eitaa logo
کانال کمیل
1.7هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3هزار ویدیو
4 فایل
امروزفضیلت زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادت نیست امام‌خامنه‌ای #شهدایی #اخبار_مقاومت #جهاد_تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
⊰•🕊🍃•⊱ می‌روم تا چند گلوله به سمت اسرائیل شلیک کنم با نام جهادی ، یکی از فرماندهان زبده و جوان جبهه مقاومت بود. حدود دو سال از حضور در سوریه می‌گذشت و آنها برای فتح تپه‌ای استراتژیک در اشغال تروریست‌ها و مشرف به بلندی‌های جولان اشغالی اعزام می شدند به یکی از دوستانش گفته بود: "دو سال جنگیدیم که به اینجا برسیم و در جنگ رو در رو با رژیم صهیونیستی قرار بگیریم. می‌روم تا بلکه بتوانم چند گلوله به سمت اسرائیل شلیک کنم" ابوحامد و فاتح، سرداران لشکر افغانستانی فاطمیون، در جنگی مستقیم با رژیم غاصب اشغالگر قدس به شهادت رسیدند 🕊 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
⊰•🕊🍃•⊱ مهمترین پیروزی ، عملیات ملیحه بود، ملیحه منطقه ای بسیار استراتژیک در شرق دمشق و اولین منطقه از غوطه شرقیه، در شمال منطقه زینبیه و حرم حضرت زینب(س) است، که از ابتدای جنگ سوریه دست مخالفین بود. نیروهای لبنان پس از چندین عملیات نتوانستند منطقه را آزاد کنند، ارتش سوریه هم نتوانست و عاقبت این سرداران بی نشان فاطمیون بودند که در یک عملیات رعدآسا این منطقه را آزاد کردند. این منطقه از آن روی اهمیت داشت که مشرف به حرم بی بی زینب بود و هر از گاهی خمپاره های داعش به نزدیکی های حرم می رسید و بیم آن می رفت که از همین ناحیه به حرم حمله کنند، اما شیر مردان فاطمیون به فرماندهی فاتح دلها توانستند طوری داعش را فراری بدهند که حتی وقت نکرده بودند ادوات و وسایلشان را ببرند. (ابوحامد)، فرمانده تیپ پر افتخار فاطمیون بهمراه (فاتح دلها) معاون فرماندهی تیپ فاطمیون در استان درعا، جنوب سوریه منطقه تل قرین نزدیکی مرز اسراییل بر اثر شلیک خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل شدند. 🕊 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
کانال کمیل
⊰•🕊🍃•⊱ مهمترین پیروزی #فاتح، عملیات ملیحه بود، ملیحه منطقه ای بسیار استراتژیک در شرق دمشق و اولین م
🕊🕊 «فاتح به فرمانده همه گروهان ها فرمان عقب‌نشینی داد، یک ساعت گذشته بود که همه رزمنده‌ها منطقه راخالی کردند، چیزی به غروب نمانده بود، فاتح آرام و قرار نداشت، جلو رفتم و گفتم: چه خبر شده؟ گفت: «سوار شو تا برویم...» نشستیم داخل تویوتا و دونفری رفتیم داخل محلی که هرلحظه احتمال ورود نیروهای مسلح داعشی وجود داشت. او پشت فرمان نشسته بود با سرعت رانندگی می‌کرد به او گفتم: «داعشی ها همه‌جا هستند. اگر جلوتر برویم اسیر خواهیم شد» گفت: حتماً این جا کسی از عقب نشینی بی‌خبر مانده و برنگشته است». ● فقط بین کوچه‌ها رانندگی می‌کرد و من وحشت‌زده به‌صورت نگاه می‌کردم، یک‌باره جلوی یک ساختمان مرتفع و مخروبه ایستاد و گفت: اینجا دیده بان ادوات (خمپاره) مستقر بوده، باید سر بزنم و ببینم هنوز این جاست یا به عقب برگشته». باعجله رفت و پس از لحظاتی با یک رزمنده برگشت، معلوم شد این رزمنده از عقب‌نشینی بی‌خبر بوده... خدا را شکر کردیم و برگشتیم. ● هوا کم‌کم تاریک شده بود، هنوز از محل خارج نشده بودیم که دوباره ترمز زد و دنده‌عقب گرفت و گفت: فلانی دوشب تا صبح نگهبانی داده، امروز صبح می‌رفت یک‌گوشه بخوابد، حتماً او هم از عقب‌نشینی بی‌خبر است. گفتم: این دیگر حماقت است، گفت: «اگر با من نمی‌آیید از ماشین پیاده شوید». با سرعت زیاد داخل کوچه‌هایی که به مخروبه تبدیل‌شده بود، ویراژ می‌داد. هوا کاملاً تاریک شده بود. به کوچه‌ای رسیدیم که کاملاً ویران‌شده بود، باعجله پیاده شد. خانه به خانه می‌رفت و اسم یک نفر را صدا می‌زد. وارد یک ساختمان چندطبقه شد و بیرون نیامد، قلبم داشت از حرکت می‌ایستاد هرلحظه خطر اسارت در کمین ما بود، چند دقیقه گذشت و با یک جوان خواب‌آلود از ساختمان خارج شد. خوشحالی در چهره فاتح موج می‌زد.آن شب با رشادت فاتح همه گردان به سلامت دورهم جمع شدند. 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail