#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(آنچه تو کاشتی ما درویدیم)
این اصطلاح در مواردی استفاده میشود که به #مخاطب نشان دهند از قصد و نیت منفی او آگاه هستند و گول او را نمیخورند.
میگویند روزی جامهفروشی دورهگرد با #کیسه سنگین #لباس بر دوش به سمت روستایی میرفت. در راه مردی سوار بر اسب با او همراه شد.
مرد جامهفروش به او گفت لطفی در حق من کن و ساعتی این #کیسه #لباس را بر پشت اسبت بگذار تا من هم از سنگینی بار آن خلاص شده و استراحتی کنم.
#سوار گفت هر چند شکی نیست که این کار برای من صواب بسیار دارد اما امروز اسب من به اندازه کافی تیمار نشده و توان کشیدن این بار را ندارد.
صحبت که به اینجا رسید ناگهان خرگوشی از کنار آنها گذشت و سوار اسب را تاخت و با سرعت تمام از پی #خرگوش رفت. اما ناگهان با خود اندیشید من که اسبی چنین تندرو دارم چرا #کیسه مرد را نگیرم و نگریزم؟ در همین حال مرد جامهفروش نیز با خود اندیشید اگر این سوار لباسهای مرا بر اسب گذاشته و فرار کند من چگونه به او برسم؟
سوار از #تعقیب #خرگوش منصرف شد و
به نزد مرد روستایی آمد و گفت: من #تصمیم گرفتم به تو #کمک کنم. پس #کیسه لباسهایت را بر پشت اسب من بگذار تا برایت بیاورم و تو استراحت کنی.
مرد لباسفروش گفت:
من هم از آنچه تو اندیشیدهای غافل نبودهام.
آنچه تو کاشتی ما درویدیم.
🙈@cartoon_ghadimy🙊