#زندگی_به_سبک_شهدا🌷
🍃دوست داشت من ادامه تحصیل بدهم که متأسفانه نشد. میگفت دوست دارم همسرم محجبه باشد. به اخلاقیات اهمیت میداد و اهل رفت و آمد بود. روی بحث نماز و روزهام تأکید داشت. دوست نداشت خیلی با غریبه و نامحرم همکلام شوم به برخوردهایی که بعضاً نیازی نبود هم خیلی اهمیت میداد و تأکید داشت.
🍃چون ما در شهرستان ساکن بودیم خودشان در تهران یک عروسی گرفتند و ما هم ظهر در شهر خودمان مراسم مختصری گرفتیم و بعدازظهر سوار ماشین شدیم و برای مراسم شب به تهران آمدیم.
🍃مراسم سادهای بود و چون نه ما و خانواده آقا مرتضی اهل ساز و آواز نبودند عروسی در خانه مادرشوهرم برگزار شد.
🍃 خود آقا مرتضی همیشه به من میگفت: خانمی بچه بودی که آوردمت تهران. من هم دیگر عادت کردم. درست است اوایل اینکه از وارد یک فضای جدید شده بودم برایم سخت بود. باید عادت میکردم و همان اول به خودم باوراندم که باید اینجا زندگی کنم و زندگیم اینجاست پس زودتر با شرایط کنار بیایم.
🍃حدود هفت هشت ماهی نامزدیمان طول کشید. آقا مرتضی ابتدا در معاونت فرهنگی شهرداری تهران کار میکرد و بعد از دو سال که ازدواج کردیم ایشان وارد سپاه شد. تیپ حضرت زهرا(س) از سپاه محمدرسولالله(ص) تهران بزرگ، در آن مشغول به کارشد و تا زمان شهادت در آنجا خدمت کرد.
#مدافع_حرم
#شهید_مرتضی_کریمی 🌷
✿[ @chaadorihhaaa]✿
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄