#حتمابخونید
#عالی
#غریبانه
همینجوری میخواستم ببینم چرا اینقدر به زائران امام حسین(ع) رسیدگی می کنن! برام جالب بود. از خیلی از عراقیا و موکب دارا این سوالو پرسیدم...
.
یکی گفت: همه زندگیمو مدیون حسینم، قول دادم تا آخر عمرم نوکری زائراشو بکنم. یکیشون گفت: سیر کردن زائر امام حسین خیلی ثواب داره.
یکی گفت خدمت به زائرا، خدمت به امامحسینه.
.
اما بین این همه،
یه جواب خیلی به دلم نشست...
.
یه پسر جوونِ سبزه که یه سینی خرما دستش گرفته بود و اول صبح وایساده بود وسط مسیر. سینی رو گرفت سمتم. یه خرما ورداشتم و پرسیدم: چرا برای چند روز از همه زندگیت زدی اومدی اینجا که از زائرا پذیرایی کنی؟
اشک تو چشاش حلقه زد، بغضش رو خورد و با یه صدای گرفته با همون لهجهی عراقی، دست و پا شکسته شروع کرد فارسی صحبت کردن و گفتش که:
.
هرسال همه دلخوشیم اینه که فقط یه بار یکی از این خرماها رو به امام زمانم تعارف کرده باشم... همین...!!!😢😔😓😢
.
الله اکبر... الله اکبر... الله اکبر از این جواب
.
چه بسا تو پیاده روی نجف_کربلای امسال
امام زمان کنارمون قدم می زد، کنارمون از موکبا چایی می خورد، کنارمون تو چادرا استراحت می کرد، نماز میخوند
.
و ما هنوووووووووووووز...!!!
.
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#خاطرات_سفر_اربعین
#مسیر_نجف_کربلا
♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ
•♡| @chaadorihhaaa |♡•
#بسیار_زیباست✨
#حتمابخونید 😊
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک☺️ قرار گذاشتیم همخونه بشیم.
خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .
می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!😅
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم
پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم
که خیلی عالی بود .😉
فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد
اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.
واقعا عجب شرطی
هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید.
خلاصه وسایل خو مونو بردیم توی خونه ی پیرزن.شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.
هممون خندیدیم.
شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.
برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته
من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید.
به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.
شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.
واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت
برامون جالب بود.
بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.
واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.
تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.
نماز خون شده بودم😅
اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت.هرسه تامون تغییر کرده بودیم.بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم.
تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم.
چقدر عالی بود.
بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود.
خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی
🍃🌺🌺🌺
*خداجو با خداگو فرق دارد*
*حقیقت با هیاهو فرق دارد*
*خداگو حاجی مردم فریب است*
*خداجو مومن حسرت نصیب است*
*خداجو را هوای سیم و زر نیست*
*بجز فکر خدا،فکر دگر نیست*
@chaadorihhaaa
#حتمابخونید
وقتی که حجاب را به دخترم آموختم ...اما عفاف را به پسرم نیاموختم...به پسرم یاد دادم که حیا و نجابت فقط مخصوص زن است
وقتی که به دخترم گفتم که باید به برادرش احترام بگذارد...اما به پسرم نگفتم که به همان اندازه به خواهرش احترام بگذارد...برتر بودن مردانه را به پسرم یادآوری کردم
وقتی که دخترم را برای یک ساعت دیر آمدن به خانه بازخواست کردم...اما به پسرم اجازه دادم که آخر شب به خانه برگردد ...به پسرم آموختم که او بر خلاف خواهرش میتواند خطا کند
وقتی که عشق ورزیدن را برای دخترم نادرست دانستم ...اما از رابطه داشتن پسرم با دختری نامحرم ذوق زده شدم که پسرم بزرگ شده ... هوسباز بودن را به پسرم آموختم
وقتی که از کودکی به دخترم یاد دادم که زن باشد، کدبانو، صبور و فداکار باشد...اما به پسرم فقط آموختم که قوی و قدرتمند باشد..تنها نامی از خانواده را به پسرم آموختم نه مسئولیت خانواده را
بله...من هم مقصرم که وظیفه والدین را به درستی انجام ندادم. من هم به عنوان یک پدر یا مادر، مقصرم که به جای اصلاح خودم و تربیت صحیح فقط به جامعه ام انتقاد کردم.جامعه هرگز به خودی خود درست نمیشود.جامعه نمونه بزرگی از همان خانواده است...
#حجاب
✿[ @chaadorihhaaa]✿
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
#تلنگر
#حتمابخونید
▪️ #دلم_که_میگیره...⬇️
✨دلم از همه که میگیره...💔
✨"مُجیر" را باز میکنم❣
🔹"سُبحانَکَ یا اللهُ، تَعالَیتَ یا رَحمنُ، اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر"🔹
♻️کم کم
📛گناهام از ذهنم عبور میکنه❗️
🔹اشک، اشک...😔
🔹دونه دونه مروارید اشک هامو به نخ میکشم،📿😌
💯وقتی به صد و یکی رسید نخ رو گره میزنم،🙏🏻
🌹شروع میکنم :
☘استغفرالله ربی و اتوب علیه...
⚠️اما
🔹تو نگاهم کردی، گناه کردم❕😔
🔸گفتی توبه کن، نکردم❕😔
🔹گفته بودی :
"شما را نیافریدم مگر برای عبادت"
♨️اما من تمام برنامه ریزیاتو بهم زدم😭
✔️اما تو باز هم روزی ام را نبریدی
🔹خندیدم و شکر نگفتم...
🔸سالم بودم و سجده نکردم...
❌اما بعد از هر قطره اشک شکایت کردم...
✅باز نگاهم کردی و خندیدی☺️
⚠️ناشکرتر از من نیافریدی، نه؟😔
🌹یا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لهُ🌹
💐یا حَبیبَ مَن لا حبیبَ لَهُ💐
❣جز خودت چه کسی رفیقم خواهد شد؟
من که جز تو کسیو ندارم!
⚡️اگه تو هم نبخشی به کی پناه ببرم؟😔😭
🔵 #ای_مهربان_ترینم. #ببخش😭
@chaadorihhaaa