غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
غروب ِ این همه غربت، چرا نمیآیی؟
@cfghjv
#خاطره
✍دیدم اینطور نمیشه راپید را گذاشتم زمین و گفتم : « حاجی من اینجور نمیتونم کار کنم!.» داشتم کالک عملیات می کشیدم. حاج قاسم مدام میگفت : «پس چی شد؟» اطلاعات دیر به دستمان رسیده بود! حالا باید فوری میکشیدم و میدادم دستش! در جوابم گفت : «ناراحت نشو خودم الان میام کمکت » رفتیم توی اتاق خودش، یک راپید گرفت دستش. نشست ان طرف کالک. گفت: «من اینطرف رو میکشم تو اونطرف رو» یک نفر دیگه هم امد کمکمان. با همان دست مجروحش تند تند کالک میکشید و میآمد جلو!
خیلی کم روی اطلاعات نگاه میکرد. برعکس ما که هی باید سراغ اطلاعات میرفتیم و بعد پیاده میکردیم روی کالک. بیست و سه دقیقه بعد کالک کامل عملیاتی جلویمان بود . حاج قاسم نگاهی به من انداخت و گفت :«خسته نباشی» نگاه کردم و دیدم مثلا قرار بود من بکشم! اما بیشتر زحمتش را حاجی کشیده بود. از بس شناسایی رفته بود و همه را به چشم دیده بود!
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
لبیک یا خامنه ای👇👇👇
@cfghjv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بایــد از مــال دنـیا دور شیـــم🥀
@cfghjv
دلداده ی مولا علی علیهالسلام♡
قطعه شهدای عراق در نجف
فاصله زیادی تا حرم دارد
اما مزار شیخ هادی به حرم آقا
امیرالمومنین علیه السلام خیلی نزدیک است.
قبر شیخ هادی در واقع قبر مادر
یکی از دوستان هادی بود که میخواستند
بعد از فوتش او را آنجا دفن کنند.
شیخ هادی خیلی اصرارکرده بود
تاتوانسته بود مادر دوستش را
راضی کند.
شیخ هادی چند وقت یک بار
بالای سر قبر خودش نماز می خواند،
دعا میکرد و روضه میخواند.
وصیت کرده بودکه قبرش را
با پارچه مشکی بپوشانند.
وقتی داشتند دفنش میکردند
خیلی خدایی شد که یک پارچه مشکی
پیدا شد و هادی رادر آن پیچاندند.
دفن او با اولین شب ایام فاطمیه
مصادف شد.🕊
لبیک یا خامنه ای👇👇👇
@cfghjv