چـــادرےهـــا |•°🌸
✨✨ ✨ رمانہ عاشقانہ شبانہ 📝 #پارت_دوم #فرشته در پشتی مدرسمون روبروی دبیرستان پسرانه باز می شد. ا
دوستان این رمانی ک در کانال گذاشته شده...از کتاب اینک شوکران است....
و روایت زندگی شهید منوچهر مدق...
@chaadorihhaaa☺️
این اشتباه است که زمان عزاداری زیاد بشود، سالی که ۶ ماه عزاداری باشد ، اون عزاداری ارزشی ندارد. اینطور که ایام جدیدی مثل محسنیه را ایجاد میکنند باعث میشه که کل سال رو عزاداری کنیم کمترین ضررش اینه که کسی رغبت به ورود به مجلس عزاداری نخواهد داشت و براش عادی میشه
#شیعه_لندنی
+امین اسدی+
@chaadorihhaaa
سلام عرض میکنم 🌹🍃🌹🍃
کسانی که در چله شرکت و موفق بودند جای تبریک دارد .
امید وارم تا اخر موفق باشید .
ولی کسانی که در چله شرکت کردن ولی ضعف هایی دارند به ایدی زیر مراجعه کنید .
@ttyyuuiioo
چادری ها
@chaadorihhaaa
#بسیار_زیباست✨
#حتمابخونید 😊
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک☺️ قرار گذاشتیم همخونه بشیم.
خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .
می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!😅
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم
پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم
که خیلی عالی بود .😉
فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد
اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.
واقعا عجب شرطی
هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید.
خلاصه وسایل خو مونو بردیم توی خونه ی پیرزن.شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.
هممون خندیدیم.
شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.
برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته
من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید.
به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.
شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.
واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت
برامون جالب بود.
بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.
واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.
تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.
نماز خون شده بودم😅
اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت.هرسه تامون تغییر کرده بودیم.بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم.
تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم.
چقدر عالی بود.
بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود.
خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی
🍃🌺🌺🌺
*خداجو با خداگو فرق دارد*
*حقیقت با هیاهو فرق دارد*
*خداگو حاجی مردم فریب است*
*خداجو مومن حسرت نصیب است*
*خداجو را هوای سیم و زر نیست*
*بجز فکر خدا،فکر دگر نیست*
@chaadorihhaaa
ماهم آره...😌
ماهم دنبال اینیم کہ
خوشگلا نگامون کنند...😒
آره کی از امام زمان(عج)
تواین عالم خوشگل تر؟؟؟😍
ماهم دوست داریم
لباس مارک دار
بپوشیم...😎
چه مارڪے از هیئتی
ومذهبی بودن
بهتر...😇
ماهم یه عطر
خوب ومخصوص
داریم...🙂
اما واسه اینکه
روش پیغمبرعطر
زدن بوده نه واسه
کسه دیگه...😒
ماهم دنبال یه مکان
خالے می گردیم
که بشینیم با خداواهل بیت
حرف بزنیم
واز بدی هامون توبه کنیم...😓
ماهم دور همی باهم
می ریم وباهم خوش
می گذرونیم...👭
اما واسه رفع خستگی
نه گناه...😤
😉ماهم آره...☺️
ولی نه با گناه و
دوری از خدا...❌
@chaadorihhaaa