eitaa logo
| تَبَتُّـل |
1.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
332 ویدیو
5 فایل
وَ "سلام" بَر‌اندوهی‌کھ‌ قلبمان ‌را ‌وطن‌ برگزید🖤🌱 • • تَبَتُّل←بُریدھ از "جہان" بُریدھ از "مردم"... •• میرسد به دستم ↓ https://harfeto.timefriend.net/16655774622952 +تافوروارد هست،زندگی ‌باید کرد‼️
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم میخواد یه روز بدون هیچ دغدغه ای بهم خوش بگذره
عاشق بی رحمه یا عاشقی ؟!.
"فرانسویا به کسی دوسش دارن میگن: "ma vie" یعنی زندگی بخشه من" همینقدر کوتاه و جان بخش
بعضی وقت‌ها به جای جروبحث فقط به طرف نگاه می‌کنم و تعجب می‌کنم که این حجم وسیع بی‌عقلی و نفهمی چطور توی کله‌ای به این کوچیکی جا شده؟ -آلپاچینو
یه همچین چیزی ...
اونیکه وقتی مسخرش میکنی هیچی نمیگه و‌ لبخند میزنه مظلوم و ترسو نیس ک‌ نتونه جوابتو بده‌... خالی بودنتو ب پر بودنش میبخشه...
خبر جدید خوب چی داری رفیق؟ https://harfeto.timefriend.net/16662054648290
_ باید دخترا رو آماده کنم تا یک ساعت دیگه برن... نمی شنیدم دیگه چی به آنیل میگه سرم داشت از صدای آهنگ منفجر میشد و گیج شده بودم و نمی‌فهمیدم چی به چیه میدونستم مست شدم ولی هیچی دست خودم نبود بدون توجه به آنیل از عمارت زدم بیرون بارون میزد یه بارون خیلی شدید رفتم تو حیاط زیر بارون اینقدر سرد بود که بدنم می‌لرزید ولی از درون داشتم آتیش می‌گرفتم حیاط شلوغ بود رفتم سمت پشت ساختمون که از پشت یکی دستمو گرفت و بعدم یه صدای آشنا: _ چیکار می‌کنی دیوونه بیا بریم تو سرمامیخوری دستمو کشید که ببرتم سمت عمارت انگار قدرتم چند برادر شده بود نذاشتمو سر جام ایستادم از سرو کلم آب می‌چکید با صدای کش داری گفتم: _ نهههه اینجا خیلی خوبه رفتم جلو و خوردمو پرت کردم تو بغلش گرم شده بودم دیگه اثری از سرما نبود تا چند ثانیه تو شک بود ولی بعدش دستاش اومد بالا و آروم گفت: _ چیکار داری می‌کنی _ سردم بود محکم تر گرفتم چشام داشت بسته میشد توی خلا بودم انگار با این که زیر بارون بودم ولی هیچی نمیفهمیدم _ امشب میدرخشیدی ولی کاش هیچوقت ستاره هیچکس نشی پناه کسی نشی... سرمو آوردم بالا و یه ابرومو انداختم بالا و گفتم: _ چقدر تو خوشگلی خندید و گفت: _ مستی پناه بیا بریم داخل ببرمت تو اتاقت _ نه می‌خوام پیش تو باشم _ چرا؟ نمیخوای ببرمت پیش هامون؟ _ نههه ازش بدم میاد خره ولش کن خندید بلند با صدا و گفت _ خیلی خب پیشتم بیا بریم باهاش راه افتادم سمت عمارت نگاه های سنگینی رومون بود ولی آنیل بی توجه به همهشون منو برد دم آسانسورو رفتم داخل سرم از حجم گرمای داخل خونه داغ شده بود سرم گیج رفت چشام بسته شد و دیگه هیچی نفهمیدم.‌‌... نویسنده:یاس ادامه داره...
راستی بچه ها مهربونیای بی اندازه تون هم اینجا هست پاکش نمیکنم هردفعه میخونم کلی انرژی میگیرم مرسی ازتون
فکر کنم اونی که ازت تو ذهنم ساختم از خودت خیلی قشنگ تر بود :)
« من سيفهُم ضجيج داخلك وأنت في أتم هدوئك؟! » +چه کسی آشوب درونت را می‌فهمد وقتی‌که در آرام‌ترین حالتت قرار داری؟