eitaa logo
نوای عشــــــ♥️ـــــق
3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
5.5هزار ویدیو
33 فایل
. متن‌هاش قلب و روحتو نوازش میده♥✨ از بس عاشقانه هاش خاصِ💕😍 دلبری کن با دلبرانه هاش قشنگم 🥰 حرفی سخنی میشنوم👇 https://harfeto.timefriend.net/17570960814509 ❌️کپی برای کانال دار حرام ❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
چون شوهر عمه رفت و امد با خانواده ی خان عمو رو غدغن کرده بود. حال احد هر روز بدتر میشد و بنده خدا نمیتونست به کسی هم حرف بزنه نه هم صحبتی داشت و دوست و رفیقی‌که جرات گفتن رابطه اش رو با فهیمه بهش داشته باشه. گاهی وقت ها از غم دوری فهیمه تب میکرد و شب ها توی خواب با خودش حرف میزد. اینارو صبح روز بعد شوهر عمه یواشکی برای ما و عمه تعریف میکرد. عمه خیلی غصه میخورد و بیشتر ناراحتیش به خاطر این بود که نمیدونست مشکل احد چیه و چرا به این حال و روز افتاده. گه گاهی از در دوستی وارد میشد و میخواست هر طوری بود زیر زبونشو بکشه ببینه چرا اینطوری شده ولی احد یک کلام هم با کسی حرف نمیزد و حتی جواب سوالات عمه رو هم نمیداد. گاهی وقت ها که گوشه ی اتاق کز کرده بود و به در و دیوار خیره بود از پشت پرده ای که اتاق رو از بقیه ی خونه جدا کرده بود نگاهش میکردم و به حالش افسوس میخوردم ولی دلم نمیخواست جلو برم و باهاش حرف بزنم. سه چهار ماه از زمانی که فهمیده بودم فهیمه بارداره گذشته بود و برام عجیب بود که هنوز هیچکس متوجه ی بارداریش نشده. البته توی اون زمان ندیده بودمش و با خودم میگفتم حتما شکمش جلو نیومده که کسی نمیفهمه ولی دقیقا همون روزی که توی این فکر ها بودم سر و صدایی از کوچه باغ ده بلند شد و تمام مردم خبر دار شدن که اتفاقی افتاده.منو طوطی هم که از چشمه برمیگشتیم دنبال جمعیت به سمت خونه ی خان عمو رفتیم‌اون موقع اینقدر کنجکاو بودم که حرف های شوهر عمه که مدام سفارش میکرد سمت خونه ی خان عمو نرین از ذهنم پاک شده بود و بی اختیار به سمت خونشون قدم برمیداشتم.حتی طوطی هم‌ تلاش نمیکرد منصرفم کنه و پا به پام میومد. به اونجا که رسیدیم صدای داد و هوار خان عمو از سر کوچه هم به گوش میرسید. هوار میکشید و میگفت من این دختر رو پیدا میکنم و سرش رو میبرم. از طرفی صدای جیغ و گریه ی چند زن به گوش میرسید و انگار که میخواستن از این کار منصرفش کنن. تنها کسی که میفهمید موضوع چیه من بودم و رنگم‌مثل گچ سفید شده بود چیزی نگذشت که خان عمو در خونه رو با خشم زیادی باز کرد و خطاب به مردم گفت چیه؟ برای چی اینجا جمع شدین؟ کار و زندگی ندارین؟برین ببینم کسیو اینجا نبینم. برگردین خونه هاتون که میخوام بیام خونه ی تک تکتونو بگردم و ببینم که اون دختره ی بی حیارو کدومتون قایم کردین. هرجا باشه سرشو با سر پسر شما با هم میبرم تا درس عبرتی بشه برای بقیه.همه با تعجب به هم‌ نگاه میکردن و متوجه ی حرف های خان عمو نمیشدن ولی از ترس خشم خان عمو همه اونجارو ترک کردن و همینطور که پچ پچ میکردن به سمت خونه هاشون رفتن. طوطی نگاهی به من انداخت و همینطور که اب دهنشو با صدای بلند قورت میداد گفت خان عمو فهیمه رو میگفت؟ سرمو به نشونه ی مثبت تکون دادم طوطی گفت تو خونه ی ما که قایم نشده ولی یعنی خان عمو فهمیده فهیمه و احد هم دیگه رو توی جنگل میدیدن؟ نگاهی بهش انداختم و گفتم نخیر خان عمو فهمیده که نوه اش چهار پنج ماهه بارداره. رنگ از روی طوطی پرید و گفت چی؟؟؟ باردار؟ گفتم من خیلی وقت پیش فهمیده بودم همون روزی که لب چشمه حالش بد شد دو سه روز بعدش توی خرابه ها دیدمش که قایم شده و داره بالا میاره همون روز بهش گفتم من میدونم بارداری ولی فهیمه گفت بهم تهمت میزنی و من شیر مونده خوردم. طوطی داشت پس‌میوفتاد و گفت بچه اش از احده؟ شروع به خندیدن کردم و گفتم عقلتو از دست دادی دختر؟ از احد نیست ولی نه من نه خودش نمیدونیم از کیه فقط اینو میدونم که از یکی از پسراییه که چند ماه پیش یکی یکی از ده فرار کردن. چشم های طوطی چهارتا شد و گفت چطور ممکنه باورم نمیشه فهیمه همچین دختری باشه و اون همه پسری که از ده فرار کردن به خاطر بارداری فهیمه باشه بعد کمی فکر کرد و گفت تو اینارو از کجا میدونی؟ گفتم از اون روزی که دنبالش رفتم و توی جنگل با جواد دیدمش. طوطی زد روی دستش و گفت اخ اخ جواد؟ کارگر اقام؟ گفتم اره همونی که با احد سر زمین کار میکرد. طوطی دهنش باز مونده بود و گه گاهی نگاهی به من میکرد و دوباره میگفت امکان نداره باورم نمیشه. بعد دوباره رو به من کرد و گفت پس احد کاری نکرده که فرار نکرد نه؟ گفتم حتما نکرده اخه اون روزی که توی جنگل دیدمشون به فهیمه میگفت تا عقد نکنیم به هم محرم نیستیم.. طوطی نفس اسوده ای کشید و گفت باز خداروشکر یه کم عقل توی سرش بوده که گول کار های فهیمه رو نخوره. شونه هامو بالا انداختم و گفتم ولی فعلا که از دوری فهیمه داره عقلشو از دست میده.طوطی گفت گفتی فهیمه راستی فهیمه کجاست؟؟ یعنی توی خونه ی مردم قایم شده؟ گفتم خدا میدونه فکر نکنم پسرایی که باهاش بودن توی ده مونده باشن که بخواد بره خونشون حتما جای دیگه ای قایم شده.
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میثم ابراهیمی🎙 لالایی عشق ‌𝄠♥️ ‌‌‌‍‌‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‍‌‎‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
Evan Band4_5968454569347252295.mp3
زمان: حجم: 5.31M
دلم دل بسته شد وابسته شد جانم بجاااانت.. دل برده از من،. آن دو اَبروی کمانت بند است عزیزم، چقدر جانم به جانت. 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
Mojtaba & Meysam Fakhar6_144301008608833091.mp3
زمان: حجم: 3.63M
عشق دلم..ـ😍♥️ هیشکی واسم تونمیشه... خوشگل جـــــذاب دلم .. 😍♥️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
1.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بفرمایید چای تازه دم دوستان 😋😋😊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤣🤣😂😂👍👍😂😂🤣🤣 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
... بوی ترنج و فال و غزل می‌دهد تنت ؛ آغوش بی‌مثال تو شیراز دیگریست . .
از تو دل کندم ولی دل هم نبستم با کسی عالمی دارد عجب این روزگار بی کسی
نمیدونم ولی واقعیتش کنارِ تو آدم خوشحال تری بودم.
دردناک ترین چیز آن است که انسان حقش را آرزو میکند..