#طنز_جبهه7⃣7⃣
💠 دندان مصنوعی
🔸شلمچه بودیم.از بس که #آتش🔥 سنگین شد، دیگه نمی تونستیم خاکریز بزنیم. حاجی گفت: «بلدوزرها رو خاموش کنید🚜 بزارید داخل سنگرها تا بریم🚶 مقّر».
🔹هوا داغ بود☀️ و #ترکش، کُلمَن آب رو سوراخ کرده بود. تشنه و خسته و کوفته، 🤕سوار آمبولانس🚑 شدیم و رفتیم.
🔸به مقر که رسیدیم ساعت دو نصفه شب بود. 🌙از #آمبولانس پیاده شدیم و دویدیم طرف یخچال. #یخچال نبود.🖱 گلولهی خمپاره صاف روش خورده بود و برده بودش تو هوا.
🔹دویدیم🏃 داخل #سنگر. سنگر تاریک بود، فقط یه فانوس کم نور آخر سنگر میسوخت.
دنبال #آب میگشتیم💧 که پیر مرادی داد زد: «پیدا کردم!» و بعد #پارچ آبی رو برداشت و تکون داد.🍶
🔸انگار #یخی داخلش باشه صدای تَلق تَلق کرد. گفت: «آخ جون».😊و بعد آب رو سرازیر گلوش کرد. میخورد که حاج مسلم- پیر مرد مقر- از زیر #پتو چیزی گفت: «کسی به حرفش گوش نداد. مرتضی👱 پارچ رو کشید و چند #قُلُپ خورد.».به ردیف همه چند قُلُپ خوردیم.
🔹خلیلیان آخری بود.
تَهِ آب رو سر کشید.پارچ آب رو تکون داد و گفت: «این که یخ نیست. این چیه؟!»🤔😳
حاج مسلم آشپز، سرشو از زیر پتو بیرون کرد و گفت: «من که گفتم اینا #دندونای_مصنوعی منه!😁 یخ نیست، اما کسی گوش نکرد، منم گفتم #گناه دارن بزار بخورن!»😄
🔸هنوز حرفش تموم نشده بود که همه با هم #داد زدیم:وای!.😱
از سنگر دویدیم🏃 بیرون. هر کسی یه گوشهای سرشو پایین گرفته بود تا...!
که احمد داد زد:«مگه چیه! چیز #بدی نبود! آب دندونه! اونم از نوعِ حاج مسلمش! مثل #آبنبات.».😂
اصلاً فکر کنید #آب_انار خوردید.😀😂
@chaadorihhaaa
♡براے#خدا #ناز_کنــ🌱 !
حاج حسیݩ یڪتا:
#شهدا برا خدا ناز میکردݩ!
#گناه نمےڪردن⛔️
ۅلےعۅضش برا خدا ناز مۍڪردݩ،
❤️ـخدا هم نازشۅنۅمیخرید...🦋
#حاج_احمد_کریمی
#تیر خۅرد،
رسیدݩ بالاسرشـ،
گفٺ :
مݩ دلم نمےخواد #شهید بشم!
گفتݩ یعنۍ چے؟ 😳
نمیخواۍ شهید بشے؟
برا خدا دارۍ #ناز میکنے؟
🕊گفټ آره،
مݩ نمۍخۅام اینجورے شهید بشم.
مݩ مےخۅام مثل #اربابم #امام_حسین #ارباً_اربا بشمـ💔
حاج احمد حرڪټ ڪرد سمت #آمبولانس، #بیسیمچی هم حرڪټ ڪرد،
#علی_آزاد_پناه هم حرڪٺ ڪرد،
سه تایےباهم...
یهـ دفعه یهـ #خمپاره اۅمد خۅرد ۅسطشۅݩ؛
دیدݩ حاج احمد ارباً اربا شده.
😔😔
همهۍ حاج احمد شد یهـ #گۅنے #پلاستیڪ
دۅسټ دارےبراخدانازڪنۍ، خدا همـ بخرتټ؟!
✿[ @chaadorihhaaa]✿
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄