصل ها گذشت... @bynolharamyn
2.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبر یک کاسه است. هر بار که کاسه صبرم پُر می شود، می دهمش به دست . او کاسه صبر را از دستم می گیرد و خالی می کند و دوباره پس می دهد. این کاسه هی پُر و خالی می شود ؛ هی پُر و خالی می شود ؛ هی پُر و خالی... گاهی به من می گوید : قشنگش کن. شیرینش کن. ! صبر اما است. مزّه می دهد. شِکَرِمی ریزم توی آن،شِکَرِ . دارچین می پاشم روی آن؛ دارچینِ . می گویم ببین شیرینش کردم . تزیینش کردم. می گیرد و یک کاسه ی بزرگتر می دهد. می گوید همه چیز را بریز توی همین .هم را و هم را. هم و هم هایت را. کاسه کاسه صبر بین ما رد و بدل می شود. انگار قرار است تمام دریاچه های خشک و خالی جهان به کاسه کاسه صبر من پُر شود. می گویم : اگر کاسه ام بشکند ، صبرم را در چه بریزم؟ می گوید : آن روز دستم را پیمانه می کنم برایت. امروز انگار همان روز است. کاسه ام شکسته ، دستش اما پیمانه است... ﴿فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا﴾ [ المعارج: 5] پس كن صبرى نیکو @bynolharamyn