eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨ ✨ 📝 بعد ازجنگ و فوت امام زندگی ما آدمای جنگ وارد مرحله ی جدیدی شد. نه کسی ما رو می شناخت و نه ما کسی رو می شناختیم. انگار برای اين جور زندگی کردن ساخته نشده بودیم... خیلی چیزا عوض شد... منوچهر می گفت: "کسی که تا دیروز باهاش توی یه کاسه آبگوشت میخوردیم، حالا که میخوایم بریم توی اتاقش، باید از منشی و نماینده و دفتر دارش وقت قبلی بگیریم..." بحث درجه هم مطرح شد. به هر کس بر اساس تحصیلات و درصد جانبازی و مدت جبهه بودن درجه می دادن. منوچهر هیچ مدرکی رو رو نکرد. سرش رو انداخته بودپایین و کار خودش رو می کرد، اما گاهی کاسه ی صبرش لبریز میشد... حتی استعفاداد فکه قبول نکردن... سال شصت و نه، چهار ماه رفت منطقه. انقدر حالش خراب شد که خون بالا می آورد. باآمبولانس آوردنش تهران وبیمارستان بستری شد . از سر تا پاش عکس گرفتن، چندبار آندوسکوپی کردن و از معده اش نمونه برداری کردن، اما نفهمیدن چشه... یه هفته مرخص شده بود. گفت: فرشته، دلم یه جوريه. احساس می کنم روده هام داره باد میکنه. دو سه تا توت سفید🍓 نوبرانه که جمشید آورده بود، خورده بود. نفس که می کشید، شکمش میومد جلو و بر نمیگشت. شده بود عین قلوه سنگ. زود رسوندیمش بیمارستان.... انسداد روده شده بود. دوباره از روده اش نمونه برداری کردن. نمونه رو بردم آزمایشگاه تا برگردم منوچهر رو برده بودن بخش جراحی. دویدم برم بالا، یه دختر دانشجو سر راهم رو گرفت. گفت: خانوم  مدق اینا تشخیص سرطان دادن ولی غده رو پیدا نمیکنن. میخوان شکمش رو باز کنن و ببینن غده کجاست... گفتم: مگه من میذارم.. منوچهر رو آماده کرده بودن ببرن اتاق عمل. گفتم: دست بهش بزنید روزگارتون رو سیاه می کنم. پنبه ی الکل رو برداشتم، سرم رو از دستش کشیدم و لباس هاش رو تنش کردم. زنگ زدم پدرم و گفتم بیاد دنبالمون... 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ••••●❥JOiN👇 🆔 @chaadorihhaaa ✨ ✨✨