چگونه میشود که شخصی خودش را نبیند...
وبه خاطر همین ندیدن اسم خودش را توی آمارندهد
وان وقت دیگران فکرکنند که او حواسش پرت است...
شفیع میگفت این یعنی عشق...
هضمش ولی برای من سنگین بود..
#رقص_در_دل_اتش
#سعید_عاکف
#چند_خط_کتاب
#بیشنهاد_مطالعه
🌸@chaadorihhaaa🌸
#چند_خط_کتاب📚
مامان شروع کرد به تعریف کردن از مریم واینکه ما چقدر با وسواس دختر انتخاب میکنیم.گفت که مثلا از الان برای من یکی را درنظر گرفته که وقتی بزرگ شدم همان را برایم بگیرند.لابد منظورشان رویا،دختر خاله اقدسش بود که هم سبیل هایش از مال من بیشتر بود هم شماره کفشش هم قدوهیکلش.تصورش هم برایم کابوس بود.چون اگر خدای ناکرده در اینده میخواستم با او ازدواج کنم،مطمئن بودم هر روز وقتی خسته وکوفته ازاداره برمیگردم مرا به جای کیسه بوکس کتک میزند تابروم برایش پفک ولواشک بخرم.ازحرف مامان قرمز شده بودم،ولی کسی خبرنداشت خودم یکی را درنظر دارم.میخواستم بزرگ که شدم با خانم معلممان عروسی کنم.البته قبل ازمن حمید میخواست با او عروسی کند،اما از وقتی او باخط کش تنبیهش کرد،تصمیم گرفت برود بامجری برنامه کودک عروسی کند!
#آبنبات_هل_دار
#مهرداد_صدقی
#چند_خط_کتاب
#بیشنهاد_مطالعه
🌸@chaadorihhaaa
#چند_خط_کتاب 📚
اصلا باید قاعده هر آنچه دیده بیند دل کند یاد را روی پلک حک کنند تا یاد بگیرد همه چیز را نبیند تا نتیجه نشود خواستن...
#رنج_مقدس
#نرجس_شکوریان_فرد
#بیشنهاد_مطالعه
#چند_خط_کتاب
🌸🍃@chaadorihhaaa
#چند_خط_کتاب 📚
حس کرد جنگی در درون او برپاست.او با خود درجنگ است.چه جنگ هولناکی است که هم قاتل توباشی وهم مقتول.تیغ برخود بکشی وقصد جان خود کنی
#او_سلمان_شد
#سید_ناصر_هاشم_زاده
#چند_خط_کتاب 📚
#بیشنهاد_مطالعه 📕
🌸 @chaadorihhaaa 🌸
#چند_خط_کتاب 📚
تیر خلاص را زد. دستش را انداخت داخل شبکه های ضریح وگفت:من همه محسنم رو به این بی بی دادم. اگه بگی یه ناخن یا یه تارمو موش رو اوردی برای من کافیه!!
نفسم را به زور دادم بالا.سرم را انداختم پایین وگفتم:سر که نداره هیچ...بدنش رو هم مثل بدن علی اکبر اربا اربا کردن...💔
#سر_بلند
#محمد_علی_جعفری
#چند_خط_کتاب 📚
#بیشنهاد_مطالعه
🍁 @chaadorihhaaa
#چند_خط_کتاب 📚
ــ آشیخ اسمت چیه؟
ــ یونس
ــ چی؟ها؟
دوباره گوشش را چسباند به دهانم .با صدای بلند تکرار کردم.گفت:اسلام؟اسلام اسم خوبیه.با صدای نزدیک به داد گفتم:اسلام نه،یونس
گفت:یونس پیغبمر بود.اولین ایرانی بود که مسلمان شد.کربلا رفته بودم رفتم سر قبرش! شیخ اتوبوس ما همه ی این هارو برای ما گفت.خیلی شیخ خوبی بود شیخ اتوبوس ما.ما چهل نفررو خیلی خوب جمع کرد.مثل چوپانی که گله رو جمع میکنه!
#برکت
#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
#چند_خط_کتاب 📚
#بیشنهاد_مطالعه
🌸 @chaadorihhaaa