eitaa logo
نوای عشــــــ♥️ـــــق
2.9هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
5.5هزار ویدیو
33 فایل
. متن‌هاش قلب و روحتو نوازش میده♥✨ از بس عاشقانه هاش خاصِ💕😍 دلبری کن با دلبرانه هاش قشنگم 🥰 حرفی سخنی میشنوم👇 https://harfeto.timefriend.net/17570960814509 ❌️کپی برای کانال دار حرام ❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
سرگذشت مریم کینه پارت هفتاد دو سلام اسمم مریمه ... تواون لحظه قسم خوردم اگربلایی سررایان بیادمهساروزنده نمیذارم پای همه چیشم وایمیستادم..بعدازشنیدن حرفهای ستاره دیگه طاقت نیاوردم بمونم بدون اینکه به رامین ومادرشوهرم بگم راهی خونه خاله ام شدم..وقتی جریان رو به مهسا گفتم،،مهساگفت اونم دخترهمون مادریه که ازاول چشم دیدن منونداشت الکی میگه توچراباورمیکنی گفتم یه بچه هشت ساله چی ازکینه میدونه که بخواددروغ بگه خلاصه هرچی من میگفتم مهسازیربارنمیرفت اخرسرم بامظلوم نمایی گفت ذهنیتون ازمن بدشدوهمه میخوایدمنوپیش مادرشوهرم ومحسن خراب کنیدومیگفت اگرمن مقصربودم نمیومدم حال رایان بپرسم اون مثل ارینه برام منم نگرانشم بااینکه نمیتونستم حرفهاش روباورکنم ومیدونستم داره فیلم بازی میکنه گفتم بروازاینجارامینم گفت معلوم میشه برودعاکن رایان خوب بشه وگرنه روزگارت روسیاه میکنم خاله ام اصلامحلش ندادحتی چندبارگفت مامان ماداریم میریم خونه اگرمیای بیاببریمت خودش رومیزدنشنیدن وجوابش رونمیداد اون‌ شب تاصبح بیداربودیم خاله ام کنارمامانم موندفرداصبح رفتیم بیمارستان دکتررایان رودیدیم گفت شکستکی جمجمه داره ولی چون کودک زودخوب میشه فعلادعاکنیدبه هوش بیاد.. ادامه در پارت بعدی 👇
سرگذشت مریم کینه پارت هفتاد سه سلام اسمم مریمه ... نمیدونم چرااون لحظه یادضامن اهوافتادم روبه قبله شدم والتماس میکردم که منوازچشم انتظاری دربیاره ورایان چشماشوبازکنه دوروزازبی هوشیه رایان میگذشت که چشماشوبازکرداون روزانگارمن رامین دوباره متولدشدیم خیلی خوشحال بودیم کلی نذرنیازبراش کرده بودیم خداروشکربعدازچندروزموندن توی بخش ومراقبت های ویژه ای که ازش میشدحالش بهترشد..وبعدازده روزترخیصش کردن ولی یه مدت بایدتحت نظردکترمیموند..اکثرفامیل امدن بهش سرزدن واین وسط هروقت ستاره دخترخواهرشوهرم میومدباتمام انکارهای مهساحرفش تکرارمیکردهمه ما از مهسا بدمون میومد و دوست نداشتیم دیگه ببینیمش..چندماهی گذشت ومن اون ترم بخاطرشرایط بدروحیم نتونستم خوب واحدهای درسیم روپاس کنم برای ترم جدیدثبت نام کردم ومامانم بازنشسته شدمن باخیال راحتتری رایان رومیسپاردم به مادرم..کم بیش ازخاله ام میشنیدم که محسن باخاله ام درگیره ومیگه اپارتمان روبایدبه نامم بزنیدمااینجاحکم مستاجر رو داریم خاله ام همه روازچشم مهسا میدید و هردفعه ام به محسن میگفته زیربارنمیرفت..میگفته به اون ربطی نداره خلاصه محسن باپافشاری و داد بیداد شوهرخاله ام رومجبورمیکنه اپارتمان روبه نامش بزنه.... ادامه در پارت بعدی 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق یعنی چشم تو چشم شدن با چشایِ شکلاتیت..‌‌‌😍😍😘 @cbufeuhdwt
‌مگه میشه ، تو را داشت وبَد بود “ تو خوش‌ترین حالِ منی🥰 @cbufeuhdwt
4.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انگیزشی💕 زندگی‌را‌دریاب‌رفیق🥰❤️ @cbufeuhdwt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌کاش من و تو دو جلد از یک رمان عاشقانه بودیم تنگ در آغوش هم خوابیده در قفسه‌های کتابخانه‌ای قدیمی! گاهی تو را گاهی مرا، تنها به‌سبب تشدید دلتنگی‌هایمان به امانت می‌بردند(:🫂 @cbufeuhdwt
"و أما أنا فقد زرعتك ورداً بین أضلعي" و اما من به راستی که تو را چون گُلی در میانِ دنده‌های سینه‌ام کاشتم♥️ @cbufeuhdwt
12.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤ همش غرق گناه بودم غم تو روسفیدم کرد با اینکه روسیاه بودم .... @cbufeuhdwt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا