eitaa logo
کانال کمیل
1.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
2 فایل
امروزفضیلت زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادت نیست امام‌خامنه‌ای #شهدایی #اخبار_مقاومت #جهاد_تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدر شهید لبنانی پوتین را با دستش پاک کرد و بوسید و جلوی پای شهید صیاد گذاشت. شهید صیاد به زور دست ایشان را بوسید و گفت چرا با من این کار را کردی؟ ایشان گفت: من هر شهیدی که دادم دوست داشتم که نزد امام بیایم. نتوانستم و نشد. حالا بروید به امام بگویید که من پوتین سربازش را بوسیدم. 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
کانال کمیل
پدر شهید لبنانی پوتین #شهید_صیاد را با دستش پاک کرد و بوسید و جلوی پای شهید صیاد گذاشت. شهید صیاد به
⊰•🕊🍃•⊱ نیمه‌ی شهریور سال ۱۳۶۳ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهور وقت کشورمان، به دعوت «حافظ اسد» رئیس‌جمهور فقید سوریه، راهی «دمشق» شدند. شهید صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی تنها فرمانده رسمی نظامی بود که آیت‌الله خامنه‌ای را در این سفر همراهی می‌کرد. امیر سرتیپ «ناصر آراسته» رئیس هیأت معارف جنگ شهید سپهبد صیاد شیرازی خاطره جالبی را از آن روزها نقل کرده است. امیر آراسته می‌گوید: [در آن زمان] حضرت آقا ریاست جمهوری را به عهده داشتند من [به همراه] شهید صیاد در محضرشان برای بازدید از سوریه، لبنان و الجزایر رفتیم. [تنها] نظامی‌‌ای که همراه ایشان بود بود که فرمانده نیرو[زمینی ارتش] بود. من هم در خدمت شهید صیاد بودم. رفتیم در بعلبک، در آنجا سپاه ما یک اردوگاه آموزشی داشت. شهید صیاد هم پیش‌بینی کرده بود که نمازمان را در همه جا اول وقت بخوانیم. آن سرتیپی که از ارتش سوریه رئیس اسکورت ما بود پیش‌بینی کرده بود که نمازمان را در منزل یک پیرمرد شیعی که پنج شهید در مبارزه با اسرائیل داده است بخوانیم. رفتیم و همه اهالی، چه شیعه چه سنی در حیاط منزل ایشان آمده بودند. نمازمان را که خواندیم صبحانه‌ را هم که خوردیم زمانی که می‌خواستیم از خانه آن پیرمرد بیرون بیاییم - یک مترجمی هم به نام آقای سپهرهمراه ما بود - آن [پیرمرد] پوتین شهید صیاد که پر از خاک بود -چون ما شب تا صبح در راه بودیم- را برداشت و با دستش پاک کرد و بعد پوتین شهید صیاد را این پیرمردی که پنج نفر از خاندانش شهید شده بودند بوسید و جلوی پای شهید صیاد گذاشت که بعد به زور دست ایشان را بوسید و گفت چرا با من این کار را کردی؟ ایشان گفت: من هر شهیدی که دادم، دوست داشتم که نزد امام بیایم. نتوانستم و نشد. حالا بروید به امام بگویید که من پوتین سربازش را بوسیدم. این مسئله روی خود هم خیلی اثر گذاشت که وقتی هم ما برگشتیم، شهید صیاد آن شب تا صبح عبادت و گریه می‌کرد که من از او پرسیدم: چرا این کار را می‌کنی؟ به من گفت: من تا امروز تصورم بر این بود که به عنوان یک سرباز جمهوری اسلامی، هرچه مدیونم در کشورم مدیونم؛ امروز فهمیدم هر مظلومی در هر جای دنیا در حال جنگیدن است من به او مدیونم. من که نمی‌توانم دینم را برای آن‌ها ادا کنم. من فقط در کشور خودم مسئولم؛ لذا از خدا استغفار می‌کردم که خدایا ببخش، من وسعم برای خدمت کردن کم است. 🕊🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
هرچه از شهادتت میگذره چقدر دلتنگ سادگیهایت، مردمی بودنت، می‌شویم... 💔 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
حاج قاسم سلیمانی: امام حسین علیه‌السلام با عروج خودش که قرآن‌ناطق و حقیقت قرآن است، اسلام را تضمین کرد. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
امام صادق علیه السلام: فاطمة زهرا(سلام الله علیها) برای تشکر از زائر حسـین (ع) حاضر میشوند، واز خدا میخواهند که گناهانشان را ببخشد. 📚 کامل الزیارات،ص ۱۱۸ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
اسرای کربلا از شام تا مدینه حضور در شام و اقدامات تبلیغی آنها در شهر دمشق، سبب شد یزید از حضور آنها در این منطقه احساس نگرانی کند.یزید برای جلوگیری از پیامدهای خطرناک حضور اهل بیت (علیه‌السّلام) در شام نسبت به آنها اظهار دل‌جویی کرد و به اکرام و احترام آنها پرداخت. ▪️در برخی منابع آمده است اهل بیت (علیه‌السّلام) حدود هفت روز در دمشق به عزاداری پرداختند، در روز هشتم یزید آنها را فراخواند و پیشنهاد ماندن در دمشق را به آنان مطرح کرد؛ اما اهل بیت (علیه‌السّلام) خواستار مراجعت به مدینه بودند. ▪️«یزید با احضار (علیه‌السّلام) اسرا را در رفتن به مدینه و یا ماندن با اکرام و احترام در شام مخیر ساخت و اهل بیت (علیه‌السّلام) خواستار بازگشت شدند.» طبق نقلی دیگر یزید وقتی می‌خواست کاروان اسرا را به طرف مدینه حرکت دهد، علی بن حسین (علیه‌السّلام) را نزد خود فرا خواند و با او خلوت کرد و به حضرت گفت: خدا لعنت کند پسر مرجانه (عبیدالله) را آگاه باش اگر من با پدرت برخورد کرده بودم، هیچ چیز از من نمی‌خواست جز آن که به او می‌دادم و به هر نیرویی از مرگ او جلوگیری می‌کردم؛ ولی خدا چنین مقدر کرده بود که دیدی. هر حاجتی داری برای من بنویس تا اجابت شود. در واقع یزید می‌خواست با رفع اتهام از خویش از طرفی عبیدالله را مقصر معرفی کند و از طرفی این امر را، خواست خدا (جبر) جلوه دهد. (یزید و پدرش معاویه در صدد گسترش اندیشه جبر گرایی بودند.) این در حالی بو د که یزید پس از واقعه کربلا به ابن زیاد جایزه داد و او را از حاکمیت بصره و کوفه عزل نکرد. یزید نه تنها عبیدالله را برکنار نکرد، بلکه او را تشویق هم کرد. دوستانی که تازه به جمع ما پیوستند میتوانند با دنبال کردن پستهای قبل را مطالعه کنند ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
مقام محمود 8.mp3
11.63M
۸ ※ و أسئلهُ أن یُبَلّغنی المقامَ المَحمود لکم عندالله. | هر کاری، فوت کوزه گری خودش را دارد! فرمولی که شاید کاربلدترین آدمهای هر فن، فقط آنرا میدانند. ✘ کاربلدترین انسانی که خود در مقام محمود ایستاده است، فوت کوزه گری این مقام را برای ما در یک جمله به ارث گذاشته! با دقت صد در صدی گوش کنید. منبع : کارگاه مقام محمود ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🔴 سردار قاآنی: دولت عراق به توافق درباره تروریست های تجزیه طلب ضد ایرانی عمل نکند، ایران از امنیت ملی خود دفاع خواهد کرد. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
🕊 ابوجعفر با تاریک شدن هوا و پس از خواندن نماز حرکت کردیم. من و رضا گودینی به سمت جاده آسفالته و بقیه بچه‌ها به سمت جاده خاکی رفتند. در اطراف جاده پناه گرفتیم. وقتی جاده خلوت شد به سرعت روی جاده رفتیم. دو عدد مین ضد خودرو را در داخل چاله‌های موجود کار گذاشتیم. روی آن را با کمی خاک پوشاندیم و سریع به سمت جاده خاکی حرکت کردیم. از نقل و انتقالات نیروهای دشمن معلوم بود که عراقی‌ها هنوز بر روی بازی‌دراز درگیر هستند. بیشتر نیروها و خودروهای عراقی به آن سمت می‌رفتند. هنوز به جاده خاکی نرسیده بودیم که صدای انفجار مهیبی از پشت سرمان شنیدیم. ناگهان هر دوی ما نشستیم و به سمت عقب برگشتیم! یک تانک عراقی روی مین رفته بود و در حال سوختن بود. بعد از لحظاتی گلوله‌های داخل تانک نیز یکی پس از دیگری منفجر ‌شد. تمام دشت از سوختن تانک روشن شده بود. ترس و دلهره عجیبی در دل عراقی‌ها افتاده بود. به طوری که اکثر نگهبان‌های عراقی بدون هدف شلیک می‌کردند. وقتی به ابراهیم و بچه‌ها رسیدیم، آن‌‌ها هم کار خودشان را انجام داده بودند. با هم به سمت ارتفاعات حرکت کردیم. ابراهیم گفت: تا صبح وقت زیادی داریم. اسلحه و امکانات هم داریم، بیایید با کمین زدن، وحشت بیشتری در دل دشمن ایجاد کنیم. هنوز صحبت‌های ابراهیم تمام نشده بود که ناگهان صدای انفجاری از داخل جاده خاکی شنیده شد. یک خودرو عراقی روی مین رفت و منهدم شد. همه ما از اینکه عملیات موفق بود خوشحال شدیم. صدای تیراندازی عراقی‌ها بسیار زیاد شد. آن‌ها فهمیده بودند که نیروهای ما در مواضع آن‌‌ها نفوذ کرده‌اند برای همین شروع به شلیک خمپاره و منور کردند. ما هم با عجله به سمت کوه رفتیم. راوی:حسین الله کرم ،فرج الله مرادیان زنـدگۍنامھ‌شهیـد‌ابࢪاهیم‌هادۍ💜 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این طوری رفاقت کنید پیرمرد سفید پوش اهل اهوازه و رفیقش اهل بصره است، پنج ساله به قول خودش رفیق راهن، رفیق راه اربعین چه خوبه رفاقت های در راه حسین علیه السلام ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🕊🍃•⊱ دعای شهادت در مسیر نجف به کربلا. ″ان‌شاءالله‌ تو همین‌ راه‌ شهید بشیم ...″ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ با همراه باشید 🌹 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱ @canale_komail