دریغا!
مردم در بند آن نیستند که چیزی بدانند!
بلکه در بند آنند
که خلق درایشان اعتقاد کنند که عالِم اند.
_عینالقضاتهمدانی
اگر مذهب را امر و نهی
و بکن و نکن های خشک و زندگی سوز بدانی
که نشاط و روح تورا به زندان میافکند؛
ناچار در برابر آن میایستی،
و از زیر بارَش شانه خالی میکنی.
اما اگر جهان قانونمند
و رابطههای پیچیده را باور کردی،
آن وقت دقت و حذر، در تو زنده میشود
و تو دراین کویر مبهم و جنگل تاریک،
به دنبال آشنا و بلد و آگاهی میگردی
که به تو بگوید از کجا بیا،
از کجا نرو؛
و بکن و نکن هارا انتطار میکشی...
》
ڪافونھ🇵🇸
اگر مذهب را امر و نهی و بکن و نکن های خشک و زندگی سوز بدانی که نشاط و روح تورا به زندان میافکند؛ نا
چون پیچیدگی راه و حجم خطر
و آشناییِ جلودار را میدانی،
و محبت و رافت او را دیدهای،
و امامت و رسالت او را باور کردهای.
بارسنگین تکالیف، هنگامی بر تو سبک میشود،
که تو خودت و جهان و آدمها
و رابطهی پیچیدهی این ها را شناخته باشی؛
و به نارسایی غریزه
و علم و عقل و وجدان خودت رسیده باشی.
اینجاست که منتظر رسول امین میمانی
و به دنبال او میروی؛
تا از خداوند مهربان آگاه،
برای تو حرفها را بیاورد
و پیامها را بخواند...
_نامههایبلوغ
حافظ شیرازی فرمودن:
اگر آن ترک شیرازی بهدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
صائب تبریزی در جواب گفتن:
هر آنکس چیز میبخشد، ز جان خویش میبخشد
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را...
بعد شهریار در جواب صائب گفته:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را...
هر آن کس چیز میبخشد به سان مرد میبخشد،
نه چون صائب که میبخشد سر و دست و تن و پارا
سر و دست و تن و پا را به خاک گور میبخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را...
اگر فکر کردین تموم شد اشتباه کردین
آقای علی گودرزی شاعر معاصر خودمون در جواب همشون گفتن:
هرآن کس چیز میبخشد به دور از لاف میبخشد،
نه چون این شاعرانِ گل که به اسراف میبخشند
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را،
به خال هندویش بخشم همین اشعار زیبا را...
نه من حافظ شوم تا که چنان محسور چشم یار،
که با اغراق بیش از حد ببخشم مال دنیا را
برای عاشقی باید تنی سالم دلی شیدا،
که با هریک به طور خاص بسازم حال و فردا را...
》
ڪافونھ🇵🇸
اگر فکر کردین تموم شد اشتباه کردین آقای علی گودرزی شاعر معاصر خودمون در جواب همشون گفتن: هرآن کس چیز
که دست و پا و جان و تن کند شیرین وصال یار،
نه مثل صائب آن شاعر دهم دست و دهم پا را...
دچار عاشقی گردی بباشد لازمه، روحت،
درون روح تو بیند نقوش عشق و رویا را...
نمیدانم چطور باید ببخشم روح شیدا را،
بدون روح بیجان است تن و جسم و همه اجزا...
تو ای استاد شهریار ببخشم گر چنین گفتم،
کمی اغراق میباشد درون مصرعی شیوا...
ولی با اندکی واژه که از روح و تن و جان است،
به خال هندویش بخشم همین اشعار زیبا را... ^-^
ڪافونھ🇵🇸
که دست و پا و جان و تن کند شیرین وصال یار، نه مثل صائب آن شاعر دهم دست و دهم پا را... دچار عاشقی گرد
دیدین چطوری با چند تا بیت شعر سر و تهشو هم آورد تازه به اونام ایراد گرفت؟ دمش گرم پسندیدم😂